گروهی از عراقیها نزد امام زین العابدین آمده، در انتقاد ابوبکر و عمر و عثمان سخنها گفتند. چون حرفهایشان به پایان رسید، امام زین العابدین به آنها گفت:آیا میتوانید به من بگوئید آیا شما از مهاجران اولینی هستید که خداوند در بارهشان فرموده:" لِلْفُقَرَاءِ الْمُهَاجِرِینَ الَّذِینَ أُخْرِجُوا مِن دِیَارِهِمْ وَأَمْوَالِهِمْ یَبْتَغُونَ فَضْلًا مِّنَ اللَّـهِ وَرِضْوَانًا وَیَنصُرُونَ اللَّـهَ وَرَسُولَهُ ۚ أُولَـٰئِکَ هُمُ الصَّادِقُونَ "﴿الحشر/٨﴾ {[بخشی از غنایم] برای فقیران مهاجری است که از دیار و اموالشان بیرون رانده شده اند، در حالی که فضل و خشنودی خدا را می جویند وخدا وپیامبرش را یاری می کنند، اینان همان راستگویانند}.گفتند: خیر.
ایشان فرمودند: پس حتما از انصاریانی هستید که خداوند در حقشان فرموده:" وَالَّذِینَ تَبَوَّءُوا الدَّارَ وَالْإِیمَانَ مِن قَبْلِهِمْ یُحِبُّونَ مَنْ هَاجَرَ إِلَیْهِمْ وَلَا یَجِدُونَ فِی صُدُورِهِمْ حَاجَهً مِّمَّا أُوتُوا وَیُؤْثِرُونَ عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ وَلَوْ کَانَ بِهِمْ خَصَاصَهٌ ۚ وَمَن یُوقَ شُحَّ نَفْسِهِ فَأُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ" ﴿الحشر/٩﴾
{و [برای] کسانی [از انصار است] که پیش از مهاجران در سرای هجرت و ایمان [یعنی مدینه] جای گرفتند، [و] کسانی را که به سوی آنان هجرت کرده اند دوست دارند، و در سینه های خود نیاز و چشم داشتی به آنچه به مهاجران داده شده است نمی یابند، و آنان را بر خود ترجیح می دهند، گرچه خودشان را نیاز شدیدی [به مال و متاع] باشد. و کسانی را که از بخل و حرصشان بازداشته اند، اینان همان رستگارانند}؟
گفتند: خیر!
ایشان فرمودند: حال که خود اقرار دارید، از هیچ یک از دو گروهی که خداوند از آنها تعریف کرده نیستید، من شهادت میدهم که شما نمیتوانید از کسانی باشید که خداوند در حقشان فرموده:" وَالَّذِینَ جَاءُوا مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَلِإِخْوَانِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالْإِیمَانِ وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنَا إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ "﴿الحشر/١٠﴾
{و نیز کسانی که بعد از آنان [انصار و مهاجرین] آمدند در حالی که می گویند: پروردگارا! ما و برادرانمان را که به ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دل هایمان نسبت به مؤمنان، خیانت و کینه قرار مده. پروردگارا! یقیناً تو رؤوف و مهربانی}.
سپس عصبانی شده روی آنها داد کشیدند: از نزد من بیرون روید، خداوند شما را چنین و چنان کند"( نگا: کشف الغمه فی معرفه الأئمه از اردبیلی ۲/۲۹۱٫).
اگر واقعا طوری که شما ادعا میکنید؛ ابوبکر منافق بود پس چرا سعی نکرد پیامبر را وقتی در راه هجرت تنها بودند، به قتل برساند؟!
چرا او را به مشرکان قریش لو نداد، و وقتی مشرکان در یک قدمی او بودند به آنها تسلیم نکرد؟!
خیلی عجیب است که آن منافقها ـ بنا به ادعای آخوندهای ما ـ حتی یک بار هم دست به شورش، و یا انقلاب، و یا ترور پیامبر نزدند! چرا کمی بخود نمیاندیشید؟! این چه ادعای پوچ و بیمعنایی است؟! پیامبر اکرم بزرگترین شخصیتی که تاریخ بشریت به چشم دیده این چنین در دعوتش شکست میخورد؛ فورا پس از وفاتش همه دست پروردههایش مرتد میشوند! و در حالیکه در بیشترین مراحل زندگیش مستضعفی بیخانمان بیش نبود یاران و همراهانش به او نفاق میورزیدند! افرادی که به گرد پای او نمیرسند در دعوتشان بسیار موفقترند، و دهها پیرو جانفدا دارند، و چه بسا که جامعه و اطرافیانش آنها را دوست دارند، و پس از مرگشان راهشان را ادامه میدهند!
اگر کسی به شما بگوید: همه یاران و اطرافیان خمینی کافر و منافقند، آیا حاضری چنین حرفی را تحمل کنی؟!
آیا پیامبر اکرم که مسلح به وحی و همراهی و توفیق الهی است از اینکه در اطرافیانش کوچکترین اثری بگذارد، و یاران و شاگردانش را تربیت کند عاجز و ناتوان میماند، در حالیکه صدها و هزارها شخصیت تاریخی که به مراتب از ایشان کمترند در رسیدن به اهدافشان موفق شدهاند؟ آیا این اتهام بسیار نابجا، و اهانت بسیار ناروایی در حق مقام والای پیامبر اکرم نیست؟! چه اهانتی و دشنامی بدتر از این؟!
چطور به خود اجازه میدهید بگوئید: عائشه و حفصه؛ دو همسر عزیز و گرانقدر پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم کافر بودند، و در دین اسلام مرد مسلمان حق ندارد با زنی کافر ازدواج کند؟! در دیانتهای پیشین جائز بود مردی با زنی کافر ازدواج کند و اسلام مهر "باطل شد" بر این قانون زد و گفت:"… وَلَا تُمْسِکُوا بِعِصَمِ الْکَوَافِرِ…"{… به عقد و پیوندهای زنان کافر پای بند نباشید…}. آنگاه شما بر ناموس پیامبر زبان درازی کرده، خود ایشان را به مخالفت با قرآن متهم میکنید؟!!..
اگر پیامبر اکرم معصوم بودند، و وحی الهی کارهای او را مد نظر داشت، چگونه امکان دارد دخترش را به عقد نکاح عثمان که به گفته شما کافر و منافق بود درآورد. بلکه از این بیشتر؛ چون دختر پیامبر، همسر اول عثمان وفات میکند، پیامبر دختر دیگرش را به عقد ایشان درمیآورند؟! آیا در تصور شما جایز است خانمی مسلمان به عقد ازدواج مردی کافر درآید؟! یا اینکه پیامبر خدا را متهم به چاپلوسی و منافقت در دین خدا میکنید؟!
شما همه این ادعاها و اتهامات ناروا را بر پیامبر خدا قبول دارید، و حاضر نیستید عار آن را بر خود تحمل کنید؟!
اگر کسی به شما بگوید: مردی که از ویژگیهای رهبری والایی برخوردار بود، و انسانی بسیار مؤمن و پارسا و نیکوکار بود، رهبری گروهی را بر عهده داشت که در آنها برخی مؤمن صادق و راستگو و برخی دیگر منافق و دو روی بودند، و از ویژگیهای این رهبر بود که خداوند به او منت نهاده قدرتی داده بود که میتوانست منافقان را از صدایشان تشخیص دهد. با این وجود ؛ این رهبر صالحان و نیکوکاران و پارسایان را کنار میزد، و همه کارهای کلیدی و مناصب و مراکز مهم را به منافقان واگذار میکرد، و دخترانش را به عقد آنها درآورد و همسرانش را از بین آنها انتخاب نمود، و تا آخرین لحظههای زندگیش از آنها راضی و خشنود بود.. حال شما در مورد این تشخیص چه میگوئید؟!
خداوند متعال میفرمایند:" یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ جَاهِدِ الْکُفَّارَ وَالْمُنَافِقِینَ وَاغْلُظْ عَلَیْهِمْ ۚ وَمَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِیرُ "﴿التوبه/٧٣﴾
{ای پیامبر! با کافران و منافقان به جهاد برخیز و نسبت به آنان سخت گیری کن [و درشت خو باش]؛ و جایگاهشان دوزخ است؛ و دوزخ بد بازگشت گاهی است}.
آیا پیامبر دستور و فرمان پروردگارش در برخورد با منافقان را زیر پا نهاد؟!
ای مردم لحظهای به خود آئید و بنگرید چه میگوئید؟!..