شبهه: حضرت فاطمه دختری به نام ام کلثوم نداشته که بخواهد با خلیفه دوم ازدواج کند!

چند وقت پیش در شبکۀ ولایت برنامه ای با کارشناسی ، «ابو القاسمی» (از شاگردان قزوینی) پخش شد که قسمتی از آن دربارۀ ازدواج سیده ام کلثوم با امیر المؤمنین عمر فاروق بود. قبلاً در همین سایت و همچنین در کتاب "به روشنی آفتاب" شبهات مخالفان جواب گفته شده و هر کس مطالب قبلی را خوانده باشد و سخنان "ابوالقاسمی" را نیز شنیده باشد ، میداند که ادعاهایش دروغ است و حیرت می کند از اینکه این قوم چقدر پر رو و بی حیا هستند!!

ایشان در این جلسه چند دروغ گفتند، آن هم از آن دروغهایی که یکی از آنها کافیست که شخص را به مرز فسق بکشاند و شهادتش را در دادگاه بی ارزش گرداند!! یکی از این دروغها را بخوانید.

۱٫ «آقای صالحی شامی در سبل الهدی و الرشاد، جلد ۱۱، صفحه ۲۸۸، تحقیق عادل احمد عبد الموجود، چاپ اول: ۱۴۱۴ – ۱۹۹۳ م، دار الکتب العلمیه بیروت می‌فرماید: 

الثانی فی ولده (رضی الله تعالی عنهم): له من الولد الحسن و الحسین و محسن و زینب الکبری من فاطمه ـ رضی الله تعالی عنهم ـ وله أولاد من غیرها کثیرون ، محمد وعمر الأکبر ، والعباس الأکبر ، کلهم أعقبوا

در مورد فرزندان علی (رضی الله تعالی عنه): فرزندان علی از فاطمه: حسن و حسین و محسن و زینب کبری در این کتاب، هیچ نامی از أم کلثوم برده نشده است.» این متن را می توانید در سایت شبکه ولایت ببینید:

http://www.velayattv.com/fa/page.php?bank=archive&id=19

سایتهای شیعه  قبلاً نیز ادعا کرده بودند که صالحی الشامی دختری به نام"ام کلثوم" را از فرزندان حضرت فاطمه نمی داند ،که دروغ بود و در محلش به آن پرداخته شده؛ اما سخن جدید "ابوالقاسمی" مبنی بر اینکه نامی از ام کلثوم در کتاب "سبل الهدی ،صالحی الشامی" وجود ندارد ، دروغ اندر دروغ است، بلکه "صالحی الشامی" نه تنها از ام کلثوم یاد می کند بلکه دقیقاً ماجرای ازدواج حضرت عمر با ام کلثوم دختر فاطمه را ذکر می کند، ضمناً فکر نکنید ، در نسخه ای از کتاب "سبل الهدی" که ایشان از آن استفاده کرده اند ، نام ام کلثوم نیست و در دیگر نُسَخ هست !! خیر ؛ ما دقیقاً از همان نسخه ای که ایشان استفاده کرده اند(دار الکتب العلمیه) ، استفاده می کنیم تا ثابت کنیم که ایشان دروغ گفته اند، بخوانید:

جناب صالحی الشامی در کتابشان، نقل کرده اند، که حضرت عمر به روزگار حکومت خود پارچه هایی را میان زنان مدینه تقسیم کرد. برخی از حاضران پیشنهاد کردند که مقداری از آن پارچه را به ام‌کلثوم بدهد. امیر المؤمنین عمر فرمودند: ام‌سلیط که روز جنگ احد برای ما آب می‌آورد، به این پارچه سزاوارتر است. وی ماجرا را اینگونه مینویسد: 

«و روى البخاری عن ثعلبه بن مالک رضی اللّه عنه أنّ عمر بن الخطّاب رضی اللّه عنه قسم مروطا بین نساء أهل المدینه، فبقی منها مرط جید، فقال له بعض من عنده: یا أمیر المؤمنین أعط هذا بنت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم التی عندک- یرید أمّ کلثوم بنت علی- فقال عمر: أمّ سلیط أحقّ به، و أم سلیط من نساء الأنصار ممّن بایع رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم، قال عمر: فإنّها کانت تزفر لنا القرب یوم أحد. انتهى. و أمّ سلیط هذه والده أبی سعید الخدری رضی اللّه عنه.» (سبل الهدی ج۴ ص۲۲۰ ،دار الکتب العلمیه_بیروت،ط۱)

تا به حال هیچ کس به فرزندان حضرت علی علیه السلام نگفته فرزند رسول خدا!! الا به فرزندانی که از سیده فاطمه علیها السلام متولد شده اند! و می بینیم که در متن روایت نیز از او به عنوان فرزند رسول خدا صلی الله علیه وسلم یاد شده که مراد ام کلثوم دختر علی(ع) از حضرت فاطمه است!! که به عقد حضرت عمر در آمد و این از روایت فوق کاملاً مشهود است.

و جالبتر از آن، متنی است که جناب صالحی الشامی اینگونه نقل میکنند:

«روى الحاکم و البیهقی عن عمر بن الخطاب- رضی اللّه تعالى عنه- أنه خطب إلى علی أم کلثوم فتزوجها فأتى عمر المهاجرین فقال: ألا تهنّئونی بأم کلثوم ابنه فاطمه. سمعت رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلم یقول: «کل سبب و نسب ینقطع یوم القیامه إلا ما کان من سببی و نسبی» (سبل الهدی ج۱۰ ص۴۵۹)

 یعنی : حضرت عمر علیه السلام، بانو ام کلثوم را از حضرت علی علیه السلام خواستگاری کرد و او ام کلثوم را به ازدواجش در آورد و حضرت عمر پیش مهاجرین رفت و گفت به من تهنیت بگویید به خاطر ام کلثوم دختر فاطمه!!!!!! 

 و در جایی نیز در همین کتاب و در ذکر اولاد حضرت علی رضی الله عنه مینویسد:«السادس عشر: فی أولادها- رضی اللّه تعالى عنهم-.

قال اللیث بن سعد- رحمه اللّه تعالى-: تزوّج علی فاطمه- رضی اللّه تعالى عنهما- فولدت حسنا و حسینا و محسنا- بمیم مضمومه فحاء مفتوحه فسین مکسوره مشدده مهملتین- رضی اللّه تعالى عنهم- و زینب و أم‏ کلثوم‏ و رقیه- رضی اللّه تعالى عنهنّ- مات محسن سقطا، و أم‏ کلثوم‏ کانت عند عمر بن الخطاب- رضی اللّه تعالى عنه- و ولدت ولدا قال أبو عمر: ولدت أمّ‏ کلثوم‏ بنت فاطمه- رضی اللّه تعالى عنهما- قبل وفاه سیدنا رسول اللّه صلّى اللّه علیه و سلّم و تزوجت زینب بنت فاطمه- رضی اللّه تعالى عنها- عبد اللّه بن جعفر- رضی اللّه تعالى عنهما- فماتت عنده و قد ولدت له علیا و عونا و جعفرا و عبّاسا و أمّ‏ کلثوم‏ أبناء عبد اللّه بن جعفر.(سبل الهدى و الرشاد، ج‏11  50 -51)

یعنی: لیث بن سعد که رحمت خدا بر او باد گفت: حضرت علی رضی الله عنه با سیده فاطمه رضی الله عنها ازدواج کرد و متولد شد از او حسن و حسین و محسن …. و زینب و ام کلثوم و رقیه!! که محسن سقط شد و همانا ام کلثوم همسر عمر رضی الله عنه شد و فرزندانی برایش آورد و ابوعمر نیز گفته: ام کلثوم دختر فاطمه قبل از وفات رسول الله صلی الله علیه وسلم متولد شده و زینب دختر فاطمه با عبدالله بن جعفر ازدواج کرد و در نکاح او بود تا وفات کرد… الخ

 

خوب است که بدانید، صالحی شامی این اقوال را در باب ذکر اولاد حضرت علی نوشته(السادس عشر: فی أولادها – رضی الله تعالى عنهم -) و متنی که نقل شد تنها سخنی بود که در مورد اولاد سیده فاطمه در این باب ذکر شده بود به جز توضیحاتی که در مورد سیده زینب ذکر کرده بود که ما نقل نکردیم!

پس شیعیان آگاه باشند که گیر چه آدمهای کذاب و خدا نترسی افتاده اند!

باز هم ، صالحی الشامی در جایی که از ، محمد بن جعفر سخن می گوید ، می نویسد: « و زوّجه علی بابنته أم کلثوم بعد عمر، و کانت کنیته: أبو القاسم استشهد بتستر- رضی اللّه تعالى عنه- و أما عون فاستشهد بستر لا عقب له أیضا.» (سبل الهدى و الرشاد ،ج‏11،ص:۱۰۶)

و همچنین می نویسد:«السادس: فیما رثی به رضی اللّه تعالى عنه.

روى سعید بن منصور لأبی الأسود الدؤلی یرثی علیا رضی اللّه تعالى عنه:

ألا یا عین ویحک أسعدینا             ألا تبکی أمیر المؤمنینا

و تبکی أمّ کلثوم علیه          بعبرتها و قد رأت الیقینا…» (سبل الهدى و الرشاد ، ج‏11، ص:۳۰۷)

 

پس به وضوح دیدیم که دروغ گفته بود بلکه "صالحی الشامی" نه تنها از "ام کلثوم" نام برده بلکه به دنیا آمدن او از حضرت فاطمه و ازدواج وی با سیدنا عمر را نیز آورده است…. فتدبر جداً

البته دروغ ایشان در این باره تنها به "صالحی الشامی" ختم نمی شود بلکه به دروغ این ادعا را به چند نفر دیگر نیز نسبت داده است ، که قبلاً به تمام آنها پرداخته شده و لازم به تکرار آن نیست.

در ادامه، مجری برنامه از "ابوالقاسمی" می پرسد: «آن‌دسته از أهل سنت که معتقد به ازدواج خلیفه دوم با أم کلثوم هستند، نظرشان در برابر این نظریه‌اى که شما گفتید چیست؟»

أبو القاسمى: «بنده پاسخ شما را از کتابی که جدیدا أهل سنت بر ضد مقاله ما در زمینه أم کلثوم نوشته‌اند مطرح می‌کنم. ما وقتی این مقاله را نوشتیم و روی سایت منتشر کردیم، اینها دیدند مهم‌ترین حربه‌ای که بر ضد شیعیان داشتند، از آنها گرفته شده است و در مناظرات، هر جا که کم می‌آوردند، می‌گفتند حضرت علی (علیه السلام) دخترش را به خلیفه دوم داده است، این مقاله آنها را ضربه فنی کرد، لذا با عجله تمام، مشغول شدند و کتابی منتشر کردند به نام به روشنی آفتاب و در این کتاب خواستند ثابت کنند که أدله ما در مقاله اشتباه بوده است و یکی از اساسی‌ترین اشکالاتی که خواستند بگیرند، به همین بخش بود که ما گفتیم:

شما ثابت بکنید و یک روایت صحیح السند از کتب شیعه بیاورید که بین نام أم کلثوم و حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) جمع شده باشد.

من متن این کتاب را برای شما می‌خوانم: چندین روایت را نقل می‌کنیم تا ایشان رسوا شوند و خوانندگان یقین پیدا کنند سیده فاطمه، ۲ دختر أم کلثوم و زینب داشته‌اند:

۱٫ محمد بن سلیمان کوفی شیعی، ح ۳۰۰، روایتی نقل می‌کند از امام صادق (علیه السلام) از پدرشان امام باقر (علیه السلام) که حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) موی حسن و حسین و زینب و أم کلثوم را تراشیدند و وزن کردند و به وزن آن صدقه دادند.

حالا ببینیم این روایت را که نقل کرده است، حقیقت چیست؟ اینها ۷ روایت نقل کرده‌اند و این روایت، اولین روایت بود. ما به کتاب مناقب أمیر المؤمنین (علیه السلام)، آقای محمد بن سلیمان مراجعه کردیم و دیدیم این روایت اصلا در این کتاب نیامده است. پس روایت کتاب چیست؟ این است که از امام باقر (علیه السلام) نقل شده است:

وحلقت رؤسهما وتصدقت بزنه شعورهما

حضرت فاطمه زهراء (سلام الله علیها) به وزن موهای امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) صدقه دادند. مناقب الإمام أمیر المؤمنین، ج۲، ص۲۷۲

در این روایت، نه نامی از حضرت زینب کبری (سلام الله علیها) آمده و نه نامی از أم کلثوم. در پاورقی کتاب، شیخ محمد باقر محمودی (از علماء معاصر) می‌گوید: و للحدیث ـ أو ما یقربه ـ مصادر و أسانید

این حدیث یا شبیه این، یک‌سری مصادر و سندهایی دارد. و روایت کرده روایتی شبیه این را در ترجمه امام حسن (علیه السلام) از کتاب الطبقات الکبری إبن سعد، جلد ۸٫ یعنی این آقای سنی، ادعا کرده بود این روایت در کتب شیعه آمده و وقتی مراجعه کردیم، دیدیم نیست و یک عالم معاصر در پاورقی کتاب از یک عالم سنی نقل کرده است و وقتی به سند روایت مراجعه می‌کنیم، می‌بینیم که از علماء أهل سنت هستند و برای ما شیعیان حجت نیست.»

جواب: ابتدا اینکه، شخص شیعی این روایت را تائیداً نقل کرده اند و این خود باید برای شیعیان حجت باشد ، چنانکه استاد ابوالقاسمی که همان "قزوینی" باشد، می گوید:«قانون کلی این است ، اگر یک فقیهی، یک عالمی مطلبی را نقل کرد و رد نکرد یعنی خودش هم (به آن) عقیده دارد و قائل به همین هست.» و از طرفی بنده عیناً در پاورقی کتاب "به روشنی آفتاب" نوشته ام که این روایت در متن کتاب نیامده بلکه آدرسی که داده ام چنین است: « مناقب الإمام أمیر المؤمنین (ع) محمد بن سلیمان الکوفی ، ج ۲ ، پاورقى ص ۲۷۲»

به هر حال؛ ابوالقاسمی، این روایت را مردود دانسته به علت وجود راویان سنی مذهب ، و بعد از این ، از آن ۷ روایت ، یک روایت دیگر را که از کتاب "الهدایه الکبری" نقل کرده بودیم، پیش کشیده و گفته راویانش مجهول و ضعیفند و گویا ایشان نخوانده اند و یا خوانده اند و فراموش کرده اند که ، مرجع تقلید شیعه، "جعفر سبحانی" در مورد این کتاب می نویسد: «کتاب الهدایه الکبرى فی تاریخ النبی و الأئمّه و معجزاتهم …و قد عدّ فی هذا الکتاب أسماء رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم، و أسماء أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیه السّلام، و أسماء فاطمه الزهراء ….و وفراً من کلامهم و شاهدهم و أبوابهم و الدلاله من کتاب اللَّه عزّ و جلّ و الأخبار المرویه المأثوره بالأسانید الصحیحه، و فضل شیعتهم.» (بحوث فی الملل و النحل، ج‏8، ص: ۴۲۰ ، جعفر سبحانی _قم)

خواندید؟؟ این سخن مرجع تقلید شیعه و یکی از بزرگترین محدثین عصر حاضر شیعه است که روایات وارد شده در این کتاب را بدون هیچ قید و شرطی، صحیح الاسناد می داند!! پس چه جای ایراد است بر ما؟؟ ولی به هر حال ، این انکار را از ایشان می پذیریم تا مبادا ، خدایی نکرده از ما دلگیر شوند!

اما!! اما زیرکی ایشان در این است که تنها دو روایت را به سلیقۀ خود از کتاب "به روشنی آفتاب" بررسی کرده اند در صورتی که در آن کتاب، دو روایت صحیح السند از کتاب "معانی الاخبار" شیخ صدوق نقل شده و تاکید شده که سندشان صحیح و قوی است! ولی ایشان به آن دو روایت هیچ توجهی نکردند!  حال خود روایت را بخوانید و سندش را ببینید:

 

شیخ صدوق: «أَبِی رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا سَعْدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ خَالِدٍ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیرٍ عَنْ جَمِیلِ بْنِ صَالِحٍ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مَرْوَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ هَلْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیتَهَا عَلَى النَّارِ قَالَ نَعَمْ عَنَى بِذَلِکَ الْحَسَنَ وَ الْحُسَینَ وَ زَینَبَ وَ أُمَّ کُلْثُوم‏.» (معانی الأخبار  الشیخ الصدوق،  ص ۱۰۶ _قم )

یعنی:«محمد بن مروان مى‏گوید: به امام صادق عرض کردم: آیا پیامبر فرمود: فاطمه پاک است، پس خداوند آتش را بر ذریه او حرام کرده است؟ امام فرمود: بله، مراد پیامبر از این سخن، حسن و حسین و زینب و ام‏کلثوم است.»

اما سند این روایت:  اولین راوی آن "سعد بن عبد الله القمی" است که او نزد علمای رجال شیعه ثقه و جلیل القدر است، بخوانید:  رجال ابن داود جزء اول ص۱۶۸:«سعد بن عبد الله بن أبی خلف القمى جلیل القدر صاحب تصانیف ذکرناها فی الفهرست روى عنه ابن الولید و غیره روى ابن قولویه عن أبیه عنه.» فهرست ‏الطوسی ، ص‏216:« سعد بن عبدالله القمی: یکنى أبا القاسم ، جلیل القدر واسع الاخبار کثیر التصانیف ثقه »

رجال ‏الطوسی ، ص‏427:«جلیل القدر» الخلاصه للحلی ، ص‏79:«جلیل القدر واسع الأخبار کثیر التصانیف ثقه شیخ هذه الطائفه و فقیهها و وجیهها» رجال‏ النجاشی ، ص‏178:«شیخ هذه الطائفه و فقیهها و وجهها»

شیخ صدوق: « و عد الصدوق فی أول الفقیه: کتاب الرحمه لسعد بن عبد الله من الکتب المشهوره التی علیها المعول و إلیها المرجع.» (معجم رجال خوئی ج۹ ص۸۰)

راوی دوم آن " أحمد بن محمد بن خالد البرقی‏ " است، او نیز به مانند راوی قبلی ، نزد شیعیان ، ممدوح است. رجال ‏النجاشی ، ص‏77:«و کان ثقه فی نفسه یروی عن الضعفاء و اعتمد المراسیل»

فهرست ‏الطوسی ،ص‏53:«کان ثقه فی نفسه غیر أنه أکثر الروایه عن الضعفاء و اعتمد المراسیل» ابن‏ الغضائری ، ج۱ ص‏39:«طعن القمیون علیه و لیس الطعن فیه إنما الطعن فى من یروی عنه فإنه کان لا یبالی عمن یأخذ على طریقه أهل الأخبار و کان أحمد بن محمد بن عیسى أبعده عن قم ثم أعاده إلیها و اعتذر إلیه»

رجال ‏ابن‏داود ، ص‏40: «أقول و ذکرته فی الضعفاء لطعن غض فیه و یقوى عندی ثقته» الخلاصه للحلی ،ص‏15:«ثقه غیر أنه أکثر الروایه عن الضعفاء و اعتمد المراسیل قال ابن الغضائری … و قال وجدت کتابا فیه وساطه بین أحمد بن محمد بن عیسى و أحمد بن محمد بن خالد لما توفی مشى أحمد بن محمد بن عیسى فی جنازته حافیا حاسرا لیبرئ نفسه مما قذفه به و عندی أن روایته مقبوله»

او نویسندۀ کتاب "المحاسن" است و همچنین کتاب رجالی معروف به "رجال برقی" نیز از آثار اوست که شیعیان برای جرح و تعدیل راویان به این کتاب اعتماد می کنند. راوی بعدی "محمد بن خالد" است که او نیز نزد شیعیان ثقه است. رجال ‏الطوسی ،ص‏363:«ثقه»

الخلاصه للحلی /ص‏139:«ثقه و قال ابن الغضائری إنه مولى جریر بن عبد الله حدیثه یعرف و ینکر و یروی عن الضعفاء و یعتمد المراسیل و قال النجاشی إنه ضعیف الحدیث و الاعتماد عندی على قول الشیخ أبی جعفر الطوسی ره من تعدیله»

ظاهراً او نیز کتابی در احوال رجال داشته ، که البته در عصر حاضر نسخه ای از آن در دست نیست!

راوی بعدی "ابن ابی عمیر" است که از اصحاب اجماع است و روایات "اصحاب اجماع" نزد شیعیان صحیح است . رجال ‏الکشی ،ص‏556:«أجمع أصحابنا على تصحیح ما یصح عن هؤلاء و تصدیقهم و أقروا لهم بالفقه و العلم و هم سته نفر آخر دون السته نفر الذین ذکرناهم فی أصحاب أبی عبد الله منهم یونس بن عبد الرحمن و صفوان بن یحیى بیاع السابری و محمد بن أبی عمیر و عبد الله بن المغیره و ….»

رجال ‏النجاشی ،ص‏327:«جلیل القدر عظیم المنزله فینا و عند المخالفین الجاحظ یحکی عنه فی کتبه و قد ذکره فی المفاخره بین العدنانیه و القحطانیه و قال فی البیان و التبیین حدثنی إبراهیم بن داحه عن ابن أبی عمیر و کان وجها من وجوه الرافضه»

فهرست ‏الطوسی ،ص‏405:«کان من أوثق الناس عند الخاصه و العامه و أنسکهم نسکا و أورعهم و أعبدهم و قد ذکره الجاحظ فی کتابه فی فخر قحطان على عدنان بهذه الصفه التی وصفناه و ذکر أنه کان أوحد واحد أهل زمانه فی الأشیاء کلها» الخلاصه للحلی ،ص‏141: «کان جلیل القدر عظیم المنزله عندنا و عند المخالفین»

رجال‏الکشی ،ص‏590 :«الریان بن الصلت قال حدثنا یونس بن عبد الرحمن أن ابن أبی عمیر بحر طارس بالموقف و المذهب»

بنا به گفتۀ محدثین شیعه (چون مجلسی و خوانساری و…)، راویانی که بعد از یکی از "اصحاب اجماع" قرار دارند همه ثقه خواهند بود ولو آن راوی مجهول و مهمل باشد یا حتی روایت مرسل باشد، به این معنی که لازم نیست ما راویان بعدی را بررسی کنیم، اما به هر حال دیگر راویان را نیز بررسی می کنیم تا حجتی باقی نماند. راوی بعدی "جمیل بن صالح" است که او نیز مانند راویان قبلی نزد شیعه ممدوح است. رجال النجاشی ،ص‏128:«جمیل بن صالح الأسدی ثقه وجه‏»

الخلاصهللحلی،ص‏34:«ثقه وجه»

راوی بعدی "محمد بن مروان" است که خوئی در مورد او می گوید: « روى عن محمد بن یحیى ، وروى عنه أبوالقاسم الحسنی ، تفسیر القمی : سوره ق ، فی تفسیر قوله تعالى : ( ألقیا فی جهنم کل کفار عنید ) ……. أقول : محمد بن مروان هذا ، مشترک بین جماعه .»

نکته: علمای شیعه هر راوی را که "علی بن ابراهیم قمی" در تفسیر قمی از او روایت نقل کرده است ، موثق می دانند.

خوئی در ابتدای کتاب "معجم رجال الحدیث" در بحث "التوثیقات العامه"از علی بن ابراهیم قمی اینگونه نقل میکند : « ونحن ذاکرون ومخبرون بما ینتهی إلینا ، ورواه مشایخنا وثقاتنا عن الذین فرض الله طاعتهم » و نتیجه می گیرد که تمام روایات این کتاب صحیح است و او به جز از ثقات ، از کسانی دیگر روایت نقل نکرده است. «فإن فی هذا الکلام دلاله ظاهره على أنه لا یروی فی کتابه هذا إلا عن ثقه»

(معجم رجال الحدیث خوئی ج۱ ص ۴۹ ؛ تفسیر قمّی (مقدمه مولف)، ج۱، ص۵ _قم ،ط۳ ؛ وسائل الشیعه (آل بیت) ج۳ ص ۳۰۲ ، حر عاملی _ قم) در نهایت این روایت به "ابو عبد الله" امام صادق ختم می شود! که لازم به معرفی نیست!

با این وجود دانستیم که این روایت از موثقترین راویان شیعه نقل شده و در آن، هم از ام کلثوم و هم از زینب ، به عنوان دختران فاطمه یاد شده و دیدیم که سند روایت به "امام صادق" می رسد که نزد شیعیان معصوم و عالم الغیب است.

پس این روایت ثابت می کند که آخوندی که می گوید حضرت فاطمه دختری به نام ام کلثوم نداشته ، هذیان می گوید و خودش هم میداند که حرفش ابلهانه و بچگانه است!

حال برای اینکه کار را محکم تر کنیم ، این روایت را با سندی دیگر و با متنی شبیه به روایتی که گذشت ، نقل می کنیم تا مشت دیگری باشد بر سر این بیماران تا شاید این ضربه باعث بیدار شدن و به خود آمدن آنان شود!

شیخ صدوق می نویسد:«حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ قَالَ حَدَّثَنَا الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ عَنْ عَلِی بْنِ مَهْزِیارَ عَنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْوَشَّاءِ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ قَاسِمِ بْنِ الْفُضَیلِ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ قَالَ قُلْتُ لِأَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع‏ جُعِلْتُ فِدَاکَ مَا مَعْنَى قَوْلِ رَسُولِ اللَّهِ ص إِنَّ فَاطِمَهَ أَحْصَنَتْ فَرْجَهَا فَحَرَّمَ اللَّهُ ذُرِّیتَهَا عَلَى النَّارِ فَقَالَ الْمُعْتَقُونَ مِنَ النَّارِ هُمْ وُلْدُ بَطْنِهَا الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ وَ زَینَبُ وَ أُمُّ کُلْثُوم‏.» (معانی الأخبار  الشیخ الصدوق، ص ۱۰۶ و ۱۰۷ _قم)

یعنی:« حماد بن عثمان گوید :به امام صادق(ع) عرض کردم: فدایت گردم، معناى این سخن پیامبر(ص) چیست که فرمود: فاطمه پاک است، پس خداوند آتش را بر ذرّیه او حرام کرد؟ امام(ع) جواب داد: رهاشدگان از آتش فرزندان او هستند: حسن و حسین و زینب و ام‏کلثوم.»

چنانکه خواندید در این روایت نیز نام زینب و ام کلثوم هر دو با هم و در کنار هم به عنوان فرزندان سیده فاطمه علیها السلام ذکر شده است و سند آن نیز طبق کتب رجالی شیعه صد در صد صحیح است و کوچکترین اشکالی ندارد.

راوی اول : "مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ أَحْمَدَ بْنِ الْوَلِیدِ" 

رجال ‏النجاشی ،ص‏383:«شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم» فهرست ‏الطوسی ، ص‏442:«جلیل القدر عارف بالرجال موثوق به »

رجال ‏الطوسی ، ص‏439:«جلیل القدر بصیر بالفقه ثقه» الخلاصه للحلی ، ص‏147:«شیخ القمیین و فقیههم و متقدمهم و وجههم»

دومین راوی: " مُحَمَّدُ بْنُ الْحَسَنِ الصَّفَّارُ" (صاحب کتاب بصائر الدرجات)

رجال ‏النجاشی ،ص‏354:«کان وجها فی أصحابنا القمیین ثقه عظیم القدر راجحا قلیل السقط فی الروایه » الخلاصه للحلی ، ص‏157:«کان وجها فی أصحابنا القمیین ثقه عظیم القدر راجحا قلیل السقط فی الروایه»

راوی سوم: " الْعَبَّاسُ بْنُ مَعْرُوفٍ" رجال ‏الطوسی ،ص‏361:«العباس بن معروف قمی ثقه صحیح مولى جعفر بن عمران بن عبد الله الأشعری.»

رجال ‏النجاشی ،ص‏281:«ثقه» الخلاصه للحلی :ص‏118:«ثقه صحیح»

راوی چهارم: " عَلِی بْنِ مَهْزِیارَ" فهرست ‏الطوسی ، ص ۲۶۵:«علی بن مهزیار الأهوازی جلیل القدر واسع الروایه ثقه»

رجال‏ الطوسی ، ص‏360:«علی بن مهزیار أهوازی ثقه صحیح.»

راوی پنجم: "الْحَسَنِ بْنِ عَلِی الْوَشَّاءِ"

رجال ‏النجاشی :ص‏39«الحسن بن علی بن زیاد الوشاء بجلی کوفی قال أبو عمرو: و یکنى بأبی محمد الوشاء و هو ابن بنت إلیاس الصیرفی خزاز من أصحاب الرضا علیه السلام و کان من وجوه هذه الطائفه»

الخلاصه للحلی ،ص۴۱:«الحسن بن علی بن زیاد الوشاء بجلی کوفی. قال الکشی: یکنى بأبی محمد الوشاء و هو ابن بنت إلیاس الصیرفی خیر من أصحاب الرضا علیه السلام و کان من وجوه هذه الطائفه.

راوی ششم:"مُحَمَّدِ بْنِ قَاسِمِ بْنِ الْفُضَیلِ"

رجال النجاشی ، ص ۳۶۲:« محمد بن القاسم بن الفضیل بن یسار النهدی ثقه هو و أبوه و عمه العلاء و جده الفضیل روى عن الرضا علیه السلام.»

ابن داوود ، ص۳۳۱:« محمد بن القاسم بن فضیل بن یسار النهدی ضا [جخ‏] ثقه هو و أبوه و عمه العلاء و جده الفضیل.»

الخلاصه للحلی ‏، ص۱۵۹:«محمد بن القاسم بن الفضیل بالیاء بعد الضاد بن یسار النهدی ثقه هو و أبوه و عمه العلاء و جده الفضیل روى عن الرضا علیه السلام.»

 

آخرین راوی: "حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ" ؛ او نیز از اصحاب اجماع است . 

رجال‏الکشی : ص‏375:«أجمعت العصابه على تصحیح ما یصح من هؤلاء و تصدیقهم لما یقولون و أقروا لهم بالفقه من دون أولئک السته الذین عددناهم و سمیناهم سته نفر جمیل بن دراج و عبد الله بن مسکان و عبد الله بن بکیر و حماد بن عیسى و حماد بن عثمان و أبان بن عثمان‏…»

الخلاصه للحلی ، ص‏56:«ثقه جلیل القدر من أصحاب الرضا علیه السلام و من أصحاب الکاظم علیه السلام و الحسین أخوه و جعفر أولاد عثمان بن زیاد الرواسی فاضلون خیار ثقات‏»

فهرست الطوسی ، ص۱۵۶:«حماد بن عثمان الناب ثقه جلیل القدر. له کتاب‏ ‏»

رجال ابن داوود، ص ۱۳۲:«حماد بن عثمان بن عمرو بن خالد الفزاری مولاهم کوفی ثقه هو و أخوه عبد الله ق م ضا.»

چنانکه خواندیم تک تک راویان آن ثقه و از بزرگان شیعه هستند و دیدیم که مو لای درز سند این روایت نمی رود! و لازم به ذکر است که ما از آراء علمای متقدم رجالی شیعه استفاده کردیم و اگر می خواستیم از سخنان متاخرین استفاده کنیم ، پر واضح است که متاخرین گاهاً کذابان و غالیان را نیز توثیق کرده اند!

اما سخنی دیگر در مورد سند روایتی که نقل شد این است که ، "شیخ محمد باقر کجوری" که از بزرگان محدثین شیعه است ، این روایت را معتبر دانسته (و نمی تواند نداند)، وی می نویسد:« – کما فی بعض الأخبار المعتبره – بالحسنین ( علیهما السلام ) وزینب وأم کلثوم . قال الصادق ( علیه السلام ) : « المعتقون من النار هم ولد بطنها : الحسن والحسین وزینب وأم کلثوم » (الخصائص الفاطمیه ج۱ ص۱۹۶، شیخ محمد باقر کجوری _انتشارات شیخ الرضی)

پس چنانکه دیدید و خواندید ما دو روایت از کتب شیعه نقل کردیم که راویان آن تماماً شیعه هستند و تمام آنها نیز از بزرگان مذهب شیعه و از کسانی هستند که نزد شیعیان موثق هستند و عالم شیعی نیز روایت را معتبر می داند؛ با این وجود ثابت کردیم که شکی در اینکه حضرت فاطمه دخترانی به نام ام کلثوم و زینب داشته است، نیست! و دکتر سید جعفر شهیدی شیعی در کتاب "زندگانی فاطمه الزاهرا(ع)" در باب " فرزندان فاطمه(ع)" می نویسد:

«چنانکه مى‏دانیم و هر آشنا بتاریخ اسلام مى‏داند،دختر پیغمبر را از على علیه السلام فرزندانى است. دو پسر بنامهاى حسن و حسین علیهما السلام و دو دختر بنام زینب و ام کلثوم هیچیک از نویسندگان سیره و مؤلفان تاریخ در وجود این چهار فرزند تردیدى ندارد.

و می نویسد: در اینکه على علیه السلام از فاطمه صاحب دو دختر بوده است،بین مورخان و تذکره نویسان اختلافى دیده نمى‏شود. »!!

لازم به ذکر است که نه تنها روایاتی که در آن بین "زنیب و ام کلثوم" جمع شده ، صحیح هستند و چنانکه "سید جعفر شهیدی " گفتند، بین مورخان هیچ اختلافی در وجود آن دو وجود ندارد؛ بلکه روایاتی که در مورد ازدواج ام کلثوم و حضرت عمر وارد شده است ، نیز صحیح و قوی و بلکه متواتر هستند!

محمد تقی مجلسی مشهور به "مجلسی اول" و پدر محمد باقر مجلسی ؛ می نویسد: « و فی القوی، عن القداح، عن جعفر عن أبیه علیهما السلام قال: ماتت أم کلثوم بنت علی علیه السلام و ابنها زید فی ساعه واحده لا یدری أیهما هلک قبل، فلم یورث أحدهما من الآخر و صلى علیهما جمیعا.» (روضه المتقین، ج‏11، ص: ۳۲۴ ، مجلسی اول؛ قم_ط۲)

و شیخ محمد تستری صاحب "قاموس الرجال" می نویسد:«قلت : لم ینکره محقق محققا ، فأخبارنا به متواتره فی نکاحها وعدتها فضلا عن أخبار العامه واتفاق السیر » (قاموس الرجال ج۱۲ ص۲۱۶ ، الشیخ محمد تقی التستری؛قم،ط۱)

فالحمد الله علی ذلک

التماس دعا

 

نویسنده: ابوبكر بن حسين (رحمه الله)

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …