سلسله شیعه و ارکان ایمان (۳)

اهل سنت و جماعت پیامبران را برگزیده ترین و شایسته ترین افراد تاریخ بشریت می دانند و ایمان دارند هر یک از پیامبران به تنهایی دارای مقام و منزلتی هستند که اگر مقام و منزلت تمام اولیاء و صالحین را کنار یکدیگر بگذاریم به مقام والای آنها نمی رسد. اهل سنت و جماعت استهزاء و اهانت به پیامبران را کفر و خارج شدن از دائره اسلام می دانند. معبود بر حق در این رابطه خطاب به منافقین فرموده است:
﴿قُلْ أَبِاللَّهِ وَآیَاتِهِ وَرَسُولِهِ کُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ * لاَ تَعْتَذِرُوا قَدْ کَفَرْتُمْ بَعْدَ إِیمَانِکُمْ﴾. [التوبه /۶۵-۶۶].
«(ای پیامبر به منافقین) بگو: آیا خداوند و آیات و پیامبر او را به استهزاء و تمسخر گرفته بودید. عذر نیاورید، شما اکنون پس از آنکه اظهار ایمان می کردید آشکارا مرتکب کفر شدید».
اکنون می پردازیم به ذکر آنچه در مصادر و مراجع شیعه نسبت به پیامبران و مقام و منزلت آنها روایت شده است. متأسفانه روایات بسیاری در مراجع شیعه وجود دارند که به مقام والای پیامبران اهانت کرده و منزلت آنها را پایمال می سازند. در اینگونه روایات که مصادر موثق و معتمد در مذهب شیعه آنها را روایت کرده اند تمام پیامبران، پیروان و شیعیان علی بن ابی طالب شناخته می شوند. در روایتی از حبه عرنی گفته شده که: «امیرالمومنین -علیه السلام- فرمودند: خداوند ولایت من را بر اهل زمین و آسمان عرضه کردند. برخی آنرا پذیرفتند و برخی دیگر آنرا قبول نکردند. یونس (علیه السلام) از جمله کسانی بود که ولایت مرا نپذیرفت و به همین سبب خداوند او را در شکم نهنگ زندانی کرد تا اینکه بالاخره در مقابل ولایت من سر تسلیم فرود آورد»[1].
ایمان به اینگونه روایات جعلی سبب گشته در مذهب تشیع ائمه جایگاه و منزلتی والاتر از مقام پیامبران علیهم الصلاه والسلام داشته باشند. این مسأله یعنی افضلتر دانستن ائمه از پیامبران به عنوان یکی از اصول مذهب تشیع بشمار می رود[۲].
مجلسی یکی از ابواب کتاب بحار الانورار را اینگونه نامیده است: «باب افضلیت ائمه علیهم السلام بر پیامبران و سایر مخلوقات …» [3]. او در این باب هشتاد و هشت روایت جعل کرده و آنها را به ائمه نسبت داده است[۴]. در اثر اینگونه روایات دروغین است که در مذهب تشیع این اعتقاد وجود دارد که تمام سخنان ائمه وحی الهی هستند[۵].
با ناباوری بایستی قبول کرد بر اساس معتقدات مذهب تشیع، ائمه نه تنها بر پیامبران افضلیت دارند بلکه در این مذهب این اعتقاد وجود دارد که پیامبران بسبب پذیرفتن ولایت ائمه به مقام نبوت نایل شده اند، تا جایی که آدم علیه السلام این شایستگی را پیدا نکرد که خداوند او را با دستهای خود بیافریند و در او از روح خود بدمد مگر به سبب ولایت علی -علیه السلام- و خداوند هرگز با موسی سخن نگفت مگر به سبب ولایت علی -علیه السلام-. و خداوند هرگز عیسی را نشانه ای دال بر قدرت خویش قرار نداد مگر به سبب تواضع و فروتنی عیسی در مقابل علی -علیه السلام-»[6].
ببینید بی احترامی و سوء ادب دجالان با کسانیکه بندگان برگزیده خداوند متعال هستند به چه درجه رسیده است. آنچه انسان را به تعجب وا می دارد این است که دجالان در اینگونه روایات دروغین، سبب دست یافتن پیامبران به مقام والا و ارجمند نبوت را ولایت ائمه می دانند. در حالیکه پیامبران در زمانی می زیسته اند که نه تنها از ائمه بلکه از اجداد آنها نیز هیچ نام و نشانی وجود نداشته است! در برخی از اینگونه روایات مقارنه ای بین رسول الله (صلى الله علیه وسلم) و علی بن ابی طالب -رضی الله عنه- صورت گرفته و نتیجه این مقارنه این بوده است که علی بن ابی طالب تمام صفات والا و گرامی رسول الله (صلى الله علیه وسلم) را حائز می باشد و علاوه بر آنها به او سه صفت حمیده و والا عطا شده که پیامبر (صلى الله علیه وسلم) فاقد آنها هستند.
مجلسی یکی از ابواب کتاب خود را به این مسئله اختصاص داده و آنرا اینگونه نامیده است: «باب فرمایش رسول الله به علی: تو را به حلیه ای آراسته اند که من از آن بی بهره ام»[7]. و در روایت دیگری اینگونه گفته شده است:
«از نور رسول الله صلی الله علیه وآله آسمانها و زمین آفریده شدند. پس رسول الله از آسمانها و زمین برتر و عظیم تر هستند. و از نور علی (علیه السلام) کرسی و عرش آفریده شدند. پس علی (علیه السلام) از کرسی و عرش برتر و عظیم تر هستند»[8].
ما می دانیم که آسمانها و زمین در مقایسه با کرسی و عرش الهی بسیار کوچک و ناچیز هستند. با توجه به این مطلب، این روایت دروغین می خواهد به ما بگوید علی بن ابی طالب از رسول الله (صلى الله علیه وسلم) والاتر و گرامی تر است.
این انحراف عقیدتی در مذهب تشیع به جایی رسیده که در یکی از فرقه های این مذهب بنام علبائیه مقام علی بن ابی طالب از مقام رسول الله (صلى الله علیه وسلم) والاتر و گرامی تر دانسته شده است[۹]. و فرقه دیگری بنام غرابیه معتقد است خداوند جبریل -علیه السلام- را بسوی علی بن ابی طالب فرستاد. اما جبریل مرتکب خیانت شد و رسالت را به محمد بن عبدالله واگذار کرد.
ما اگر قرآن مجید را از اول سوره فاتحه تا پایان سوره ناس بخوانیم هیچ نام و نشانی از ائمه اثنی عشری در آن نمی یابیم. در حالیکه نام پیامبران بارها و بارها در قرآن مجید تکرار گشته و مورد مدح و ستایش الهی قرار گرفته اند. در سوره النساء آیه ۶۹ می بینیم خداوند متعال پیامبران را بر تمام افراد صالح و متقی برتری داده و نام آنها را مقدمه افراد صالح و نیکوکار قرار داده اند.
خداوند متعال می فرمایند:
﴿وَمَنْ یُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِکَ مَعَ الَّذِینَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ مِنَ النَّبِیِّینَ وَالصِّدِّیقِینَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِینَ وَحَسُنَ أُولَئِکَ رَفِیقاً﴾. [النساء: ۶۹].
«و آنانیکه خداوند و پیامبر را اطاعت کنند (در فردای قیامت) با پیامبران و صدیقان و شهیدان و نیکوکاران خواهند بود. یعنی با کسانیکه خداوند به آنها نعمتهای عظیم خود را ارزانی داشته و لطف و عنایت خود را شامل حال آنها ساخته است».
در این آیه می بینیم خداوند متعال بندگان خوشبخت خود که آنها را تحت لطف و مرحمت خویش قرار داده اند به چهار گروه تقسیم کرده اند. در نخستین و برترین گروه پیامبران قرار دارند و پس از آنها صدیقین و سپس شهیدان و در آخرین گروه بندگان مؤمن و صالحی جای دارند که به مقام سه گروه قبلی نائل نیامده اند.

