صیغه چه صیغه ای است؟

یکی از احکام  اسلام در کتاب خدا و سنت پیامبر، مسئله ازدواج است خدای حکیم در  قرآن کریم  به موضوع نکاح امر فرموده و فرمان «فَانکِحُواْ مَا طَابَ لَکُم» را در (آیه  3 سوره نساء) صادر نموده و در جای دیگر نیز فرموده  «وَأَنکِحُوا الْأَیامَى مِنکُمْ وَالصَّالِحِینَ مِنْ عِبَادِکُمْ وَإِمَائِکُمْ إِن یکُونُوا فُقَرَاء یغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ»  ( آیه ۳۲  سوره نور)

 

«بى‌همسران خود، و غلامان و کنیزان درستکارتان را همسر دهید. اگر تنگدستند، خداوند آنان را از فضل خویش بى‌نیاز خواهد کرد، و خدا گشایشگر داناست» پیامبر اکرم هم فرموده «النکاح سنتی فمن رغب عن سنتی فلیس منی» یعنی نکاح سنت من است و هر کس به سنت من عمل نکند از من نیست. دین مقدس اسلام ازدواج را حلال کرده و مفهوم مخالف آن یعنی زنا را حرام کرده است چنانچه فرموده «وَلاَ تَقْرَبُواْ الزِّنَى إِنَّهُ کَانَ فَاحِشَهً وَسَاء سَبِیلاً»  ( آیه/ ۳۲ /سوره  اسراء )  «یعنی هرگز نزدیک زنا نشوید که عملی بسیار زشت و راهی بسیار نادرست و  ناپسند است».


و برای معصیت کاران که مرتکب زنا شوند فرموده : «الزَّانِیهُ وَالزَّانِی فَاجْلِدُوا کُلَّ وَاحِدٍ مِّنْهُمَا مِئَهَ جَلْدَهٍ وَلَا تَأْخُذْکُم بِهِمَا رَأْفَهٌ فِی دِینِ اللَّهِ»  ( آیه/۲/سوره ۲۴«یعنی زن و مرد زناکار را هر کدام به صد ضربه تازیانه در انظار مردم، مجازات کنید.  و هرگز در مورد آنان در دین خدا ترحم روا مدارید».
این آیات مبارک قرآن و نظائر آن گویای این حقیقت هستند که در مکتب اسلام نکاح  و  ازدواج  حلال و سفاح و زنا حرام است و مرزی بین این دو تا نیست. ازدواج در کتب آسمانی و جزء سنت امتهای گذشته بوده و هست.
در این زمان هم آنچه که در میان تمام ملل جهان معمول و متداول است از دو حالت بیشتر نیست یا  ازدواج رسمی است و یا شهوت رانی و اشباع غرائز جنسی است و نوع سوم نیمه ازدواج و مسئله ای همانند «کوسه و ریش پهن» وجود ندارد  در تمام  دنیا یا  ازدواج  رسمی و حلال  یا شهوت رانی غیررسمی و نامشروع و فیمابین این حلال و آن حرام را ه سومی باز نیست چگونه ممکن است دین مقدس  اسلام که قانونمند ترین مکاتب و در بلندترین مراتب عقلی و علمی است حد و مرز بین حلال و حرام را مشخص نکرده  باشد  و راه تداخل بین مشروع و نامشروع را باز گذارده باشد؟  بر صاحبان  خرد و اهل  ایمان است  که  تفاوت میان حلال و حرام و فلسفه آن را تعقل و تدبر نمایند.

به طور کلی بسیاری از حلال ها و حرامها که در مقابل یکدیگر قرار دارند گاهی در یک محل به هم نزدیک شده  و ناآگاهان در آن تشکیک می کنند.
کسانی که تدبر در قرآن نمی کنند و به روایات و اقوال مختلف اعتماد نموده اند  جدایی  حلال  و  حرام  را دریافت نکرده و حتی میان آنها به مرز مشترک می رسند و در آن بلاتکلیف و متوقف می شوند. مثلاً تفاوت بین رباخواری و بیع  و  معامله را نمی دانند،  فاصله  میان تعاون  بر بِّر و  تقوی و تعاون  بر اثم و عدوان را تشخیص نمی دهند، یا آن که فرق بین قربانی کردن برای خدا و قربانی کردن برای غیر خدا را، و یا شرک و توحید را درک نمی کنند. جهاد فی سبیل الله که فریضه و حکم خداوند است و قتل انسانها که  گناه  و حرام است، به حسب ظاهر یک عمل است. هر دو تا کشتن آدمها است و جدایی تمام اینها از یکدیگر و تشخیص این که کدام حرام و کدام حلال است به وسیله تدبر در آیات قرآن میسور است این مثالها را برای روشن شدن تضاد ازدواج با زنا آوردیم.
اگر به قرآن رجوع کنند خواهند دید که از یک طرف به نکاح امر کرده و از طرف دیگر از «سفاح» و زنا نهی نموده و عقوبت دنیا و آخرت برای آن مقرر فرموده است یعنی چه؟ یعنی یا نکاح دائم است و یا سفاح و زنا، و  نوع سومی  بنام های متعه  و صیغه ندارد. 
در سوره  نساء ضمن آیه ۲۴ فرموده : حلال است بر شما نکاح زنانی که  مهریه آنها را  بپردازید و «مُّحْصِنِینَ» یعنی شوهرداری عفیف باشند و « غَیْرَ مُسَافِحِینَ »  یعنی  زناکار نباشند.  در آیه ۲۵  فرموده مهریه  زنان را  به  معروف و  معین  بپردازید  و  باید « مُحْصَنَاتٍ غَیْرَ مُسَافِحَاتٍ وَلَا مُتَّخِذَاتِ أَخْدَانٍ » یعنی باید شوهرداری عفیف باشند و زناکاران و یارگیرندگان نباشند.  سوره مائده در آیه  5 فرموده  : نکاح زنان اهل  کتاب که مهریه آنها  را بپردازید و  « مُحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ وَلَا مُتَّخِذِی أَخْدَانٍ » یعنی  عفیف باشند و  زناکار  نباشند و دوست و  رفیق نگیرند  بر شما  حلال است.
باید فهمید چه خصوصیت و مصلحتی در نکاح و ازدواج هست که در سفاح نیست و چه معایب و مفاسدی در زنا وجود دارد که در ازدواج یافت نمی شود.
باید فهمید آن چیزی که حرام است چیست؟ اگر این مسئله برای جامعه و برای هر مسلمان عاقلی واضح شود در این صورت خواهد فهمید که آیا صیغه و متعه نکاح شرعی یا سفاح نامشروع است. اگر ازدواج است مادام العمر است.


در ازدواج ، اعتبار و آبروی طرفین محفوظ است ، زن و شوهر شریک در شادی ها و غم های یکدیگرند، زنها « مُحْصَنَاتٍ »  هستند  یعنی در قلعه محکم کانون گرم خانواده اند،  در غنا  و  ثروت  و  فقر همگام و همراه هستند و همراه مودت و محبت و عاطفه نسبت به یکدیگر دارند، بقاء نسل آنها ثابت و اولادشان حلال زاده است،  فرزندان و ذریه آنها والدین  و اجداد خود  را می شناسند و به آنها  افتخار می کنند،  مادام العمر بیمه یکدیگرند، در ازدواج مهریه  و  نفقه و خوراک  و پوشاک  و  مسکن بر  عهده مرد است ،  زن و  شوهر از یکدیگر ارث می برند. و غیره  ………
و اما اشاره ای به مفاسد صیغه که اگر معتبر باشد پس آن سفاح که حرام است چیست و کدام است؟
زنی که صیغه می شود تا زمانی که  جوانی و زیبایی  دارد مشتری های پاک  و ناپاک  دارد، هر ساعتی  و هر شبی  با یک یا چند  شهوت  ران مواجه است، هر  چه در اختیار این و آن  قرار می گیرد در  معرض  انواع بیماریهای خطرناک نظیر ایدز واقع می شود، الزاماً باید درب را بر روی هر ناشناخته ای باز کند. در پیری و بیماریها مورد اعتناء کسی واقع نمی شود ، برای امرار معاش در کهولت ناگزیر است که دختران و سایرین را دلالی کند و به فساد بکشاند تا تأمین شود و از این قبیل مفاسد دیگر …..
کسانی که ضعیف النفس و  تسلیم  شهوات هستند  برای  ارضای هوای نفس خود  سفاح را توجیه کرده و می گویند هنگامی که شهوت بر ما غلبه کند و شرایط ازدواج فراهم نشود اگر صیغه نکنیم پس چه کنیم؟
می گوییم در نظام آفرینش غرائز نفسانی بدن به طور طبیعی عمل می کند و شهوت اضافی  را  در خواب ، به هنگام احتلام دفع می کند و دیگر کمبودی ندارد.
وانگهی اگر تکالیف نامشروع و زیاده طلبی های بیجا را از صحنه زندگی کنار زدید می توانید ازدواج ساده اسلامی را انجام دهید و از زندگی خود احساس رضایت کنید.

گاهی می گویند، ممکن است در شرایطی خاص نظیر خارج از وطن بودن و یا دوران  تحصیلات و مأموریت و غیره ، در صورتی که ازدواج با تشریفات  متداول میسور نباشد. اگر صیغه نکنیم پس چه  کنیم؟
می گوییم در شرایط استثنایی هم نمی توان فعل حرام انجام داد بلکه می توانید تشریفات اضافی را حذف کنید ودر  نهایت  سادگی  ازدواج  نمایید و بعداً در صورتی که به  ادامه زندگی توافق نداشتید  طبق قوانین  شرعی طلاق دهید و از هم جدا شوید.
آن پدران و مادران  غیرتمند، زمانی که دختر  خود را شوهر می دهند اگر بفهمند و  بدانند که پس از مدتی دامادشان آن دختر را طلاق خواهد داد هرگز به چنین ازدواجی حاضر نمی شوند تا چه رسد به سفاح که از اول موقتی و برخلاف نکاح است.


در این جا بهتر است بدانیم صیغه یا متعه چه تفاوتی با سفاح دارد؟
۱ – در صیغه کلماتی بین زن و مرد گفته می شود و مورد قبول طرفین قرار می گیرد.
در سفاح هم مشابه همین گفتگوها مطرح شده و هر دو طرف می پذیرند.
۲ – در صیغه مدت را از یک ساعت به بالا ذکر می کنند.
در سفاح هم به همین صورت مدت معلوم می کنند 
۳ – در صیغه رضایت طرفین وجود دارد
در سفاح هم هر دو طرف راضی می شوند
۴ – در صیغه مبلغی توسط مرد به زن پرداخت می شود
در سفاح هم مبلغی به زن می پردازند
۵ – در صیغه زن می تواند حامله نشود
در سفاح هم می تواند حامله نشود
۶ – در صیغه آینده زن تأمین نمی شود
در سفاح هم آینده اش تأمین نمی شود
۷ – در صیغه  زن  حق نقفه و ارث ندارد
در سفاح هم حق نفقه و ارث ندارد
۸ – در صیغه زن وسیله ای برای دفع شهوت مردان است
در سفاح هم زن وسیله دفع شهوت مردان است
۹ – در صیغه شرم و حیای زن بر باد می رود
در زنا هم شرم و حیائی برای زن نمی ماند
۱۰ – در صیغه آبروی خانوادگی و احترام اجتماعی باقی نمی ماند
در زنا هم آبروی فامیل و احترام جامعه نابود می شود

مدت زمان صیغه را از یک ساعت یا دو ساعت  به  بالا می دانند چنانچه در مسئله شماره ۲۴۲۹ آورده اند  آیا می توانید تفاوتی بین صیغه و سفاح عنوان کنید، اگر تفاوتی پیدا نکردید پس بدانید که  صیغه و متعه  و سفاح و زنا فقط واژه های متفاوت هستند.
آنان  که  تمایلات  نفسانی را بر احکام  خدا  ترجیح می  دهند ، نکاح و ازدواج  قرآن را  کافی  ندانسته اند ومقاربت و مجامعت جنسی را توسعه داده و سفاح را رنگ و لعاب مذهبی زده اند و به نام صیغه و متعه آن را جایز می دانند و حتی واژه استمتاع قرآن را به استخدام اندیشه خودشان در آورده اند و می گویند، این که در قرآن آمده  : « فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ »  …   (آیه /۲۴/ سوره نساء) یعنی زنان را صیغه کنید.
در این جا پاسخ این مطلب را به طور اجمال بررسی می کنیم:
اول آن که  قرآن کریم تنها نکاح را جایز می داند و غیر نکاح را سفاح  خوانده است و نکاح در قرآن عبارت است از تشکیل خانواده و تأمین آینده و ثبات بقاء نسل و پرداخت مهریه زن و تکفل نفقه و ارث و عزت و آبروی زن که تماماً در اسلام مقرر گردیده است . در صورتی که در صیغه و متعه و سفاح هیچیک از موارد فوق رعایت نمی شود و برخلاف نکاح است .

دوم آن که استمتاع به معنی امتداد و ارتفاع و انتفاع است و ربطی بر صیغه کردن ندارد. این کلمه عیناً سه مرتبه ،  و بیش از  هفتاد  مرتبه مشتقات آن در قرآن  کریم  آمده است و در هیچ کدام آنها  معنای آن صیغه کردن نیست، نه در کتب لغت و نه در قرآن چنین مفهمومی  ندارد،  با روش تفسیر قرآن به خود قرآن معنای استمتاع کاملاً روشن می شود که به معنی بهره مند شدن است. ( مانند حج  تمتع که  بهره مند  شدن  معنوی است) بهره مند شدن از چه چیز؟  استمتاع در این آیه به  معنی بهره مند شدن از زندگی کردن دائم  با همسر مؤمن و صالح در نکاح است.
واژه های مشابه را در قرآن سوره انعام ملاحظه فرمایید ضمن آیه ۱۲۸ فرموده «رَبَّنَا اسْتَمْتَعَ بَعْضُنَا بِبَعْضٍ» در قیامت که جن و انس جمع می شوند دوستان شیاطین انس ، می گویند: « پروردگارا بعضی از ما  از بعضی دیگر بهره مند شدند» این بهره مندی مادی دنیایی چه ارتباطی با صیغه دارد؟
و  باز هم  در قرآن کریم  سوره  توبه  در  آیه ۶۹ در  باره  منافقین فرموده: «فَاسْتَمْتَعُواْ بِخَلاقِهِمْ فَاسْتَمْتَعْتُم بِخَلاَقِکُمْ»  یعنی پس آن منافقان به متاع فانی دنیا از بهره خویش متمتع بودند  «اکنون شما هم مانند آنها از بهره خود به متاع دنیا سرگرم شده اید.»

اینها آیات قرآن است در کجای این آیات معنای صیغه و متعه و ازدواج موقت آمده ؟


سوم این که در سوره نساء آیه ۲۲ فرموده  : «وَلاَ تَنکِحُواْ مَا نَکَحَ آبَاؤُکُم مِّنَ النِّسَاء»  یعنی با همسران پدران خود نکاح نکنید. و سپس در آیه ۲۳ و ۲۴ زنانی که نکاح با آنها حرام است را شمرده و آنگاه فرموده  :« وَأُحِلَّ لَکُم مَّا وَرَاءَ ذَٰلِکُمْ أَن تَبْتَغُوا بِأَمْوَالِکُم مُّحْصِنِینَ غَیْرَ مُسَافِحِینَ فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً » یعنی غیر از زنهایی که شمرده شده  نکاح  دیگر زنها بر شما حلال است  که  با پرداخت  مهریه  و اموال خود آنها را به عقد ازدواج خود در آورید به شرط آن که عفت و مصونیت بخواهید و شوهرانشان باشید نه آن که زناکاری در پیش گیرید « فَمَا اسْتَمْتَعْتُم بِهِ مِنْهُنَّ فَآتُوهُنَّ أُجُورَهُنَّ فَرِیضَهً » پس هر چه از زنانتان منتفع شوید  مهریه آنها را که فریضه است  بپردازید .  ملاحظه می فرمایید  که  قبل از آیه  و هم متن آیه و  هم  در آیه  بعد تماماً سخن از نکاح و ازدواج دائم است نه سفاح و صیغه !!


پیشوایان چگونه آیات قرآن را نادیده می گیرند و به روایات مجعول و اقوال مجهول اعتماد می کنند؟ اگر در جاهلیت قبل از اسلام سفاح و زنا معمول بوده و رواج داشته است  اسلام با عادت های پلید  جاهلیت مبارزه نموده و آنها را ممنوع و حرام کرده است.
آنان که مروج صیغه و متعه هستند و کانون گرم خانوداه را با وسیله دفع  شهوت تبدیل می کنند  متأسفانه از آیات قرآن بی خبرند.
خدا در قرآن فرموده :  «وَمِنْ آیاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکُم مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُوا إِلَیهَا وَجَعَلَ بَینَکُم مَّوَدَّهً وَرَحْمَهً إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِّقَوْمٍ یتَفَکَّرُونَ»   (آیه ۲۱  سوره  روم) «یعنی یکی از آیات الهی آن است که برای شما از جنس خودتان جفتی بیافرید که در بر او آرامش یافته و با هم انس بگیرید و در میان شما مودت و رحمت برقرار فرمود ودر این امر برای اهل تفکر ادله علم و حکمت حق آشکا ر است».

آیا  این هدف و اراده خدا  در صیغه حاصل می شود؟ 
به تصریح  قرآن کریم در سوره نساء آیه ۱۲ در نکاح یا ازدواج ، مرد و زن از یکدیگر ارث می برند . آیا این حکم خداوند در صیغه وجود دارد؟
به فرمان خداوند در ازدواج ، مهریه ، نفقه ، خوراک ، پوشاک و مسکن بر عهده زوج است.
 آیا صیغه و متعه نکاح است ؟ آیا صیغه و متعه به معنی ازدواج است یا همان سفاح و زناست؟
اگر صیغه ازدواج است پس احکام نفقه و مسکن و ارث قرآنی کجا است؟
بهتر است به فتوای مراجع شیعه رجوع کنید تا معنای صیغه برای شما روشن شود. در رساله توضیح المسائل آقای خمینی مسئله شماره ۲۴۲۴ فرموده اند  : «زنی که صیغه شده اگر چه آبستن شود حق خرجی ندارد.»
در مسئله شماره  2425  فرموده اند  :«زنی که صیغه شده حق  همخوابی ندارد و از  شوهر  ارث نمی برد  و شوهر هم از او ارث نمی برد.»
در مسئله شماره ۲۴۲۶ فرموده اند : «زنی که صیغه شده اگر نداند که حق خرجی و همخوابی ندارد عقد او صحیح است و برای آن که نمی دانسته حقی به شوهر پیدا نمی کند .
در اینجا ارزش و شرافت زن در صیغه به خوبی معلوم می شود.

اگر خود مراجع زن بودند آیا این فتواها  را صادر می کردند؟

موضوع متعه و صیغه با قانون عفاف زن و حکم کلی ازدواج منافات دارد زیرا در اینگونه مباشرت ها مردان به جز اشباع  غریزه جنسی و زنا و هم  خوابگی منظور  دیگری ندارند و  با  این نوع  ارتباط و  ادفاع شهوت در واقع عفت و آبروی زنان را بر باد می دهند.
چون زنی که به صورت اجاره ای هر روز خودش را در اختیار مردی قرار دهد عفت و شخصیتی بر وی باقی نمی ماند.
اگر زنها این حقایق را می فهمیدند ارزش و شرافت خود را بهتر می دانستند و به ذلت تن نمی دادند و هوس بازان را به سر خود مسلط نمی کردند.

 

نویسنده: عبدالله

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …