بر اساس این قاعده که: “مجرم به دنبال شریک جرم می گردد” شیعیان نیز می خواهند برای رفع اتهام از خود،ما اهل سنت را نیز بد نام کنند تا بلکه دست از انگشت نما کردن ایشان و بازگو کردن فضائح مذهبشان برداریم!
در این راستا ، بعضی اوقات به برخی روایات و احادیث از کتب اهل سنت چنگ می زنند که استادید بزرگوار، مانند: محمد مال الله و محمد عبدالرحمن السیف و عبدالملک بن عبدالرحمن و ناصر بن حمد و … هر کدام کتاب خاصی در این باب تالیف کرده و جواب محکمی داده اند.
ولی مشکل اصلی شیعیان این بود که نمی توانستند در برابر کتاب “فصل الخطاب فی اثبات تحریف کتاب رب الارباب” نوری طبرسی ، کتابی از اهل سنت را نام ببرند! و یا به عبارتی نمی توانستند شریک جرمی برای نوری طبرسی پیدا کنند!
سالها گذشت تا اینکه در سال ۱۳۷۴ سیبی بر سر جناب جعفر سبحانی خورد و ایشان در کتاب “رسائل ومقالات” کتابی را به نام اهل سنت معرفی کردند که ظاهراً این مشکل آنان را نیز برطرف می کرد! حال ببینیم این کتاب چیست و مؤلف آن کیست!
جعفر سبحانی می نویسد:
“وقد ألف أحد علماء الأزهر کتابا باسم ” الفرقان فی تحریف القرآن “” = یکی از علمای الازهر کتابی به اسم ” الفرقان فی تحریف القرآن ” تالیف کرد!
(رسائل ومقالات ص ۴۰۲ ،جعفر سبحانی _ قم )
جناب مکارم شیرازی نیز در کتاب “شیعه پاسخ می گوید” می نویسند:
” از جمله آنها “ابن الخطیب” مصرى از اهل سنّت است که کتاب ”الفرقان فى تحریف القرآن” را نوشته که در سال ۱۹۴۸ میلادى (۱۳۶۷ هجرى قمرى) انتشار یافت و دانشگاه الازهر به موقع متوجّه شد و نسخه هاى آن را جمع آورى و معدوم کرد، ولى تعدادى از آن به طور غیر قانونى به دست این و آن افتاد”
(شیعه پاسخ می گوید ص ۲۰ ، مکارم شیرازی _ قم)
جواب ما:
کتابی با این عنوان نه در کشور مصر و نه در هیچ کشور دیگری به اسم اهل سنت چاپ نشده و ابن خطیب مصری کتابی با این عنوان ندارد و این دروغی سخیف و واضح است!
محمد عبداللطیف بن الخطیب مشهور به “ابن الخطیب” کتابی دارد با عنوان “الفرقان” که مشهور است به “الفرقان فی تدوین القرآن” و اینکه جناب سبحانی و مکارم شیرازی تدوین را با تحریف عوض کرده اند، نشانی غرض و نیت زشت ایشان است.
خود جعفر سبحانی بعد از کتاب رسائل و مقالات کتابی می نویسند با نام “العقیده الإسلامیه” و در آن کتاب از کتاب ابن خطیب به این شکل یاد می کند:
” أقدم أحد علماء مصر على تألیف کتاب فی تحریف القرآن باسم ” الفرقان “” = “یکی از علمای مصر اقدام کرد که کتابی در مورد تحریف قرآن بنویسد به نام “الفرقان””!!
(العقیده الإسلامیه ص ۱۷۵ ، جعفر سبحانی _قم)
به همین راحتی نام کتاب عوض شد!!! اول “الفرقان فی تحریف القرآن” بود ، حالا شد “الفرقان” خالی! بگذریم!…
مؤلف کتاب”الفرقان” نگفته قرآن تحریف شده است! البته نوشته های این کتاب فاسد و اهل سنت از نوشته های این نویسنده برائت می جویند ولی اشتباه ابن خطیب در برابر اشتباه شیعیان مانند کاهی است در برابر کوهی!
*در مورد این کتاب و این نویسنده سه حالت ممکن است:
خطاهای ابن خطیب در مورد بعضی آیات است که اگر قول او صحیح هم باشد(که نیست) در اصل معنی قرآن هیچ تغییری ایجاد نمی شود. به عنوان مثال وی می گوید:
در سوره “الروم” آیه ۳۰ چنین میخوانیم:”لَا تَبْدِیلَ لِخَلْقِ اللَّهِ” ابن خطیب می گوید: یک لام از کلم? لخلق کم شده و باید نوشته می شد “لَا تَبْدِیلَ للِخَلْقِ اللَّهِ “!
در سوره طارق آیه ۱۷ چنین می خوانیم: ” فَمَهِّلِ الْکَافِرِینَ ” وی می گوید باید چنین می بود: ” فَامَهِّلِ الْکَافِرِینَ “
در سوره مومنون آیه ۸۷ می خوانیم: “سَیقُولُونَ لِلَّهِ” وی میگوید صحیح این است: “سَیقُولُونَ الِلَّهِ”
ایضاً می گوید: “إِنْ هَذَانِ لَسَاحِرَانِ” صحیح نیست “إِنْ هَذَینِ لَسَاحِرَانِ” صحیح است … الصلوه والزکوه صحیح نیست بلکه الصلاه والزکاه صحیح است!!!
هر چند تمام اینها اشتباه است(بلکه اشتباهاتی خطرناک) ولی به هر حال معنی زکوه با زکات یا هذین با هذان یا سیقول لله با سیقول الله چندان تفاوتی ندارند و اصل معنی تغییر نمی کند!
استنادات او نیز به بعضی روایات ضعیف و بعضاً برداشت نادرست وی از روایات می باشد؛ وی حتی ساده ترین شرط قبولی روایات را رعایت نکرده و به روایت شخصی چون “محمد بن سائب کلبی”(۲) استناد می کند که از مشهورترین کذابین و دجالین است.
ولی به هر حال “ابن خطیب” همچون “نوری طبرسی” سوره جدیدی از خود نیاورده یا به کلام الله مجید طعنه نزده بلکه به این کتاب ایمان کامل دارد چنانکه در ابتدای کتابش چنین می نویسد:
“النبی الامی العربی، الذی جاءنا بالنور المبین، من رب العالمین…… وجاءنا بالکتاب المجید، الذی “لَا یأْتِیهِ الْبَاطِلُ مِنْ بَینِ یدَیهِ وَلَا مِنْ خَلْفِهِ تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ”…. “(۳)
یعنی: “پیامبر بی سواد عربی، کسی که با نوری روشن کننده ، از جانب پروردگار جهانیان آمد… و آمد با کتابی گرامی ، کتابی که باطل نه از جلو و نه از پشت به آن نمی رسد و این کتابی نازل شده از سوی حکیمی ستوده است.”
ابن خطیب بعد از مقدمه ، اولین جملاتش را اینگونه آغاز می کند:
”القرآن الکریم : جامع لفنون البلاغه ، و حاوٍ لأطراف البیان و الفصاحه وهو أصل لسائر العلوم:
فعلم الکلام کله فی القرآن ، و علم الفقه کله مأخوذ منه ، وعلم النحو واللغه ، و علم الزهد ، و اخبار الآخره ،و محاسن الخلال ، و مکارم الأخلاق ؛ کل ذلک مأخوذ منه ، منقول عنه.” (۴)
در جایی از کتابش در مورد کتابی که مسیلمه کذاب آن را به عنوان کتاب آسمانی معرفی کرده بود صحبت کرده و می نویسد:
“لان رب مسیلمه صاحب هذا القرآن ، و منزله علیه ،لم یتکفل بحفظه ، کما تکفل رب محمد بحفظ کتابه.”(۵)
در جایی در جواب زنادقه که می گویند: قرآن مانند کتاب شعر و نثری است که قبل از قرآن نزد اعراب متداول بوده، مینویسد:
”ولکنه کلام واحد، و کتاب واحد ،کلما ازداد تکراره، ازداد تأثیره فی النفوس ، و تطریه للقلوب . ذلک هو القرآن، ولا شیء یشبهه فی هذه الخاصیه بین کتب الدنیا کلها ، و آداب الأمم والشعوب.”(۶)
و می نویسد:
”والقرآن الکریم: ملاذ المسلمین فی افراحهم و اتراحهم ،فی مصائبهم و کوارثهم ، بل فی کل شیء یعرض لهم فی هذه الحیاه.” (۷)
یعنی: “و قرآن کریم: پناه مسلمین است در خوشی و ناخوشیهایشان، در مصائب و بلاهایشان، بلکه در زندگی همه چیز به آن عرضه می شود “
در ص ۳۱ مینویسد: “ان القرآن هو النعمه العظمی ، و الراحه الکبری ، والسعاده الأبدیه لمن طلب السعاده “
یعنی: “همانا قرآن نعمتی عظیم و راحتی بزرگ و سعادت ابدی برای کسی است که طالب سعادت باشد”
پس نویسند? کتاب “الفرقان” قرآن را محرف نمیداند بلکه به آن ایمان دارد و بعضی اشتباهاتی که از او سر زده باعث نمی شود قرآن را به کناری نهد!
ابن خطیب قرآن را محرف میدانست ولی از این نظر خود برگشت ، چنانکه بعد از کتاب ” الفرقان” کتب دیگری نیز نوشته است که یکی از آنها کتاب ” هذا هو الحق رد علی مفتریات کاهن کنیسه” است.
او در صفحه ۳۷ در باب: “وعدالله تعالی بحفظ القرآن” در دفاع از قرآن و در جواب کاهن! که میخواهد تحریف نشدن اناجیل را از قرآن ثابت کند و در این راستا به آیه ” إِنَّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّکْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحَافِظُونَ” (حجر:۹) استناد میکند و از تفسیر جلالین نقل میکند که ” ان الله یحفظ ما أنزله من التبدیل و التحریف و الزیاده والنقص” و کاهن می گوید که این “ذکر” تورات و انجیل هستند.
ابن خطیب در جواب می نویسد: “این ذکر همان قرآن است و نه تورات یا انجیل” یعنی این ذکر که قول به حفظ آن از تحریف و تبدیل داده شده ، همان قرآن عزیز است.
و ایضاً بابی دارد با نام”صحه القرآن الکریم” و این باب را اینگونه شروع می کند:
اما القرآن الکریم _ النازل من الله ، والمحفوظ بعنایه الله _ فقد نقش علی قلوب مئات الملایین من البشر ؛ یعیش منهم الآن حوالی خمسائه ملیون مؤمن…. لم یحاول احد هؤلاء المؤمنین ان یغیر من القرآن حرفاً واحداً ، او یبدل کلمه واحده بغیرها ولو اراد إنسان ما إبدال کلمه من القرآن ؛ لما وجد لها مثیلا و لا شبیهاً ، ولو اجتمع معه أهل اللغه العربیه _ من بدء نشأتها حتی قیام الساعه _ فهو یشهد بدقیق لفظه ، ورائع معناه أنه من صنع الله تعالی ، و انه لیس من صنیع المخلوقین ” قُلْ لَئِنِ اجْتَمَعَتِ الْإِنْسُ وَالْجِنُّ عَلَى أَنْ یأْتُوا بِمِثْلِ هَذَا الْقُرْآنِ لَا یأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَلَوْ کَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِیرًا”.”(۸)
یعنی: “اما قرآن کریم _ که از جانب خدای تعالی نازل شده و محفوظ است به عنایت الهی _ این قرآن بر قلوب صدها میلیون از بشر نقش بسته است ؛و احدی از مومنین سعی نکرده حرف واحدی از قرآن را تغییر دهد یا کلم? واحدی را به کلم? دیگری تبدیل کند و اگر شخصی چنین اراده ای کند؛ نمی تواند مثل و شبیه آن را بیاورد ، حتی اگر همه علمای علم لغت عربی از ابتدا تا روز قیامت با هم همکاری کنند _ و این خود شاهدی بر دقیق بودن لفظ قرآن است ،و زیبایی معنایش ثابت می کند که قرآن ساخت? خدای تعالی است نه ساخت مخلوقین ” بگو اگر انس و جن گرد آیند تا نظیر این قرآن را بیاورند مانند آن را نخواهند آورد هر چند که بعضی از آنان بعضی دیگر را یاری کنند”
وی در بابهای متعددی از جمله بابی که گذشت و همچنین باب “کتابه القرآن الکریم” از صحت قرآن کریم صحبت کرده و شبهات کاهن! را جواب گفته و عدم تحریف قرآن را ثابت کرده است.
از جمله در صص ۴۷ و ۴۸ می نویسد:
“یا هذا أن القرآن الکریم _ من بدء نزوله حتی الآن _ یحفظ حفاظ المؤمنین فی صدورهم ، و ینقلونه کابراً عن کابر ، فهو مکتوب ؛ کما هو مقروء ، کما هو مسموع ؛ کما هو نازل من لدن رب العزه ، کما شافه به جبریل الأمین محمداً الصادق الأمین ! و غیر خاف ان اطفال المؤمنین من یحفظ القرآن کاملا غیر منقوص عن ظهر قلب ، و لو شئت لأحضرت لک المآت _ بل آلالاف _ من اطفال لم یتجاوز سنهم العاشره بعد : یحفظون القرآن کما أنزل . وهذا جمیعه من آیات حفظ الله تعالی له ، و عنایته به ، و بمن انزل علیه ، و بمن انزل الیهم!”
” یقیناً این قرآن کریم_ از ابتدای نازل شدنش تا الان_ حفاظ آن را در سینه هایشان حفظ کرده اند ، و بزرگان از بزرگان نقل کرده اند _ و مکتوب است ؛ همانطور که خوانده و شنیده می شد ؛ همانطور که نازل شده از نزد صاحب عزت ها ، همانطور که جبرئیل خوانده است بر محمد راستگوی امانتدار !
و نترس همانا اطفال مؤمنین قرآن را به صورت کامل و بدون نقص حفظند و آن را از بر می خوانند ، و اگر می خواهی برایت ثابت شود ، هزار و بلکه هزاران نفر از اطفال را که سنشان از ۱۰ سال تجاوز نمی کند ببین که قرآن را همانطور که نازل شده از حفظند . و هم? اینها از نشانه های خدا تعالی است بر حفظ قرآن ، و عنایتش بر آن و به چیزی که نازل کرده بر رسولش و نازل شده از سویش!”
پس در این حالت می توان گفت : “ابن خطیب” از نظر قبلی خودش در کتاب “الفرقان” که می گفت: به علت کم سوادی بعضی کلمات اشتباه نوشته شده نیز برگشته است چنانکه در بالا از او خواندیم که گفت: “قرآن آنگونه که بر آنها خوانده شده بود و شنیده بودند،نوشته شد “
وی در صص 34و 35 می نویسد: “ومما لاشک فیه و لامراء ان قرآننا الکریم جاءنا کما نطق به جبریل الامین ؛ لم ینقص حرفاً ، ولم یزد حرفاً . وقد دون هکذا من عصر نزوله حتی الآن . فلم نسمع ان هناک قرآن محمد ، و قرآن عمر ، و قرآن ابی بکر ،وقرآن علی ؛ بل هو کتاب الله تعالی نقله جبریل الامین ، الی محمد الصادق الامین ، فکتبه فی الحال الامناء من امته ، و توارثناه عنهم کما هو .”
= “و از جمله آن چیز هایی که هیچ شک و شبهه ای در آن نیست ، این است که قرآن کریمِ ما همانطوری که جبریل امین(بر پیامبر صلی الله علیه وسلم) خوانده ، به ما رسیده است ؛ هیچ حرفی از آن کم نشده و بر آن افزوده نشده است و از زمان نزولش تا عصر کنونی همینطور گردآوردی و تدوین شده است . نشنیده ایم که بگویند : قرآن محمد ، و قرآن عمر ، و قرآن ابوبکر ، و قرآن علی ؛ بلکه این کتاب ، کتاب خداست که جبریل امین بر محمد راستگوی امانت دار نقل کرده است . پس امانت داران از امت او ، قرآن را نوشتند و ما هم همانطور که بوده (قرآن) را از ایشان به ارث برده ایم”
لم ینقص حرفاً ، ولم یزد حرفاً = حرفی کم و زیاد نشده است!!
و باز هم در ص ۳۵ می گوید: “ان المسلمین من اولهم لآخرهم یؤمنون بما جاء به القرآن کله”
= “یقیناً مسلمانان از اول تا آخرشان ایمان دارند به تمام آنچه در قرآن آمده است.”
در این حالت می گویم: اگر خود ابن خطیب معتقد باشد که قرآن تحریف شده طبق قول خودش در کتاب “هذا هو الحق” در باب “شروط الایمان” که یکی از شروط ایمان را مؤمن بودن به قرآن اعلام می کند و در ص ۳۵ میگوید: همه مسلمانان به تمام آنچه در قرآن آمده ایمان دارند و ایضاً می گوید: کودکان کمتر از ۱۰ سال قرآن را آنچنان که نازل شده از حفظند و در جایی دیگر که میگوید: احدی از مومنین احدی از کلمات قرآن را تغییر ندادند؛و ….. با توجه به تمام این سخنان که از سخنان و کتابهای خودش می باشد ، اگر خود او معتقد به محرف بودن قرآن است ، پس او طبق گفتار خودش کافر است و جزو مؤمنین نیست چون احدی از مومنین در صحت قرآن شک ندارند!
این بدترین حالت بود که البته چنین هم نیست و ابن خطیب چنین عقیده ای ندارد ولی می گوئیم اگر عکس این ثابت شود ما بدون هیچ تردیدی او را کافر می شماریم و این قاعده نزد اهل سنت و جماعت ثابت است که: “من یعتقد بتحریف القرآن زیاده او نقصانا فهو کافر” = “هر کس معتقد به تحریف قرآن یا زیاد یا کم شدن آن باشد او کافر است “
از حضرت علی رضی الله عنه نقل است که فرمودند:
” من کفر بحرف منه فقد کفر به کله ، واتفق المسلمون على عد سور القرآن وآیاته وکلماته وحروفه”
= “هر کس به حرفی از قران کافر شود به کل آن کافر شده، و مسلمین اتفاق دارند بر تعداد سوره ها و آیات و کلمات و حروف!”
(لمعه الاعتقاد ص ۱۷ ؛ ابن قدامه مقدسی_ وزاره الشؤون الإسلامیه – عربستان)
در مورد شخصیت “ابن خطیب” نیز باید گفت : وی شخصی مشهور یا عالم متعالی نیست بلکه رئیس بخش حقوق در دانشگاه الازهر؛ ابن خطیب را از جمله مجهول الهویه و دیوانگان ذکر کرده است! (۹)
اشتباهات ابن خطیب در برابر عقاید علمای شیعه در مورد تحریف قرآن غیر قابل قیاس است ولی با این وجود ، اهل سنت در مورد چنین خطاهایی هم بسیار سخت گیرند تا جایی که احسان الهی ظهیر در کتاب الشیعه و القرآن در مورد کتاب ابن خطیب میگوید:”الذی ألفه أحد الملاحده فی مصر سنه ۱۹۴۸م “=”یکی از ملحدین در سال ۱۹۴۸م در مصر آن را تألیف کرده است”
جناب ” احسان الهی ظهیر” با توجه به محتوای کتاب “الفرقان” ابن خطیب را ملحد دانستند و در برابر اشتباهات وی کوچکترین سازشی به خرج ندادند (۱۰)
وانگهی: فرق است بین شخصی چون کلینی و قمی و عیاشی و نوری طبرسی با ابن خطیب ، شیعه اولی را ثقه الاسلام و دومی را امام المفسرین و سومی را یکتای زمان خودش (۱۱) و آخری را شیخ الاسلام والمسلمین مروج علوم الأنبیاء والمرسلین(۱۲) می داند! ولی چنانکه گذشت ما نه تنها ابن خطیب را با چنین القابی وصف نمی کنیم بلکه بعضاً او را ملحد و دیوانه نیز می خوانند!
ولی شیعه چنین نظری ندارد و تا به حال احدی از شیعه ، اشخاصی چون کلینی و نوری طبرسی و امثالهم را به خاطر عقید? کفر آمیزشان طرد نکرده بلکه از آنها پیروی می کنند و کتبشان را بر سر می نهند!
مکارم شیرازی در ص۱۹ کتاب “شیعه پاسخ می گوید” مینویسد:
”افراد بسیار معدودى از هر دو گروه، معتقد به کاسته شدن چیزى از قرآن هستند”
جواب : یقیناً کسی که قرآن را محرف بداند در جماعت مسلمین جای نمی گیرد که حال بخواهیم او را سنی محمدی بدانیم یا شیعه علوی!
اصولاً هر کس قرآن را همینگونه که هست قبول داشت و معترف بود که این قرآن همان قرآن نازل شده بر رسول اکرم صلی الله علیه وسلّم است چنین شخصی مسلمان است و اگر به غیر این معتقد بود آن شخص کافر است و از جماعت مسلمین نیست.
ایضاً هیچ اهل سنتی معتقد به محرف بودن قرآن نیست و اگر کسی چنین بگوید چنانکه که گفته شد،از اسلام محمدی خارج می شود، چون کافر به قرآن کافر به اسلام است و طبیعتاً چنین شخصی در دایره اسلام جای ندارد.
پس در اهل سنت چنین شخصی وجود ندارد ولی در نزد اهل تشیع چه از قدما و چه از متاخرین دانشمندان معتبر و معروفی نزد شیعه هستند که قرآن را محرف می دانسته و می دانند و شیعیان نیز آن علما را قبول دارند و با وجود اینکه عقیده فاسد آنها ثابت است ولی در عین حال از آنها پیروی می کنند و آنان را دانشمندان مسلمان می نامند!!
در پایان موقف اهل سنت را در برابر معتقدین به تحریف قرآن بخوانید:
”قال أبو عثمان الحداد جمیع من ینتحل التوحید متفقون أن الجحد لحرف من التنزیل کفر”=” ابو عثمان گفته است: تمام کسانی که پیروان توحید هستند بر این اتفاق دارند که انکار یک حرف از قرآن کفر است.” (الشفاء : ص، ۱۱۰۲-۱۱۰۳)
”وقال عبد الله بن مسعود من کفر بآیه من القرآن فقد کفر به کله” = “و عبدالله بن مسعود رضی الله عنه فرموده است: کسی که به حرفی از قرآن کافر شود به کل آن کفر ورزیده”( الشفاء : ص،۱۱۰۲)
وقال أصبغ بن الفرج من کذب ببعض القرآن فقد کذب به کله ومن کذب به فقد کفر به ومن کفر به فقد کفر بالله (الشفاء : ص،۱۱۰۳)
ابن قدامه میگوید: “ولا خلاف بین المسلمین فی أن من جحد من القرآن سوره أو آیه أو کلمه أو حرفا متفقا علیه أنه کافر” = “اگر شخصی سورهای از قرآن یا آیهای یا کلمهای و یا حرفی از آن را انکار کند، در بین مسلمانان اختلافی وجود ندارد بر اینکه او کافر میباشد.” (لمعه الاعتقاد ص ۱۷)
بغدادی میگوید:”وأکفروا – أی أهل السنه – من زعم من الرافضه أن لا حجه الیوم فی القرآن والسنه لدعواه أن الصحابه غیروا بعض القرآن وحرفوا بعض”
=”اهل سنت تکفیر نموده آن گروه از شیعه را که چنین میپندارند که امروزه قرآن و سنت قابل حجیت نیست بخاطر اینکه – طبق گفتار آنها- صحابه بعضی از قرآن را تغییر داده و برخی دیگر را تحریف نمودهاند.” (الفرق بین الفرق ص، ۳۱۵ چاپ دار الآفاق، بیروت )
التماس دعا
—————————————————————————–
پی نوشت:
۱ -الفرقان ص ۵۲ ؛ دار الکتب العلمیه_ بیروت، لبنان
2 -محمد بن سائب کلبی: به جرات میتوان گفت که او در نزد علمای رجال از مشهورترین دروغگو یان است. تا جایی که أبى عمرو ابن العلاء در موردش میگوید: أشهد أن الکلبى کافر = گواهی میدهم که کلبی کافر است! و ابوجعفر عقیلی میگوید او از اصحاب عبدالله بن سبا است یعنی او علی پرست است!(فرقه سبائیه) تهذیب التهذیب ابن حجر ، ج۹ ص ۱۵۷ – ۱۵۹ ؛ و تهذیب الکمال المزی ج ۲۵ ص ۲۴۷ – ۲۵۲
3- الفرقان، ابن الخطیب ص۴ (مقدمه کتاب)
4 – الفرقان الن الخطیب ص ۱۴
5 -الفرقان ص ۲۵
6 – الفرقان ص ۲۷
7 -الفرقان ابن خطیب ص ۲۸
8 – هذا هو الحق رد علی مفتریات کاهن کنیسه ؛ ابن خطیب باب”صحه القرآن الکریم” ص ۴۱
9 – به نقل از “الشیعه و القرآن” شیخ احسان الهی ظهیر رحمهالله علیه
10 – البته اگر جناب الهی ظهیر رحمه الله علیه کتاب “هذا هو الحق” ابن خطیب را نیز مطالعه می کردند، شاید چنین نمی گفتند! زیرا ظاهراً وی در این کتاب از نظرش برگشته است… و الله اعلم
۱۱ – مدرس، صاحب ریحانه الأدب درباره وى مىنویسد:” کشى، صاحب رجال معروف از شاگردان عیاشى بوده و از او روایت مىکند. او در علم و فضل و فهم و ادب و تبحر و تنوع علمى یکتاى زمان خود بوده است. “
12- عباس قمی، الکنی و الالقاب، ج۲، ص۴۴۵ ، مکتبه الصدر – طهران
1.نویسند? این کتاب معتقد به تحریف قرآن نبوده بلکه (به غلط) معتقد است کاتبان قرآن اشخاصی کم سواد بوده و کسانی هم که حافظ قرآن بوده اند خوب نشنیده و به همین دلیل در بعضی مواضع اشتباه کرده اند .(۱)2.حالت دوم این است که بگوییم:3.اما حالت سوم که این حالت بدترین حالت است و این حالت را من باب اتمام حجت عرض می کنم.