مدتی پیش می خواستم مطلبی درباره روند اصلاح دینی در صحنه فرهنگی ایران بنویسم، زیرا معتقدم که ما در شناخت و تعامل با این قضیه (با وجود اهمیت آن) کوتاهی کردهایم. و متأسفانه پژوهشگر در این باره با کمبود منابع مواجه میشودو چه بسا بارزترین پژوهش در این زمینه تنها کتاب…(نظریه السنه فی الفکر الإمامی الشیعی– التکوین والصیروره) تالیف پژوهشگر حیدر حب الله، و کتاب (المشهد الثقافی فی ایران- فلسفه الفقه و مقاصد الشریعه) تالیف پژوهشگر عبدالجبار رفاعی باشد، و هر پژوهشگری به این دو کتاب نیاز دارد.
صحبت کردن در مورد اصلاحات در ایران به معنی سخن در باره جریانها و روندهای گوناگونی است که تنها در هدف نهایی و اصلی به هم می رسند گرچه این هدف نهایی دارای روشهای مختلف و موضوعات و نتایج یا بازدههای متنوع باشند.
پژوهشگر در صحنه فرهنگی ایران تجارب و منابع فراوانی (از اصلاح داخلی شیعه) در دسترس دارد که به هیچ وجه با شیعیان کشورهای عربی قابل مقایسه نیست، و علت اساسی گسترش نقد و انتقاد در جامعه ایرانی این است که آنان میدانند در اقلیت نیستند، ولی چون شیعیان جهان عرب احساس میکنند که در اقلیت هستند و درهای انتقاد بر روی آنان بسته شده است و نیز میترسند اگر انتقاد کنند اوضاع را خراب تر میکنند از انتقاد خودداری میورزند. البته تلاش برای اصلاح مذهب شیعه در ایران متفاوت و گوناگون است برخی از منتقدین و اصلاح گران میخواهند کیفیت شناخت دین و اجتهادات را اصلاح کنند و برخی میخواهند احادیث و روایات را تصفیه کنند و برخی دیگر – چنانکه ذکر میشود- به شیوههای دیگر میخواهند آن را اصلاح نمایند.
روند خالص سازی میراث مذهبی
گروهی از بزرگان علمی ایران _ در صحنه میراث حدیثی _ معتقد هستند که باید کتابهای حدیثی، غربالگری و تصفیه شوند و تلاشهایی در این راه انجام دادهاند و برترین آنها مربوط به میرزا ابو الحسن شعرانی (وفات . ۱۹۷۳م ) است، وی کتاب ارزشمندی در این باره نوشتهاند.
ابو الحسن شعرانی: ایشان در کتاب ( المدخل الی عذب المنهل ) درباره اهمیت تصفیه احادیث و روایات– بخاطر حفظ و نگهداری مذهب شیعه – بحث کردهاند، و به این نتیجه رسیدهاند که یک پنجم از روایات موجود در کتابهای اهل تشیع به دروغ به ام امان نسبت داده شدهاند، لیکن گفتهاند که بیشتر این دروغها در غیر ابواب فقه هستند.
همچنین تلاش و کوشش شیخ محمد باقر بهبودی از جمله مهمترین این پروژهها است، ایشان هم اکنون استاد دانشگاه تهران، و از شاگردان خمینی و بروجردی و خویی، و متخصص در حدیث شناسی میباشد.
محمد باقر بهبودی:
بهبودی به طرح خالص سازی میراث مذهبی بسیار توجه کردهاند و کار بسیار بزرگ وشجاعانهای انجام دادهاند تاجایی که یکی از مهمترین منابع شیعه دوازدهگانه (اصول کافی کلینی) را مورد غربالگری قرار داده است و این کتاب را مورد نقد و بررسی قرار داده و احادیث دروغین و ضعیف را خارج کردهاند و به این نتیجه رسیدهاند که تنها یک چهارم از احادیث آن (۴۴۲۸ حدیث از ۱۶۱۹۴) صحیح هستند، و نیز احادیث موجود در تفسیر المیزان علامه طباطبایی و ۴۵ جلد کتاب بحار الأنوار را مورد کنکاش قرار داده است. شایان ذکر است زمانی که بهبودی تصمیم گرفت نسخه فارسی کتاب (صحیح کافی) را چاپ کند صاحب چاپخانه، نام کتاب را – بخاطر فشار مراجع تقلید- به (زبده الکافی) تغییر داد. با توجه به گفته حجت الاسلام جعفر سبحانی در مصاحبه با روزنامه کیهان: آیت الله منتظری – یکی از مراجع شیعه و جانشین خمینی در آن زمان – به بهبودی دستور داد تمام نسخههای منتشره در بازار را – از جمله نسخه عربی را– جمع آوری نماید.
پژوهشگر حیدر حب الله در کتابش (نظریه اهل السنه) میگوید: بهبودی معتقد است چون کتابش را به اسم( صحیح کافی) نام گذاری کرده است مورد انتقاد و حمله قرار گرفته است، زیرا این نام: سبب پرسش و تردید مردم در باره صحت بسیاری از روایاتی میشود که عالمان و سخنوران آن را بازگو میکنند.
بهبودی در تشخیص مواردی که به نظرش در مذهب اهل بیت حقیقت نداشته است بسیار دقیق و صریح هستند، و با صراحت اعلام میدارد که پدیده دروغ و کذب در کتابهای اهل تشیع ریشه دوانیدهاند و به همین سبب تصمیم گرفت با روشی علمی با این قضیه مبارزه کند و روایات را تصفیه و استخراج نماید و برای توسعه این کار طرح و نقشهای از راویان دروغگو و ضعیف را تهیه کرد که شامل بر راویان مشهوری در زمینه روایت میگردید و حتی در اینکه کلینی صاحب اصول کافی باشد شک و تردید ایجاد کرد. همچنین قبلا در باره منابعی که مجلسی از آن حدیث نقل کرده است شک و تردید ایجاد کرد.
حیدر حب الله میگوید: تلاش و مبارزهای که بهبودی آن را در اوایل دهه هشتاد گذشته رهبری میکرد مورد حمله شدید و ددمنشانه قرار گرفت، تا جایی که منجر به پس رفت این گونه طرح و پروژهها گردید، و نزدیک بود چنین کارهایی به کلی نابود شود.
لازم است در این روند (تصفیه میراث مذهبی) به تلاش و طرح آیت الله محمد آصف محسنی قندهاری افغانی (متولد ۱۹۳۶م ) اشاره شود. او یکی از چهره های برجسته شیعه در این عصر است، او تحصیلات خود را در ایران و عراق تمام کرده است و یکی از چهرههای برجسته سیاسی – بخصوص پس از سقوط طالبان- در افغانستان است. و آنچه حائز اهمیت است او متخصص در شناخت راویان حدیث است.
محمد آصف پس از تألیف کتاب (مشرعه بحار الانوار) در سال ۲۰۰۰ میلادی توفان بزرگی به راه انداخت، او این کتاب را به عنوان طرحی تحقیقی انتخاب کرد زیرا میدانست: که این کتاب منبع اصلی خطیبان و سخنورانی است که در ساخت افکار عمومی شیعیان نقش اساسی دارند. ایشان انتقادهای زیادی از این کتاب کردهاند و معتقد است بیشتر روایات آن نامعتبر میباشد.
محمد آصف تمام روایتهای غیر معتبر– در فقه، عقیده، سیاست و غیره – را از بحار الانوار استخراج کرده است و این کار، او را واداشت تا خطوط قرمزی ترسیم و در برخی نظرات و آرای فقهی موجوده شک و تردید ایجاد کند همچنین از سهل انگاری علما و طلاب در متداول شدن روایات منسوب به اهل بیت در بین آنان انتقاد کرد و این کار را علت عقب ماندگی و نافرمانی مسلمانان دانست.
سر و صدایی که محسنی براه انداخته بود نسبتا مشابهت زیادی به سر و صدایی داشت که پس از بهبودی رخ داده بود، که احتمالا این کار به قلمرو حوزهها باز میگردد که در برابر این پروژهها کمتر حساسیت نشان میدهند و یا دست کم عقلانی تر با این قضایا برخورد میکنند.
در همان چهار چوب- تصفیه میراث مذهبی- میتوان به تلاش و طرح آیت الله نعمتالله صالحی نجف آبادی اشاره کرد که سهم به سزایی در این زمینه داشته است. ایشان دانشمند دینی معاصر از خطه اصفهان است. زمانی که کتاب (الشهید الخالد) را در دهه هفتاد گذشته منتشر کرد و گفت: امام حسین – بر خلاف افکار عمومی شیعه- از شهادت در کربلا آگاهی نداشته است غوغای بزرگی برپا کرد و مورد انتقاد و حملات شدیدی قرار گرفت که مهمترین آنها کتاب (الملحمه الحسینیه ) مرتضی مطهری بود.
نجف آبادى: او در سال ۲۰۰۳ میلادی کتاب ( احادیث موهوم در مجمع البیان) را به زبان فارسی به چاپ رساند و چهار مقاله را در زمینه تفسیر منتشر نمود، و در همان سال دوبار تجدید چاپ شد.
نجف آبادی قصد داشت با انتخاب گسترده ترین تفسیر (مجمع البیان) شیعه: میراث مذهبی را تصفیه وخالص سازی کنند، و با جدیت تمام – برای رسیدن به اهدافش- در بکار گیری و آشکار کردن ضعفهای آن تلاش کردند تا جایی که باصراحت برخی روایات مهم و مشهور شیعیان مانند حدیث (کساء) در کتاب مفاتیح الجنان – هرچند هم معتقد بود که این حدیث (صحیح مستفیض) است – را ضعیف قلمداد کند.
باید در این راه( تصفیه میراث مذهبی) به افراد دیگری مانند: آیت الله ابوالفضل برقعی (۱۹۹۲م ) اشاره کرد که در این راه تلاش فراوانی داشتهاند، او احادیث اصول کافی را در کتاب (عرض أخبار الاصول علی القرآن و العقول) از لحاظ متن و سند مورد نقد و بررسی قرار دادهاند. گرچه برقعی در این کتاب بیشتر قصد داشتند – احادیث اصول کافی را از لحاظ متن و موافقت با قرآن و سنت ثابت و عقل مورد نقد و بررسی قرار دهند- اما اجازه ندادند نسخه فارسی آن مانند بقیه تألیفاتش چاپ گردد، ولی عبدالرحیم ملا زاده بلوچی آن را بنام ( کسر الصنم ) به عربی برگرداند و استقبال چشم گیری از آن شد. و انشاءالله به زودی زحمات و کوششهای برقعی و آیت الله محمد موسوی اصفهانی در زمینههای دیگر را ذکر خواهیم کرد.
روند اصلاحات در ادوات شناخت دین:
تلاش برای اصلاح اندیشه دینی در نزد گروهی دیگر از ایرانیان شکل تازهای به خود گرفت، و جماعتی از فقها و اصلاح گران در صحنه حاضر شده و اعلام کردند: باید روش آرا و اجتهادات در نصوص دینی – به عنوان مقدمه اساسی برای شناخت معرفت دینی – اصلاح شود. البته تلاش در این راه در مذهب شیعه چیز تازهای نیست بلکه مذهب شیعه پیش از ظهور چنین طرحهایی شاهد رویدادهای مشابه آن بوده است و بارزترین آن حرکت اصولیان در مشروعیت (باز بودن باب اجتهاد و قبول کردن عقل) به عنوان یکی از ادله شرعی در دهههای گذشته می باشد.
اما اصلاحات و نظریات دکتر محمد مجتهد شبستری- در زمینه اصلاح شیوه شناخت دین- از بارزترین این کارها در دوران اخیر است. شبستری (متولد ۱۹۳۶م) استاد فلسفه در دانشکده الهیات دانشگاه تهران و دارای رتبه اجتهاد و در جامعه دینی شناخته شده است. او ابتدا تحصیلات دینی را در قم شروع نمود سپس فلسفه او را وسوسه کرد و در نزد خمینی و علامه طباطبایی(مفسر) آن را فرا گرفت. پیش از انقلاب او در مرکز اسلامی هامبورگ آلمان کار میکرد و این فرصت برایش فراهم شد تا در فلسفه اروپا و عالم ربانی مسیحیان تحقیق و بررسی کند. شبستری با آغاز انقلاب با سیاست درگیر شد و در سال ۱۹۷۹ میلادی به عنوان معاون مجلس ایران برگزیده شد، اما در نیمه دهه هشتاد تمام کارهای سیاسی را رها کرد و تلاش و کوشش خود را در خدمت به فرهنگ دینی محدود نمود، در این مدت ابتکاری تازه در باره معنای ایمان و تعامل با متون مذهبی ارائه داد.
ایشان روش و ابزار شناخت دین را مورد نقد و بررسی قرار دادند و مردم را به درک متن و نصوص (قرآن و سنت) در پرتو مقولههای هرمونتیکی (شاخهای از فلسفه است که مربوط به تأویل مبادی متون مقدس است) فراخواند.
در نهایت شبستری به این نتیجه رسید که متون دینی تاریخ دارند و باید تاریخ آن در ضمن بحث ذکر شود، همچنین یک نص دینی به اعتبار چند تاریخ معانی گوناگونی دارد و باید سخنور (مترجم): تاریخ دقیق صدور نص و مقصود از آن و شرایط مخاطبان و معنای پنهان و مخفی آن را در ضمن شناخت معنای اصلی- که معانی جزئی به آن باز میگردد – بشناسد تا به معنای واقعی و صحیح دست یابد. اما شبستری پس از بیان وظیفه سخنور (مترجم) میگوید: ما نمی توانیم با صراحت و قاطعیت بگوییم: معنای نص این است و بس و میخواهد با این کار ثابت کند: که پارتیشن اصطلاحی معروف – که کلام را برسه قسم تقسیم کرده است: ۱- ظاهر ۲- نص ۳- مجمل- باطل و اشتباه است.
انتقادات شبستری در ظاهر با سیاست حکومت ایران تعارضی ندارد اما حقیقت چیز دیگری است بخصوص در قبال (جمهوریت انقلاب اسلامی) که در بینش مذهبی بر اساس منهج و روش استدلالی معینی پایه گذاری شده است و افکار شبستری این بینش را تهدید میکند و یا به عبارتی دیگر سعی میکند آن را تغییر دهد.
جایگاه و موقعیت شبستری آنگاه آشکار میشود که میدانیم او یکی از نزدیکان محمد خاتمى (رئیس جمهور سابق) ایران است و با توجه به اظهارات برخی از صاحب نظران، او مهمترین سمبلی است که روشنفکران مذهبی شیعه – مستقل از حکومت ایران – پیرامونش گرد میآیند.
احمدی نژاد پس از رسیدن به قدرت (در چهار سال گذشته) شبستری را از تدریس در دانشگاه تهران منع کرد و جناح محافظه کار نیز روز به روز او را – به جرم اخلال – تحت فشار قرار دادند و احمد خاتمى (عضو مجلس خبرگان – و برادر رئیس جمهور سابق) در دوران انتخابات اخیر از سکوت جناح اصلاح طلب در قبال شبستری به تندی انتقاد کرد زیرا او در عصمت پیامبر و امامان _ در حالی که این بینش یکی از ستونهای مهم عقیدتی شیعه است_ تردید و شک ایجادکرده بود.
روزنامه الاخبار لبنان (روز چهارشنبه فوریه ۲۵ / ۲۰۰۹) نقل میکند که: احمد خاتمى از جناح اصلاح طلب درخواست کرد موضع خود را در برابر توهین به پیامبر و اهل بیت (به زعم او) صراحتا اعلام دارند و تأکید کرد که سکوت آنان معادل کفر است و اشاره کرد که سخن شبستری (که میگوید: باور به ولایت مطلقه فقیه شرک است) مخالف بدیهیات مذهب تشیع و دیدگاه دانشمندان در طول تاریخ میباشد و به نوعی صاحبان این ایدهها با متهمان به براندازی نظام اسلامی در (کودتای نرم) همراهی میکنند. و هم زمان با این، صدها نفر از طلاب و بسیجیان در پردیس دانشگاه اصفهان جمع شدند و به سخنان شبستری اعتراض وآن را محکوم کردند و از دولت درخواست کردند: اتحادیه دانشجویی اصلاح طلبان را منحل و از فعالیتهای سیاسی آنان جلوگیری کند.
دکتر عبدالکریم سروش: همچنین یکی از برجسته ترین طرح های (اصلاح شناخت دین) که در این اواخر ایران شاهد آن بوده است طرح و نظریه دکتر عبدالکریم سروش است که به نظریه (قبض و بسط تئوریک شریعت یا نسبی بودن شناخت دین) مشهور است.
نام واقعی دکتر سروش، حسن حاج فرج دباغ است است او در سال ۱۹۴۵میلادی در تهران بدنیا آمد و در سال ۱۹۶۸ میلادی دکترای داروسازی از دانشگاه تهران را دریافت کرد، سپس در سال ۱۹۷۲ میلادی برای ادامه تحصیل در رشته شیمی تحلیلی به انگلستان مسافرت کرد و در آنجا تصمیم گرفت رشته تحصیلی را تغییر دهد لذا در رشته فلسفه علم در دانشگاه لندن به تحصیل ادامه داد و در تئوری های فلسفه غرب و تحولات آن پیشرفت و تخصص پیدا کرد.
سروش در سال ۱۹۷۹ میلادی – پس ازپیروزی انقلاب- با پیشنهاد خمینی به ایران بازگشت تا عضوکمیته انقلاب فرهنگی شود، سپس به مجمع علمی فلسفه و حکمت در تهران– به عنوان پژوهشگری بی نظیر – منتقل شد و در آنجا به عنوان عضو هیئت علمی برگزیده شد.
سروش در آغاز دهه هشتاد به عنوان یکی از برجسته ترین نویسندگان در ایران برگزیده شد، او در وهله اول تئوری های مارکسیستی و فلسفه علم را مورد نقد وبررسی قرار داد. و کتاب های : ۱- علم چیست، فلسفه چیست؟ ۲- (مطالعه انتقادی کتاب شهید محمد باقر صدر – اسلامی برای برون یابی) از مهم ترین آثار آن دوره میباشد.
سروش پس از نیمه دوم دهه هشتاد به نقد و بررسی اوضاع دینی ایران پرداخت و این کار او جنجال بزرگی برپا کرد و در سال ۱۹۸۹ میلادی مجموعه مقالاتی به نام (قبض و بسط تئوریک شریعت) در روزنامه کیهان بیرون میداد که این کار جرقهای برای شعلهور شدن یکی از مهمترین جنگهای فکری پس از پیروزی انقلاب بود. همچنین بر اثر اظهارات و سخنرانی او جریانی مخالف (شکافی بزرگ) در صحنه فرهنگی ایران بوجود آمد و خواهان اصلاح وتغییر اوضاع سیاسی کشور شدند.
خوانندگان آثار دکتر سروش میدانند که او در ته دل به عرفان و تصوف باور و اعتقاد داشتهاند و مقالات مذکور (قبض و بسط تئوریک شریعت) که اصطلاحی عارفانه است دلیل بر آن است همچنین بجای پرداختن به فلسفه شناختی به اصلاح مفهوم شناخت دین پرداختند.
سوال مهم این است که تئوری سروش چیست؟
ایشان ایرادات و شالوده نظریات خود را بر اساس این نظریه اعلام کرد: که شناخت دین بشری میباشد، و دین یک چیز است و غیر از آن فهم نمیشود، بنابراین دین ثابت است و درک ما از آن تغییر میکند، سپس نظریه دوم را مطرح میکند: اینکه تغییر و تحول نشانه بارز همه شناختها و دانش بشری – از جمله شناخت دینی- میباشد. او میخواهد به این نتیجه برسد که شناخت ما از دین در دامنه پیشرفت سایر علوم تغییر میکند و در اینجا اصطلاح (قبض و بسط تئوریک شریعت) را مطرح کرد تا ثابت کند که شناخت ما از دین بر اساس دانش بشریت تغییر میکند.
نظریه سروش جنجال و سرو صدای بزرگی در ایران به وجود آورد و بسیاری از شخصیتها مانند: صادق لاریجانی و دکتر عبدالله نصری و احمد واعظی در مقابله با او برخاستند. علت نگرانی شیعیان از نظریه (قبض و بسط) سروش این بود زیرا آنان میدانستند که این نظریه حامل بذر شک و تردید در احکام دینی است، حتی برخی در این باره گفتند: دین ثابت نزد سروش در لوح محفوظ است و دین ثابتی بر روی زمین وجود ندارد.
روزنامه شرق الاوسط شماره ۹۴۳۴ ( ۲۶ سپتامبر ۲۰۰۴) نقل میکند: که سروش بدعوت برخی از دوستانش– پس از۱۴ سال دوری – به شهرستان قم باز میگردد و با گروهی از دوستانش (حدود۴۰ تا ۵۰ نفر ) در منزل یکی از آنها جمع شده بودند ناگهان گروهی از جوانان به آنان حملهور میشوند و او و دوستانش را مورد ضرب و شتم قرار میدهند و این حادثه گویای این واقعیت است که برخی مخالفان احساس کردهاند که نظریه سروش چقدر خطرناک است و این حادثه سبب شد تا سروش از ایران خارج شود و در ایالات متحده اقامت گزیند.
شایان ذکر است که آقای سروش علاوه بر کتاب(قبض و بسط تئوریک شریعت) تألیفات دیگری دارد که مهمترین آنها عبارتند از: ۱– ذاتی و عرضی در قرآن ۲- صراطهای مستقیم ۳- بسط تجربه نبوی.
محمد جواد موسوی غروی: همچنین یکی از برجسته ترین طرحهای (اصلاح شناخت دین) طرح و نظریه آقای غروی است، ایشان تلاش کردهاند: روش اجتهاد و رأی در ایران را تغییر دهند.
غروی در سال ۱۹۰۶ میلادی در اصفهان متولد شد و دانشمندی بزرگ و به درجه اجتهاد و آیت الله العظمی نائل شدهاند.
آقای هروی روش خاص و مهمی دارند که پژوهشگر به سختی میتواند فراتر از آن گام نهد، او در باره مهمترین تجارب این عصر در اصلاح و تغییر به صورت عام در ایران سخن میگوید و معتقد است که دین باید بر اساس علم یقینی باشد نه ظنی.
او در مدت زمان کوتاهی توانست این ایده را عملی کند و قواعد و مبنای جدیدی برای اجتهاد و شناخت دین پایه گذاری کردند که بر اساس آن دلایل ظنی معتبر نیستند. و استناد به آن در احکام دینی و اعتقادی و غیره جایز نیست.
نتایج اولیه نظریه هروی این است: که استدلال به بسیاری از روایات حدیثی باطل است و آن روایات به عنوان منابع معتبر دینی قرار داده نمیشوند، زیرا ایشان معتقدند: که این روایات در نهایت مفید ظن است و یکی از علل تفرقه و نابودی مسلمانان آرای فقهایی است که بر اساس روایات آحاد و ظن صادر شده است.
غروی معتقد است استناد به احادیث آحاد در ابتدا در میان اهل سنت مرسوم بوده است سپس در سال(۴۶۰ هـ) توسط طوسی بخاطر همراهی با فقه – به میان شیعیان وارد شد.
غروی برای اثبات نظریه هایش به قرآن استدلال میکند و میگوید: قرآن تنها یقین را معتبر میداند و به ما دستور میدهد که از یقین پیروی و از ظن و گمان دوری کنیم.
همچنین میگوید: نصوص قطعی (قرآن و سنت) ما را از غیر آن بی نیاز می کند. و بر اساس این نظریه: استدلال به دلایل مشهور مانند: حدیث آحاد، مصالح مرسله، اجماع و غیره را باطل میداند.گرچه ایشان حجیت خبر آحاد را (فی ذاته) قبول ندارد ولی در عمل آن را انکار نمیکند و میگوید: این اخبار به دلایل عقلی مانند (عقل، یا قرآن، یا سنت، یا اصول ثابت مثل برائت اصلی) تأیید شدهاند.
همچنین میگوید: اعتماد بر کتابهای (رجال الحدیث) برای شناخت احادیث صحیح و دروغ روشی نادرست است زیرا مؤلفین این گونه کتابها شخصا با راویان روبرو نشدهاند بلکه بر نقل دیگران اعتماد میکنند و این قطعی نیست، پس اعتماد بر آن جایز نمیباشد.
روش غروی در شناخت حدیث صحیح چگونه است؟
او معتقد است: تنها روش شناخت حدیث صحیح از ضعیف تطبیق آن به ترتیب (با قرآن، عقل، اصول ثابت مثل برائت اصلی، سنت قطعی) است، در این صورت اگر با آنها مخالفت نداشته باشد قابل قبول و گرنه مردود است همچنین میگوید: این روش تنها راه برون رفت از احادیث معارض است.
ایشان با تفصیل در باره کثرت احادیث دروغ و روایاتی که برای گسترش خرافات و تعصب در میان شیعه وسنی – بخصوص در احادیث کرامات، معجزات، دعاهای زیارت قبر امامان و غیره – بکار گرفته شدهاند بحث کرده است.
غروی مجموعهای اصول و تئوری را بر اساس پایه گذاری (فقه) بر مبنای علم یقینی طراحی کردهاندکه عبارتند از:
۱- اهداف دین، پاک کردن درون و اصلاح عمل است و این با ظن و گمان حاصل نمیشود.
۲- آرای فقهایی که بر اساس ظن است تکلیف را ساقط نمیکند.
۳ – مراجعه نادان به عالم به قصد یادگیری جایز است ولی به قصد تقلید کردن جایز نیست.
پژوهشگر حیدر حب الله معتقد است که: این اصول و مبادی نتایج ناگواری بر جریان حاکم داشته است، زیرا بدین معناست که ۱- مراجع تقلید شیعه هم اکنون صلاحیت مرجعیت ندارند ۲- آنچه به عنوان نامه علمی (از معصوم به غیره) نوشته میشود نادرست است. ۳- فراخوانی است به قبول نداشتن مراجعی که حجیت خبر آحاد را قبول دارند و اصول سوم یعنی تجدید نظر در مفهوم تقلید و دیگر تقلید کورکورانه جایز نیست و هرچه مرجع تقلید گفت قابل قبول نمیباشد – چنانکه تقلید امروزی بر این منوال است- بلکه باید مقلد جویای دلیل و سندش شود، اگر قابل قبول نبود تقلید جایز نیست.
غروی بخاطراین نظرات مورد حمله و آزار و اذیت قرار گرفت و چنانکه برقعی در کتاب (سوانح روزگار) ذکر کرده است: ایشان و کسانی که با وی نماز جمعه را برگزار میکردند پیش از انقلاب زیر فشار و همیشه در حالت تعقیب وگریز بودند.
مرجعیت قرآن
لازم است در ضمن این بحث (اصلاح روش اجتهاد و شناخت دین) به گروه دیگری اشاره شود که در این دوران اخیر، ایران شاهد تولد آنها بوده و جنجال بزرگی برپا کردهاند و همچنان تلاش میکنند که چهره جدیدی از دین شیعه نشان دهند.
آنان ایده و نظریه خویش را بازگشت (دوباره به جایگاه استدلال به قرآن در محافل مذهبی) نام نهادهاند زیرا: احساس کردهاند که دلایل قرآنی در پشت بعضی مقدمات کلامی مانند ( تصور ظنی بودن دلایل قرآنی) یا بعضی اصلاحات اشتباه مانند (دشواری فهم قرآن – یا اینکه تنها امامان و علماء، معانی آن را فهم میکنند) یا پشت برخی روایتها که قرآن را به اشتباه تفسیر میکنند پنهان و فراموش شده است.
با توجه به اینکه این جماعت بر قرآن تمرکز دارند – در حالی که هیچکدام از آنها (برخلاف قرآنیون هند و پاکستان) قائل به حجت نبودن سنت نیستند- به جماعت قرآنیون شیعه معروف هستند.
آیت الله محمد حسین شریعت سنگلجی بنیانگذار این ایده محسوب میشود. او دانشمندی شیعه و در خدمت بزرگانی چون ابوالحسن اصفهانی و غیره در عراق و ایران علم و دانش را آموختهاند و در سال ۱۹۴۳میلادی درگذشتند. ایشان همزمان رهبری اصلاح گران در درون مذهب شیعه دوازدهگانه را برعهده داشتند.
خلاصهای از دیدگاه و نظرات سنگلجی:
او معتقد است که مسلمانان از خواندن و درک و استدلال به قرآن دور شدهاند طوری که منجر به شکست و افسردگی آنان شده است و بخاطر بازگشت مسلمانان به حقیقت قرآن اصول و مبادی زیر را طرح کردهاند:
۱ – قرآن از تحریف و تغییر دور است.
۲- قرآن واضح و آشکار است و برای فهم آن نیاز به چیز دیگری نیست و در این رابطه میگوید: آیهای در قرآن یافت نمیشود که تمام انسانها از درک و فهم آن ناتوان باشند بلکه تمام آیات آن قابل درک و فهم است
۳- متن قرآن حاوی همه چیز در رابطه با دین و شریعت است و بیان کننده هرچیزی است.
۴- سنت را قبول دارد و معتقد است که احکام شرعی در قرآن مجمل است و سنت پیامبرصلی الله علیه وسلم آن را توضیح میدهد و در این رابطه میگوید: سنت آن است که مجمل قرآن را توضیح و کلیاتش را تشریح میکند و فهم آن بدون سنت پیامبر صلی الله علیه وسلم غیر ممکن است. همچنین میگوید: معلوم است که قرآن مجمل و کلی است و بدون سنت نمیتوانیم معنای آن را درک و فهم کنیم، پس کسانی که معتقد هستند که قرآن حاوی هر چیزی است و نیازی به سنت نداریم و دلایل و تأویلات غلط و واهی ارائه داهاند و میخواهند دین اسلام را تخریب و نابود نمایند گمراه و کافر هستند.
۵- قرآن حاوی تمام اعتقاداتی است که باور و ایمان به آن واجب است و نیازی به سنت در بیان و توضیح عقیده نیست و در این باره میگوید: در امور مربوط به عقیده مانند اثبات خالق جهان گیتی، توحید، نبوت و معاد نیازی به سنت نیست زیرا این امور با تفصیل و دلایل قطعی و مستدل در قرآن ثابت شده است.
برای آگاهی بیشتر در این زمینه به کتاب (مفاتیح فهم قرآن) ایشان مراجعه شود و استاد سعد رستم آن را به عربی ترجمه کرده است و در سایت (پست الکترونیکی ایشان) قابل دسترسی است.
شایان ذکر است آقای سنگلجی آراء و نظرات اصلاحی (علمی و عملی) در مبارزه با غلو و زیاده روی، خرافات در دین و خالص سازی مذهب شیعه دوازدهگانه از دروغ شیعیان افراطی طرح کردهاند. و در این باره کتاب (توحید عبادت) به زبان فارسی نوشتهاند و چاپ شده، و به زبان عربی ترجمه گردیده است.
بنابراین آقای سنگلجی در ضمن دعوت به (استدلال به قرآن) قصد داشتند بهترین روش برای شناخت دین ارائه دهند تا شناخت کامل و درست از دین پیدا کنیم.
عبدالوهاب فرید تنکابنی:
او یکی از بهترین شاگردان سنگلجی و یکی از مطرود شدگان در جامعه بخاطر هم فکری با او میباشد و با وجود اینکه تنها کتاب اسلام و رجعت (ترجمه استاد سعد رستم) ایشان بدست ما رسیده است، اما هرکس آن کتاب را دیده باشد میداند که هدف او مانند سنگلجی بازگشت به قرآن و تقدیم آن بر هر مرجعی بوده است، با این تفاوت او بر خلاف سنگلجی عقیده دارد: که محال است حدیث متواتر در غیر ضروریات دین وجود داشته باشد و هر نوع تقلیدی را باطل میداند همچنین نقشه و قواعدی برای شناخت حدیث ضعیف و اسباب حدیث دروغ و راه شناخت آن ترسیم کرده است.
نفی رجعت اولین نتیجه عملی نظریه جدید فرید تنکابنی (در مسیر بازگشت به جایگاه استدلال به قرآن) است، ایشان رجعت را به عقیده افراط گرایی معرفی میکند، سپس آن را به بازگشت اسلام به عظمت و شکوهش در حکومت امامان آخر الزمان تأویل میکند.
یوسف شعار: یوسف شعار یکی از نویسندگان در مدرسه (بازگشت به جایگاه استدلال به قرآن) است، او در سال۱۳۹۴ هجری قمری در تبریز چشم به جهان گشود و مشهور به اهتمام دادن به تفسیر و تدریس قرآن هستند، همچنین مدرسهای برای تفسیر قرآن در تبریز تأسیس کردند و چند کتابی در آنجا مانند: ۱- محکم و متشابه در قرآن ۲- تفسیر سوره حمد ۳- مقدمهای در تفسیر به رشته تحریر در آوردند.
دکتر مصطفی حسینی طباطبایی
طباطبایی یکی از برجسته ترین چهرههای اصلاح گر دین در ایران و محقق و پژوهشگر هستند، وی در تهران زندگی میکند و بسیار به قرآن توجه دارند و معتقد هستند که قرآن بدون نیاز به حدیث قابل درک و فهم است. همچنین میگویند: بهترین روش تفسیر قرآن: تفسیر قرآن به قرآن است. و نیز میگویند: سهولت قرآن با برخی معانی مجمل در آن تناقضی ندارد.
طباطبایی معتقد است: که کتابهای روایات پر از حدیثهای دروغین و خرافی است، و به همین سبب توصیه میکند که از این کتابها دوری کنند و به قرآن باز گردند.
طباطبایی دیدگاه و نظریات اصلاحی بسیار ارزشمندی در زمینه اتحاد مسلمانان و رفع اختلاف میان شیعه و سنی دارند. و این نظریات بطور واضح در کتاب (حل مشکل خلاف میان شیعه و سنی در امامت) وجود دارد.
محمد صادق تهرانی: آیت الله دکتر محمد صادق تهرانی از جمله کسانی است که معتقدند: باید شناخت دین در پرتو قرآن و سنت صحیح انجام گیرد، تا حقیقت دین را دریابیم.
ایشان دانشمندی معاصر و ایرانی هستند که با نتایج و تحقیقات علمی خویش جدل و مباحثات زیادی در جامعه ایرانی بوجود آوردهاند، و معتقدند: که مهم ترین شرط مجتهد، تخصص و تفحص در قرآن است و این شرط شامل بر بسیاری از مجتهدین این عصر( که رأی صادر میکنند) نمی شود. ایشان معتقدند تفسیر قرآن به قرآن تنها روش درک و فهم قرآن است و بر خلاف مرسوم آن را بهترین روش برای تفسیر قرآن نمیداند نیز میگویند: برای درک قرآن نیازی به سنت – هرچند هم قطعی باشد – نیست زیرا آیات قرآن آسان و واضح و بیان کننده هرچیزی است و به همین سبب گفتهاند: دلالت آیات قرآن بر معنا ظنی نیست و هرکس چنین اعتقادی داشته باشد حق را کتمان کرده و با کسانی که حقایق قرآن را پنهان میکنند شریک جرم است. لیکن میگویند: ممکن است کسانی که توانایی درک نص واضح را نداشته باشند از سنت قطعی استفاده کنند. اما به نظر ایشان مانعی ندارد سنت متواتر در احکام فقهی – در صورتی که در قرآن ذکر نشده باشد – اساس حکم قرار گیرد.
شایان ذکر است صادقی گام عملی مهمی در مسیر فرایند توسعه و اصلاح شناخت دین برداشتند، به گونهای که او قوانین فقهی نسبتا کاملی تأسیس کردند که مبتنی و معتمد بر ادله قطعیه هستند و آن را به اسم (مسمی الفقه) نام گذاری کردند و این قوانین فقهی در برابر دو فقه دیگر قرار دادند:
۱- فقه تقلیدی: عبارت از همان فقه موجود در جامعه است. به نظر صادقی این فقه قرآن کریم را به حاشیه رانده است.
۲- فقه تجدیدی: عبارت از فقهی است که هر لحظه در حال تغییر و تحول است و هرچند آقای صادقی معتقد است بعضی احکام با تغییر یا نبودن علت حکم تغییر میکند زیرا حکم با علتش مقارن است، ولی دراینجا به صاحبان نظریه (تغییر دائمی فهم شریعت) مانند عبدالکریم سروش و غیره اشاره دارد.
قوانین فقهی آقای صادقی تعارض و تناقض آشکاری با آرای فقهی موجود در جامعه شیعه ایران پیدا کرد که مهمترین آنها عبارتند از : ۱- به جز غیر مجتهد تقلید حرام است ۲- سجده بردن بر فرش و امثال آن جایز است ۳- قصر نماز در سفر تنها در حالت ترس یا وجود ضرر و زیان جایز است ۴- نماز جمعه، جماعت و عیدَین واجب است ۵- بوسیدن دست غیر معصوم رحمت است ۵- خمس (یک پنجم) در کسب و دست مزد واجب نیست و بسیاری دیگر از این موارد که آقای صادقی با آرای فقهی موجود در جامعه ایران مخالفت کردهاند.
خلاصه: آیت الله دکترصادق تهرانی در ضمن آرا و نظراتی که در کتاب هایش مانند: ۱- تبصره الفقهاء۲- الفرقان فی تفسیر القرآن ذکر کردهاند طرح و نظریات تطبیقی بسیار مهمی ارائه دادهاند، و این نظریات در عین حال سبب گسترش ایده مدرسه (قطعی بودن قرآن) شده است. و شایسته است که آثار و نتایج و دامنه این نظریات به صورت گسترده مورد بررسی و تحقیق قرار گیرد.
در این مقاله چکیدهای از زحمات برجسته ترین چهرههای اصلاح گر( اندیشه دینی ) در ایران را ذکر کردیم، و تأکید میکنم که این مقالهها جز اشاراتی نیستند، ولی ممکن است در ضمن آن این واقعیت را آشکار کرده باشد که بیشتر به قضیه اصلاح دینی در ایران پرداخته شود، و چه بسا ما از آن بی خبریم، در واقع شکافهای فرهنگی بین ایران و جامعه عربی وجود دارد و گویا دیواری نژادی در میان آنها حائل شده است که بهترین موقعیت را برای تسلط و سیطره فرقه گرایی و نژادپرستی ایجاد میکند و درهای ارتباط را با روشنفکران و اصلاح گران میبندد، اصلاح گرانی که دعوت میکنند تا راههای تفرقه و جدایی امت اسلامی اصلاح شود، و این در حالی است که نژاد پرستان بیشتر از مصلحین ( در جبهه های شکست خرده) از موفقیت آنان میترسند. آیا زمان آن فرا نرسیده است که پلی ارتباطی میان صاحبان اندیشه در صحنه عربی و ایرانی ساخته شود. امیدوارم.