________________________________________
[۱] – بحارالانوار۲۶/۲۸۲ (چاپ سابق الذکر)، بصائر الدرجات ص ۲۲ (چاپ سابق الذکر).
[۲] – الفصول المهمه فی اصول الائمه (باب ان النبی والائمه الاثنی عشر –علیهم السلام– أفضل من سائر المخلوقات من الانبیاء والاوصیاء السابقین والملائکه و غیرهم)، للحر العاملی ص ۱۵۱ مکتبه بصیرتی، قم ، ط. الثالثه.
[۳] – بحار الانوار ۲۶/۲۶۷ (چاپ سابق الذکر).
[۴] – بحار الانوار ۲۶/۲۹۷-۲۹۸ (چاپ سابق الذکر).
[۵] – بحار الانوار ۱۷/۱۵۵، ۵۴/۲۳۷ (چاپ سابق الذکر).
[۶] – الاختصاص للمفید ص ۲۵۰ مؤسسه الاعلمی، بیروت ۱۴۰۲ هـ. بحار الانوار للمجلسی ۲۶/۲۹۴ (چاپ سابق الذکر).
[۷] – بحار الانوار ۳۹/۸۹ (چاپ سابق الذکر). در این مورد می توانید به این کتابها نیز مراجعه کنید: عیون اخبار الرضا ص ۲۱۲، مناقب آل ابی طالب ۲/۴۷٫
[۸] – البرهان فی تفسیر القرآن لهاشم بن سلیمان البحرانی الکتکانی ۴/۲۲۶ ط. طهران، ط. الثانیه.
[۹] – علبائیه یکی از فرقه های مذهب شیعه است. و مؤسس آن علباء بن ذراع دوسی و یا اسدی نام دارد. او رسول الله (صلى الله علیه وسلم) را دشنام می داده است. رجال کشی ص ۵۷۱ (در این کتاب این فرقه العلیائیه نامیده شده است) بحار الانوار ۲۵/۳۰۵٫

 

نویسنده: علامه برقعی (رحمه الله)

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …