سیاست های جدید مراجع قم در فلسطین و مترسک وهابیت

مراجع تقلید قم اخیرا تصمیم گرفتند رسما مترسک وهابیت را جایگزین مترسک سابق یعنی نصب و ناصبی کنند..این مطلب طی مقاله ای به قلم حمید رضا غریب رضا در سایت ها با تیتر ناصبی کیست؟ منتشر شد نویسنده که به گفته خودش به دستور مراجع حوزه این مقاله را نوشته است سیاست های جدید حوزه را ترسیم کرده که ما نکاتی را پیرامون آن توضیح خواهیم داد.

۱- در این مقاله ادعا شده که فقهای شیعه اهل سنت را ناصبی نمی دانند!! بنابراین  کسانی که تلاش می کنند اهل سنت را ناصبی و نجس معرفی کنند در واقع پیرو یک جریان افراطی هستند شبیه جریان وهابیت در میان اهل سنت!!

اینکه چرا مراجع محترم شیعه  پس از قرنها لعن و نفرین و  کافر و نجس خواندن اهل سنت به اسم ناصبی حالا به این فکر افتاده اند که گویا راه اعتدال را پیش گیرند می تواند دوعلت عمده داشته باشد.

اول: اینکه با توجه به بالارفتن سطح آگاهی عمومی در جامعه اسلامی همه فهمیده اند که ناصبی به عنوان یک تفکر افراطی جز در کتب تاریخی کهن و اذهان مدعیان تشیع  وجود خارجی ندارد یعنی در همان قرون اولیه منقرض شد و رفت و عموم اهل سنت که بیش از ۹۰% امت اسلامی را تشکیل می دهند را به نصب و دشمنی با اهل بیت (ع)متهم کردن خلاف واقع است و هیچ کار بردی ندارد و انگیزه ای که بر اساس آن این مارک و تهمت یدک کشیده می شد اکنون با توجه به گسترش علم و دانش و عرصه رسانه دیگر کار برد خودش را از دست داده است، پس بهتر است به عنوان یک گام به ظاهر مثبت خود را معتدل معرفی کنیم!! 

دوم: اینکه مارک وهابیت که از یک جریان منحرف در قرن دوم از لابلای اوراق تاریخ استعاره گرفته شده و آنرا به جریان اصلاحی شیخ محمد بن عبدالوهاب از علمای حنابله در قرن دوازدهم نسبت داده شده از لحاظ کار بردی تأثیر خیلی بیشتر و مؤثرتری نسبت به نصب و ناصبی دارد.

لذا چه بهتر که بگوییم ما اهل سنت را ناصبی نمی دانیم! و با مذاهب چهارگانه اهل سنت مشکلی نداریم اما در عوض همه سنی های بیدار و آگاه را از هر مذهب فقهی اهل سنت که باشند و در هر کجایی جهان پهناور که زندگی کنند را با مارک جدید وهابیت می کوبیم!! و عقاید اهل سنت را با همین مارک و تهمت و افتراء به باد انتقاد می گیریم لذا لبه تیز تبلیغات زهراگین و دروغپردازی های مغرضانه شبکه سلام و سایر مراکز تبشیری و تئوریسین های  عقده ای آنان به ظاهر متوجه وهابیت است اما در عمل هیچ بخشی از دین اسلام و اصول و فروع عقاید و مقدسات اهل سنت و حقایق مسلم تاریخی نیست که تحت این مسمی تحریف نشده و به باد انتقاد و تمسخر گرفته نشود.

۲- مسئله فلسطین همواره مرکزی ترین محور مانور برای مدعیان تشیع و محبت اهل بیت (رحمت الله علیهم) و دفاع از اسلام بوده است، محوری که مراجع و تئوریسین های تشیع با تظاهر به دفاع از آن طی سی سال گذشته توانسته اند حداقل به بخشی از جهانیان بیاورانند که گویا مسئله فلسطین برای آنان ارزش حیاتی دارد!! و صرفا اسلام است که آنانرا وادار به دفاع از این قضیه بزرگ اسلامی و قبله اول مسلمین می کند!! اما با اندک تأملی می توان به روشنی دریافت که این ادعای گزافی بیش نیست زیرا در قضایای مشابه دیگر آنان چنین روند و سیاستی را دنبال نمی کنند، در مسئله ناگورن و قره باغ (آذربایجان)سیاست فقهای حوزه و حامیان سیاسی شان کاملا برعکس است و عوض دفاع از آذربایجان مسلمان با اکثریت شیعی! از ارمنستان مسیحی دفاع و حمایت می کنند! و در مسئله چیچن نبرد چریکهای چیچن در برابر استبداد روسی را یک مسئله داخلی قلمداد می کنند!! در عراق و افغانستان زمینه ساز حمله آمریکا بودند و بلکه همواره دوشادوش شیطان بزرگ حرکت می کنند!؟

آری فلسطین جای مانور است جایگاه قدس, شهرت قضیه فلسطین, تعلق و دلبستگی مسلمین جهان به این مسئله, و ضعف کشورهای عرب و اسلامی همگی به محوری بودن این مسئله کمک می کند و لذا مانور در میدان فلسطین که در سکوی رسانه های جهانی و اسلامی قرار دارد اهمیت فوق العاده دارد اما سنی بودن مردم فلسطین استخوانی در گلوست که همیشه گیر بوده و بخصوص طی این سی سال همچنان گیر است، و تاریخ گذشته فلسطین استخوان دیگری است که هضمش برای ریاکاران و مدعیان دفاع از فلسطین که دشمنی با صحابه و لعن و نفرین بر آنان را بهترین عبادت می دانند! دشوار است! زیرا فاتح اول فلسطین شخص عمر فاروق رضی الله عنه عدالت گستر بی همتای تاریخ بشر و فرمانده بهشتی اش ابو عبیده جراح رضی الله عنه و فاتح دیگرش صلاح الدین ایوبی بوده است پس اهمیت موضوع چشم گیر است لذا مسخ هویت و تاریخ فلسطین برای حوزه و مراجع یک هدف مهم است به همین دلیل نویسنده مقاله انگیزه اصلی طرح موضوع ناصبی و نجس نبودن اهل سنت! را بدنبال بگو مگو ها در این باره پس از جنگ ۲۲ روزه غزه می داند «همین مسئله باعث شده که برخی مردم مظلوم فلسطین را تکفیر کنند»!! و می نویسد «اینگونه نیست که تمامی اهل سنت در فلسطین وهابی و ضد شیعه باشند…. همچنین بعد از انقلاب با پیدایش گروههای مرتبط با ایران بسیاری از توهم ها نسبت به تشیع ازبین رفته است تا جایی که به دلیل ارتباط سیاسی گروههای جهاد اسلامی و حماس و دیگر گروههای مبارز فلسطین با ایران اینان را شیعیان سیاسی می دانند»!! و می نویسد: «تشیع اعتقادی نیز در فلسطین به شکل فردی مشاهده شده و روبه رشد است (البته) شیعه کردن مردم فلسطین هدف ایران نیست»!!.

شما خود بخوانید حدیث مفصل از این مجمل! ملاحظه کنید که یک انگیزه اصلی این ترحم! حوزه و مراجع آن به اهل سنت! لجام گسیختگی جناحهای افراطی است که سیاست های شیعه گری حوزه را درک نمی کنند و رشته های زحمت کشان حوزه را پنبه می کنند! اینکه قرنهای متمادی تمام اهل سنت تکفیر می شده اند مهم نبوده و نیست اما امروز که مصلحت ها ایجاب می کند و طرحهای شیعه گری با سرعت سرسام آوری برای شیعه کردن مردم فلسطین و طبعا سایر اهل سنت به اجراء گذاشته می شود دلسوزان و مشفقان حوزه با ترحم! بر اهل سنت لطف می کنند! و جلو تکفیر مردم مظلوم فلسطین می ایستند! تا اینکه مبادا فلسطینان و سایر امت بزرگ اسلامی در برابر طرفندهای حوزه و تبلیغات شیعه گری آنان موضع شدیدتری بگیرند و اجازه ندهند که فرزندانشان به نام اسلام ناب به خرافات و مزخرفات ضد قرآنی و ضد عقل مراجع تقلید تن در دهند. آنگاه نویسنده بیشتر شفقت می فرماید و روشنگری می کند که «اینطور نیست که تمامی اهل سنت در فلسطین وهابی و ضد شیعه باشند» این در واقع تلاشی است برای قانع کردن باندها و جناحهای که پیمانه صبرشان از تأخیر ظهور امام زمان به سر رسیده و می خواهند با افزایش قتل و کشتار و تکفیر اهل سنت اسباب ظهور حضرتش را فراهم کنند! اما تئوریسین های جناح های دور اندیش حوزه که مسئولیت شیعه کردن کل اهل سنت به عنوان هدف اصلی و استراتیژی دراز مدت حوزه به آنان سپرده شده معتقدند که برای شستشوی مغزی اهل سنت باید بیشتر تلاش و کوشش کرد! 

و لذا می بینیم که آیت الله تسخیری و مجمع تقریب مذاهب اسلامی اش که با لبخند بی نمک و ماچ و پچ های بی معنا و کرنش های ریایی ایفای نقش می کند، به تازگی خبر داد که ساختمان مجمع تقریب در قم روبه اتمام است تا رابطه اش با حوزه مستحکم تر شود و تلویزیون تقریب هم در مهر ماه امسال یعنی شش ماه بعد به چند زبان آغاز به کار خواهد کرد!! تناقض شگفت انگیز نویسنده در دو جمله بی ربطی که کنار هم گذاشته نشان دهنده این واقعیت است که سیاست گذاری و ارائه این مقاله کار آسانی نبوده است این جمله را ملاحظه کنید:«تشیع اعتقادی نیز در فلسطین به شکل فردی مشاهده شده و رو به رشد است! و در عین حال بدون هیچ ربطی ادامه می دهد: شیعه کردن مردم فلسطین هدف ایران نیست» گویا افرادی از مردم فلسطین عاشق جذابیت های عقاید ناب! شیعه شده و مکرر از زحمت کشان حوزه خواهش می کنند که لطف کنید به ما اجازه دهید که شیعه شویم و از مزایای دنیوی و اخروی این عقاید پویا و نوین شما استفاده کنیم! اما نه شیعه کردن مردم فلسطین هدف ایران نیست! ما هرگز چنین کاری نخواهیم کرد مگر اینکه فلسطینان بدون خواست و اراده ما به گونه خود خویش مذهب شیعه را بپذیرند کما اینکه الآن دارند این کار را می کنند، و البته این روند رو به رشد است!!

این سخنان کلیشه ای و بی نمک برای هیچ کس حتی خود شما هم قابل پذیرش نیست بقیه چگونه می خواهند باور کنند: دم خروس را باور کنیم یا قسم حضرت عباس را. 

۳- نویسنده ادعا می کند که «… ما اعتقاد داریم هر مسلمان مختار است با بررسی آزادانه مذهب خود را در میان مذاهبی که همه مسلمان هستند انتخاب کند!!» عجب! اعتقاد خوبی است کاش اساتذه محترم تان را قانع می کردید که شیعه های سنی شده را به جرم ارتداد اعدام نکنند! اگر اطلاع ندارید که طی چند سال گذشته چند نفر را به این جرم اعدام کرده اند از نهاد های مربوطه استعلام فرمایید تا به شما لیست بدهند و اگر اطلاع دارید چرا خلاف واقع می نویسید؟! چرا حقایق را لوث می کنید؟! چرا به خوانندگان تان احترام نمی گذارید؟! شما از ترور نافرجام آیت الله سید ابوالفضل برقعی قمی اطلاع ندارید؟! از ترور نافرجام حیدر علی قلمداران قمی اطلاع ندارید؟! از ترور و شهادت دکتر مظفریان همشهری استاد معروفتان آیت الله ناصر مکارم شیرازی اطلاع ندارید؟! از ترور حجت الاسلام دکتر مرتضی ردادمهر اطلاع ندارید؟! از زجر و شکنجه و زندان استاد رضا زنگنه اصفهانی اطلاع ندارید؟ از آلام و مصائب آیت الله حاج علی اصغر بنابی اطلاع ندارید؟! از ظلم و ستم بر اسدالله خرقانی و شریعت سنگلجی اطلاع ندارید؟! از آنچه امروز بر سید مصطفی حسینی طباطبایی و دوستانش روا داشته می شود اطلاع ندارید؟! بازهم بگم؟! فکر نمی کنید امرز زمان تاریکی گذشته و مردم در یک لحظه و با یک دکمه سرچ می توانند به حقایقی دست یابند که شما قرنها از آنها پنهان می کردید؟! با اینهمه حقایق روشن می فرمایید «شیعه کردن فلسطین هدف ایران نیست» طبعا شیعه کردن سایر مردم دنیا هم هدف شما نیست؟ به ادعای شماها که یک ونیم ملیون تانزانیایی شیعه شده اند!! (البته شما که می توانید از کاه کوه بسیازید شاید از ۱۵۰۰ نفر یک و نیم ملیون ساخته باشید و هر مالکی را هم به دلیل اینکه دست باز نماز می خواند شیعه بدانید! ولی به هر حال) اگر شیعه کردن سنی ها هدف شما نیست طلبه های آفریقایی و آسیایی و تاجیک و پاکستانی و غیره که با تلبیس و بهانه به دامشان انداخته اید در حوزه علمیه قم و سایر مراکز مرتبط مشغول چه کاری هستند و پول و امکاناتی که صرف درس خواندشان می کنید برای چیست؟!

و اگر جدا اعتقاد دارید که هر مسلمان مختار آزادانه بررسی کند و هر عقیده ای را خواست بپذیرد چرا این مهمانان زندانی خود را آزاد نمی گذارید که تمام ایران را ببینند؟!! و چرا برای چند طلبه تاجیک که با مدارک رسمی در دارالعلوم زاهدان درس می خوانند اینقدر الم شنگه راه انداختید؟! و چند ماه مولوی احمد نارویی را گروگان گرفتید و در زندان نگه داشتید که تاجیک ها را از حوزه اخراج کند!! جالب است که شما معتقدید «در زمینه انتخاب مذهب! نیز اسلام بر فضای آزادی اندیشه تأکید کرده است!» اینکه محل اختلاف نیست پرسش خوانندگان شما از شما و حوزه و مراجع محترم تقلید این است که شما چرا این فضای آزادی اندیشه را طلسم کرده اید؟! اگر قبول دارید که اسلام بر این چیز تأکید کرده شما چرا جلو آزادی مردم را می گیرید و نمی گذارید آزادانه هر فکر و عقیده ای را که خواستند قبول کنند؟! به نظر شما اگر جلو مردم را نگیرید و به زور مانع مطالعه آزاد مردم نشوید این عقاید ضد قرآنی و ضد عقل شما چند سال مقاومت خواهد کرد؟! شکایت استاد شما دکتر حسینی قزوینی این است که با یک سفر عمره از بین دویست طلبه ۳۰ تا تلفات داده اید!! این یعنی چی؟! در سفر عمره که عربها برای شما کلاس شستشوی مغزی نداشته اند، مانند صیغه و اخواتش اسباب تطمیع نداشته اند پس این تلفات دلیلش چیست؟! آنهم در مدت دو هفته! اگر طلبه های خود تان را آزاد بگذارید که طبق اعتقاد شما از آزادی اندیشه استفاده کنند و با بررسی آزادانه هر عقیده ای را که خواستند بپذیرند به نظر شما تلفات حوزه  روزانه چند در صد افزایش خواهد یافت؟! فقط حوزه ای ها! بقیه که حسابشان جداست، و شاید هم به همین دلیل کاروانهای حج و عمره را همواره سرگرم نگه می دارید که تلفات شما زیاد نشود؟!

۴- شما بر خلاف روال عمومی منطق حوزه و جامعه تشیع از اصطلاحات زندانی اصولی  و اخباری سخن گفته اید! شگفت است! حوزه که قرنهاست برای ابراز قدرت و قهرمانی در برابر نواصب نجس! و اخیرا وهابیت کافر! حتی نام صد و چند فرقه شیعه را از قاموس حذف کرده و حتی به عنوان یک حقیقت تاریخی حاضر نیستید اجازه دهید که کسی بشنود که شیعیان جهان اسلام که حد اکثر طبق آمار های شبه رسمی ۷% مسلمین جهان را تشکیل می دهند بیش از صد و چند فرقه داشته اند که امروز هم حدود بیست فرقه آن زنده و موجودند و بسیاری از آنان یکدیگر را تکفیر می کنند!! با وجود این حقایق موجود در واقع و مفقود از دید و فهم عموم شیعیان! خیلی جالب است که حال در این مطلبی که به دستور آیات و مراجع عظام مرقوم فرموده اید به دو جناح شیعه اثناعشری اصولی و اخباری اشاره کرده اید! پس بیشتر توضیح دهید که خود شیعیان اثنا عشری به چند جناح یا فرقه تقسیم می شوند! از جمله شیخی های افراطی که اصولیها و اخباریها آنها را کافر می دانند و اینکه بزرگترین علمایی که هم اینک مراجع عظام برای آنها کنگره برگذار می کنند و کتب شان را ترویج می نمایند از جمله حرعاملی صاحب وسائل الشیعه و ملا باقر مجلسی (دوم) که بحار الأنوار و حق الیقین و دیگر شتائم نامه های ایشان را به کثرت دارید ترویج می کنید اخباری هستند پس چطور شد که در مسئله نواصب و نجس بودن آنها شما قول اخباری ها را قبول ندارید؟! بهتر است آشکار بگویید که اساتذه شما در عمل اخباری و در صحنه مانور اصولی هستند. آیا هنوز هم نیاز به تقیه دارید؟! پس چرا از ابراز عقیده خود خجالت می کشید؟! یا خدای نکرده نفاق لازمه کار شماست؟!

 

۵- درهمین ارتباط جالب است که شما صحبت از ضعف و قوت حدیث و روایت کرده اید؟! جدی می فرمایید؟! آیا شما حاضرید تمام احادیث خود را بر مذهب اصولیها (زیرا اخباری ها علوم حدیث را از صنع عامه و ناجایز می دانند و فقط قرینه را برای صحیح بودن حدیث کافی می شمارند جلد سی ام وسائل الشیعه حرعاملی) و اصطلاحات رجال آن در میزان بگذارید؟! اگر پاسخ مثبت است چرا تا کنون حوزه اقدامی در این راستا انجام نداده؟ یا انجام داده ما اطلاع نداریم؟! شگفت است که ملا باقر مجلسی با وجود اخباری بودن در مرآه العقول از شانزده هزار روایت کافی نه هزار آنرا ضعیف می داند، اما شما اصولی ها با اینکه ادعای اصول بودن را دارید حتی حاضر نیستید نقد مجلسی اخباری را بر اصول کافی بپذیرید چه رسد به نقد های دیگران, محمد باقر بهبودی کاری که بر روی اصول کافی انجام داد از چاپ و نشر آن جلوگیری شد تا اینکه مجبور شد آنرا به نام گزیده اصول کافی منتشر کند!! و نه نقد اصول کافی! و الاخبار الدخیله محمد تقی شوستری و بت شکن آیت الله برقعی (در نقد اصول کافی) و نقد کتب حدیث مصطفی طباطبایی کجا می تواند به حوزه راه پیدا کند! که در آن صورت از صد و ده جلد بحار و ۳۰ جلد وسایل و سایر متون چیزی باقی نخواهد ماند! 

به امید آنکه روزی فضلای حوزه اجازه  داشته باشند با دید نقد به روایات منسوب به اهل بیت علیهم السلام نگاه کنند.   آمین

                                                                                                       منبع: سنی نیوز

نویسنده: عبدالله حیدری

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …