این بحث قبل از اینکه یک بحث دینی و مذهبی باشد، بحثی کاملاً تاریخی و مستندات ما در درجۀ اول متون تاریخی عصر صفویه و سپس نوشته های علمای آن عصر است؛ پس خوانندۀ گرامی، صبور باشد و بدون تعصب این بحث را با ما دنبال کند تا حقیقت امر بر او واضح شود.
لازم به گفتن نیست که صفویه و علمای صفوی بدعتهای بسیاری در دین نهادند که بعضی از آن بدعتها تا به امروز رایج است (مانند تعزیه خوانی و قمه زنی و شهادت ثالثه در اذان و…) و بعضی بدعتها به کلی از بین رفته اند! یکی از این بدعتها که به کلی از بین رفته، سجده بر شاهان است!
این عمل نه تنها بدعت، بلکه شرک اکبر است و با روح اسلام و مسلمانی کاملاً در تضاد و از دایرۀ اسلام به کلی خارج است؛ اما خواهیم دید که در عصر صفویه این عمل مرسوم بوده و علما به حلیت آن فتوا میداده و عوام و خواص شیعه به آن عمل می کرده اند!
ابتدا باید دانست که قزلباشها شاهان صفوی را موجودی نیمه خدایی می دانستند و شاهان صفوی نیز از این موضوع استفاده می کرده و خود را خدا معرفی می کردند، چنانکه شاه اسماعیل در یکی از اشعار ترکی اش می سراید:
«عین اللهم عین اللهم عین الله … کل ایمدی حقی کور ای کور گمراه … منم اول فاعل مطلق که دیرلار»
مفهوم تقریبی: « انا الله انا الله انا الله … بیا ای کور ای گم کردۀ راه ببین حق … منم آن ذات مطلق کو کنند یاد.»(دیوان شاه اسماعیل خطایی (ناپل ۱۹۵۹) _ قطعۀ ۲۰۷، ص ۱۲۹ ؛ به نقل از: ایران عصر صفوی ص ۲۱، راجر سیوری ؛ نشر سحر،۱۳۶۶ش،ط۲)
محمود حکیمی می گوید:«بزرگترین ضربۀ دیگری که طرفداران شاه اسماعیل بر مبنای عقیدتی بسیاری از شیعیان وارد آوردند تلقین این اندیشه بود که روح خداوندی در او حلول کرده است… البته پرستش شاه در عصر صفویه در پرستش شاه اسماعیل محدود نمی شد. دیگر پادشاهان سلسلۀ صفویه مخصوصاً شاه سلیمان مردم را به ستایش خویش دعوت می کردند.» (همراه با سیاحان و جهانگردان ج۳ ص۴۰ ؛ محمود حکیمی،انتشارات آرون _تهران،ط۱ سال ۱۳۸۳ش) سخن در این باب بسیار است که البته این مجال محل این مقال نیست!
بعد از این مقدمه ابتدا می پردازیم به مستنداتی که در زمینۀ سجده بر شاهان صفوی وارد شده است و سپس تعلیقاتی بر آن خواهیم داشت.
۱.قدیمیترین سند مربوط به شاه اسماعیل صفوی است، او علاوه بر اینکه در اشعارش خود را خدا نامیده، مردم را نیز به سجده کردن امر نموده و این عمل را بر آنان واجب خوانده است: «وجودم بیت الله دور یقین بیل … سجودم سنکادور شام و سحرگاه» یعنی: «وجودم بیت اللّه است یقین بدان… سجده من بر تو واجب است شام و سحرگاه» و در جایی دیگر می گوید: «حقه مظهر دورور آدم سجودایت اویما شیطانه … که آدم دونینه کیرمش خدا کلدی خدا کلدی» یعنی: «آدمی مظهر حق گشته،سجده کن،تسلیم شیطان نشو … «آدم»جامه نو پوشیده،خدا آمده»
۲٫ سند بعدی از فضل الله بن روزبهان خنجی است که در سال ۹۲۷ هجری قمری در عهد شاه اسماعیل اول در گذشته است، وی در کتاب "سلوک الملوک" می نویسد: « با طایفه طاغیه سرخ (=قزلباش)، قتال باید کرد، بنابر آن که ایشان به سجده صنم و به سب شیخین مرتد شدهاند.» («سلوک الملوک، ص ۳۹۸ – ۳۹۹،ابن روزبهان خنجی ؛ تصحیح محمد علی موحد ؛ نشر خوارزمی _تهران. ۱۳۶۲ش » و «صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج1، ص: ۷۴، حجه الاسلام رسول جعفریان، نشر:پژوهشکدۀ حوزه و دانشگاه،ط۱»)
۳٫سندی دیگر مربوط به حسین بن عبد الله شروانی است که وی کتاب خود را در اوایل عهد شاه طهماسب تالیف کرده و در آن می نویسد: « أنها [الطائفه] آمرون الناس بالسجده على الشاه و أولاده بل یجرونه [الناس] معتقدا بوجوبها.» یعنی: « این قوم مردم را امر می کنند به سجده کردن بر شاه و اولاد او چنان کرده اند که مردم به وجوب آن معتقد شده اند!» (الاحکام الدینیه فی تفکیر قزلباش، حسین شروانی، به کوشش رسول جعفریان، منتشر شده در:میراث اسلامی ایران،ج ۴،ص ۷۳۳، مکتبه المرعشی _قم» و « صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج1، ص: ۹۳، رسول جعفریان)
۴٫ سند بعدی مربوط به "خورشاه بن قباد الحسینی" است که وی کتاب خود را در اواسط عهد شاه طهماسب نوشته و خود او دو سال تمام در معیت شاه طهماسب بوده و در سراسر کتابش، شاهان صفوی را مدح گفته است، وی در مورد مراسم تاجگذاری شاه طهماسب می نویسد: «چون دیهیم خسروى به وجود شریف او مزیّن گشت، امرا و مقرّبان بارگاه با ارکان دولت و اعیان سپاه در پایۀ سریر سلطنت …از براى تهنیت جلوس همایون، رعایت رسومى که در میان ایشان متعارف است نموده یکسر سر به سجود نهاده زبان به دعا و ثنا برگشادند.» (تاریخ ایلچى، نظام شاه، ص: ۸۴، خورشاه بن قباد الحسینى، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى _ تهران،ط۱)
۵٫ سندی دیگر نامۀ "عبید الله خان ازبک" پادشاه اُزبکهاست که در جوابِ نامۀ شاه طهماسب نوشته شده است ؛ وی در این نامه، خطاب به شاه طهماسب می گوید:«و اگر (صفویه) فرزند مرتضى على علیه السّلام هستند آن بزرگوار کدام مرده را از گور بیرون آورده سوختهاند… و کدام کس را گفت به من سجده کن حضرت رسول (ص) فرمودهاند که اگر سجده کردن به غیر خدایتعالى روا مىبود زنان را مىفرمودم که به شوهران خود سجده کنند. پس معلوم شد که سجده به غیر خدایتعالى روا نبوده و کفر است.»(تاریخ منتظم ناصرى، ج2، صص: ۷۸۰ – 781، محمد حسن خان اعتماد السلطنه؛ دنیاى کتاب_تهران _۱۳۶۷ش» و « احسن التواریخ، ص ۲۳۱،روملو »)
۶٫ مشابه نامۀ پادشاه اُزبکها از جانب "سلطان سلیمان قانونی" پادشاه عثمانی نیز صادر شده است ؛ وی در این نامه می گوید: «کیف تاذنون فى ان یسجد لکم النّاس، مع انّ السجود لغیر اللّه تعالى کفر لیس به یقاس» یعنی: «چگونه اجازه می دهید که مردم بر شما سجده کنند حال آنکه سجده بر غیر خدا کفری است که با هیچ کدام از اعمال کفر آمیز، قابل مقایسه نیست!»
در مقابل این انتقاد و نهیِ از منکر، ملای صفوی و وزیر شاه، یعنی "غیاث الدین حکیم" جوابی تراشیده و گفت: «اما حکایه السجود الرعیّه لنا فهی مثل سجود الملائکه لجدّنا آدم علیه السلام »یعنی: «حکایت سجدۀ مردم بر شاهان صفوی مانند سجود فرشتگان است بر جد ما حضرت آدم!!» («روضات الجنات، ج ۷، ص ۱۹۲، خوانساری(ذیل شرح حال منصور بن محمد غیاث الدین دشتکى). در نسخه خطی این کتاب موجود در کتابخانۀ تورنتو ج۴ ص۱۳۴ » و «تاریخ ادبیات در ایران، ج5بخش1، ص: ۱۴۸، ذبیح الله صفا؛ نشر فردوس،ط۸» و « تاریخ اجتماعى ایران، بحش2ج8، ص: ۹۸، مرتضی راوندی ؛ نشر نگاه_تهران،ط۲» و «صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست،پاورقی ج1، ص: ۹۳، رسول جعفریان»)
۷٫ میرزا مخدوم شیرازی که پدرش وزیر دربار صفویه بوده است می گوید: «سجده کردن بر شاه عادت آنها (شیعیان ایران) شده، تا آنجا که هر کس از این کار سرباز زند، او را یزید می خوانند.»
محمد تقی مشکوریان، کارشناس ارشد تاریخ می نویسد: « (مخدوم توسط پدرش به دربار صفویه در قزوین احضار شده است) او می گوید که در آغاز مخالفت کرده چون میدانسته است که لازمه حضورش در دربار،سجده کردن بر شاه خواهد بود.به گفتۀ او،این عمل بر هرکس که وارد معسکر شاه میشد،لازم بود.اما پدرش که موافقت شاه را هم به دست آورده بود،او را مجبور به رفتن کرد. پس از این توضیح میدهد که چگونه به هنگام بار یافتن نزد شاه،با الهامی از غیب،قرآنی برای هدیه به شاه همراه خود برد و هنگام سجده پشت پدر ایستاد، قرآن را زمین نهاد و آن را بوسید و همه گمان کردند که او نیز سجده کرده است و به این ترتیب،از گناه سجده و عقوبت شاه،هر دو جسته است» (ماجرای سجده بر شاه در دربار شاه اسماعیل اول و شاه تهماسب اول ؛ محمد تقی مشکوریان ؛ مجلۀ پژوهش های تاریخی دانشگاه اصفهان ص۱۱۰، سال ۱۳۸۸ش، شمارۀ۲)
تا به اینجا هر چه نقل شد در مورد عهد شاه اسماعیل و جانشین او شاه طهماسب بود ؛ بنابر اعتقاد «محمد تقی مشکوریان»، این عمل تا عهد شاه طهماسب ادامه داشته و در نهایت توسط شاه طهماسب ممنوع اعلام شده است ؛ اما برخلاف این دیدگاه، مدارکی موجود است که وجود این رسم را تا اواخر دولت صفویه تائید می کند. لازم به ذکر است که بعد از مکاتباتی که با استاد مشکوریان داشته ایم، ایشان نیز در این مورد با ما هم عقیده شده اند.
۸٫ سیاح انگلیسی به نام "آنتونی شِرلی" در سفرنامه اش، ماجرای ورود خود به شهر اصفهان و سپس داخل شدن به دولتخانۀ شاه عباس اول را توضیح میدهد و در حین آن می گوید که در نبود شاه عباس سفیر انگلیس و حاکم شهر، سه بار جلو تخت پادشاه سجده کردند!
شرلی می گوید: « بعد از ورود ما به شهر به عمارت پادشاه که در میدان بزرگ است پیاده شدیم. حاکم شهر و سر رابرت شرلى سه دفعه به زانو افتاده و آستان را بوسیدند. بعد از این امر سربازى خطبهاى خواند. بعد از آن ما به منزل خود که یکى از بهترین عمارتهاى پادشاه و در کنار رود واقع شده بود رفتیم. امپراطور ایران که پادشاه مىنامند، آنوقت در کنار بحر خزر بود.» (سفرنامه برادران شرلى، ص: ۱۴۸،ترجمۀ آوانس، انتشارات نگاه _ تهران ؛ ۱۳۸۷ش،ط۱)
شرلی در محل دیگری نیز صحبت از سجدۀ عامۀ مردم بر شاه عباس دارد و می نویسد «جمعیت حیرتانگیزى آن روز جمع شده بود و همینکه پادشاه از میان آنها مىگذشت مردم به خاک افتاده زمین را مىبوسیدند.») سفرنامه برادران شرلى، ص: ۶۲)
۹٫ شاه عباس که از خرافی ترین شاهان صفوی بود بنا بر فتوای منجم باشی دربار یک روز از سلطنت استعفا داد و "یوسفی ترکش دوز" نامی را که از سران فرقۀ نقطوی بود به جای خود نشاند ؛ شاعر "حکیم رکن الدین کاشی" دربارۀ این ماجرا می سراید:
«شها توئی که در اسلام تیغ خونخوارت …. هزار ملحد چون یوسفی مسلمان کرد
فتاد در دلم از یوسفی و سلطنتش ….. دو بیت قطعه مثالی که شرح نتوان کرد
جهانیان همه رفتند پیش او به سجود …. دمی که حکم تواش پادشاه ایران کرد
نکرد سجدهء آدم به حکم حق شیطان …. ولی به حکم تو آدم سجود انسان کرد.»
(فواید الصفویه، متن، ص: ۴۱، ابو الحسن قزوینی؛ مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى _تهران،ط۱)
این ابیات نشان از آن دارد که "یوسفی ترکش دوز" که فقط یک روز شاه ایران شده بود، در همان یک روز به رسم عصر صفویه که به وقت تاجگذاری بر شاه سجده می بردند ؛ بر او نیز سجده کردند!
۱۰٫ شاردِن جهانگرد فرانسوی عصر صفویه که عصر شاه عباس دوم و شاه سلیمان را درک کرده است، در مورد آداب احترام گزاری به شاه می گوید: «شخص.. نخست پیش پاى شاه به زانو درمىآید، به نیکوترین کلمات زبان به ستایش مىگشاید، سپس سه بار سر را تا نزدیک زمین فرود مىآورد، و جبین به پیشگاه مىساید.» (سفرنامه شاردن، ج3، ص: ۱۲۰۹ -۱۲۱۰،ترجمۀ اقبال یغمایی؛ نشر توس _تهران، ۱۳۷۲ش ؛ط۱ )
از جمیع ۱۰ سندی که ذکر شد، چند نکته استفاده می شود.
۱٫این رسم از اوایل تا اواخر عهد صفوی رایج بوده است!
۲٫عوام شیعه قائل به وجوب این امر بودند به نحوی که اگر شاه از میانشان می گذشت یکسره سر به سجود می نهادند. (سند شمارۀ ۳ و ۶ و ۸ و ۹)
۳٫ این عمل به صورت عادت در آمده بوده است. (سند شمارۀ ۴)
۴٫ به وقت تاجگذاری همه در پیشگاه شاه جدید سجده می بردند ولو آن شاه، شاه یکروزه باشد! (سند شمارۀ ۴ و ۹ )
۵٫به هنگام بار یافتن نزد پادشاه در اولین حرکت باید سجده می کردند. ( ۷ و ۸ و ۱۰)
علمای شیعه و سجده بر شاهان صفوی
۱٫بنا به قول شیعیان ؛ بزرگترین فقیه مذهب شیعه "محقق ثانی" یا همان "محقق کَرَکی" است، وی به دعوت شاه طهماسب صفوی از جبل عامل لبنان به ایران آمد و صاحب بالاترین مقام مذهبی در ایران شد وی از کسانی است که جواز سجده بر شاهان صفوی میداده و آن را توجیه می کرده است.
میرزا مخدوم شیرازی که کمی قبل ذکرش گذشت سخن از فتوای محقق کَرَکی بر جواز سجده بر شاهان دارد ؛ چنانکه حجه الاسلام رسول جعفریان می نویسد:
«میرزا مخدوم…. به فتواى محقق کرکى در مورد تجویز سجود براى شاه اسماعیل اشاره کرده و گفته است که این یک عادت براى ایرانیان شده که در برابر شاه سجده مىکنند.» (صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج1، ص: ۷۸)
حتی آورده اند که وی رساله ای خاص در جواز سجده بر شاهان تالیف کرده است! (تاریخ جنبش های مذهبی در ایران (از ابتدا تا عصر حاضر) ج۲ ص ۱۲۳۴، عبدالرفیع حقیقت (رفیع)؛ کوشش _تهران)
۲٫حسین بن عبدالصمد حارثی پدر شیخ بهائی از علمای وارداتی و اولین شیخ الاسلام اصفهان و صاحب رساله ای است تحت عنوان "العقد الطهماسبی" یا "العقد الحسینی" او در قسمتی از این رساله به مسألۀ سجده بر عبد میپردازد و بحث خود را با حدیثی نبوی آغاز میکند:«انما الاعمال بالنیات و انما لکل امر مانوی»و چنین ادامه میدهد که از معنای این حدیث فروعی استخراج میشود؛از جمله اینکه سجده بر ملوک و والدین و برادران(مانند مورد یوسف)اگر با قصد رعایت ادب و بزرگداشت باشد؛ موجب کفر نیست و جایی که ترک آن در عرف اهانت تلقی میشود،انجام آن مرجح است.وی بر این مبنا که تعظیم عبد،بزرگداشت مولای او محسوب میشود، چنین نتیجه میگیرد که در سجدۀ تعظیم،چون کسی که به او تعظیم میشود بندۀ خداست،پس تعظیم او در واقع تعظیم خداست و از این روست که در اکرام و بزرگداشت مؤمنان و متقیان و بویژه اهل علم از سوی اهل بیت احادیث زیادی وارد شده است»!!!
متن: « قال النبی (صلى اللَّه علیه و آله و سلم):إنما الأعمال بالنیات و لکل امرئ ما نوى
و قد جاء هذا المعنى عن الأئمه علیهم السلام فی أحادیث متکثره و رتب الفقهاء على الحدیث من الفروع ما لا یتناهى و من هنا لم یکفر الإنسان بالسجود للملوک و الأبوین و الإخوه کما فی إخوه یوسف على قصد الأدب و التعظیم و اعتقاد أنهم عبید مخلوقون و یکفر لو سجد للصنم و إن قصد التعظیم لأنه لا عظمه له و لا یعظمه إلا أهل الکفر فالسجود له لا یقع إلا على وجه واحد ممنوع منه بخلاف الإنسان فإن السجود له یقع على وجه الأدب و التعظیم فیکون راجحا إذا کان فی العرف ترکه إهانه و الإنسان أهل التعظیم لأنه عبد اللَّه فتعظیمه تعظیم للَّه و لهذا ورد فی إکرام المؤمن خصوصا الأتقیاء و أهل العلم عن أهل البیت ما لا یتناهى من الحث و الثواب و الاهتمام حتى ورد أنه من زار مؤمنا فکأنما زار اللَّه تعالى»(ر.ک:«العقد الطهماسبی» یا «العقد الحسینی»(عربی) ص: ۶ ؛ حسین بن عبد الصمد» و «میراث اسلامی ایران،ج ۱۰، صص ۱۹۹ ؛ مکتبه المرعشی _قم» )
۳٫همانطور که در مدارک سابق (شمارۀ۶) گذشت "غیاث الدین منصور دشتکی" عالم شیعی و وزیر شاه طهماسب صفوی ؛ سجده بر شاهان را توجیه نموده و آن را با سجدۀ فرشتگان بر حضرت آدم مقایسه می کند!
محدث قمی، صاحب مفاتیح الجنان در مورد مقام علمی وی می نویسد: « استاد البشر، و العقل الحادى عشر، غیاث الدّین منصور دشتکى که قاضى نور اللّه در مجالس در ترجمه او فرموده: خاتم الحکماء، و غوث العلماء، الأمیر غیاث الدّین منصور شیرازى » (منتهى الآمال (فارسى)، ج2، ص: ۱۲۲۵، شیخ عباس قمی ؛ نشر دلیل _قم،ط۱)
و همچنین می نویسد: « منصور بن الأمیر صدر الدین الدشتکی الشیرازی، صاحب المدرسه المنصوریه فی شیراز، المشتهر أمره فی الفضل و الفهم و الشأن و القدر و المجد و الفخر و الاعتزاز أوحد عصره فی الحکمه و الکلام بل ألمعی زمانه فی العلم بشرائع الاسلام جامع المعقول و المنقول حاوی الفروع و الاصول..»( الکنى و الالقاب، ج2، ص: ۴۹۷، شیخ عباس قمی، مکتبه الصدر _تهران،ط۵)
۴٫قاضی نور الله شوشتری نیز موضعی شبیه به موضع "غیاث الدین" و "حسین بن عبدالصمد" دارد؛ او در کتاب «مصائب النواصب» خویش ابتدا میگوید سجده کردن به قصد تعظیم بر کسی که شایسته باشد،پیش از این در شرع ثابت شده است؛ مثلاً سجده فرشتگان بر آدم و داستان یوسف و برادرانش .با این حال،او سجده مردم بر شاه اسماعیل و شاه طهماسب را نه برای تعظیم،بلکه سجدۀ شکر میداند که به خاطر دیدن شاهانی انجام میشد که در مقابل نواصب حامی شیعیان بودند!
(ر.ک: مصائب النواصب ج۲ صص ۱۶۶ – 167، تحقیق قیس العطار ؛ دلیل ما _ قم،۱۳۸۷)
در آن دوران علمای شیعه ای نیز بوده اند که با سجود بر شاهان مخالفت می کردند به همین خاطر مقامهایی چون «خاتمه المجتهدین» و «وزیر» و «شیخ الاسلام» که از بالاترین مقامهای دولتی در دستگاه صفویه بودند به دفاع از این عمل پرداخته و در این باره مطلب نگاشته اند!
نکتۀ حائض اهمیت آن است که این علما علاوه بر توجیه سجده بر شاهان، خودشان نیز شاهان را سجده می کردند با این توضیح که:
الف: چنانکه گفتیم در مراسم تاجگذاری تمام حضار سر به سجود می نهادند که بنابر رسم جاری علمای شیعه نیز در این مراسم حضور داشته اند.
ب:چنانکه گفتیم شخص بازیافته در اولین حرکت می بایست سر به سجود بگذارد و علمای شیعه از کسانی بوده اند که زیاد به دربار رفت و آمد داشته اند فلهذا زیاد سجده می کردند!
برای اینکه سخن خود را مستند کرده باشیم، شاهدی از علمای شیعۀ همان عصر نشان می دهیم که این شاهد، عارف و شاعر و عالم شیعی "شیخ بهائی" است او در ابیاتی نه تنها سجدۀ علما بر شاهان را تائید می کند بلکه این عمل را شرک می داند ؛ وی می سراید:
حیف باشد از تو اى صاحب سلوک کاین همه نازى بتعظیم ملوک
قرب شاهان آفت جان تو شد پاى بند راه ایمان تو شد
جرعهیى از نهر قرآن نوش کن آیهى لا تَرْکَنُوا را گوش کن
لذت تخصیص او وقت خطاب آن کند که ناید از صد خم شراب
هر زمان که شاه گوید شیخنا شیــــخنا مدهوش گردد زین ندا
مست و مدهوش از خطاب شه شود هر دمى در پیش شه سجده رود
میـــپرستد گوئیا او شاه را هیـــــچ نارد یاد آن اللّه را
اللّه اللّه این چه اسلامست و دین شرک باشد این برب العالمین»
(کلیات اشعار و آثار فارسى شیخ بهائى، متن، ص: ۱۸–19 ؛نشر محمودی _تهران،ط۱)
بعد از این به این بیاندیشید که وقتی بزرگترین فقیه شیعه و خاتمه المجتهدین آنها سجده بر شاه را جائز می داند و در این باره رساله ای مجزا می نگارد دیگر وضع دیگر علمای آن دوران چگونه بوده است!!
نکته: مقام خاتمه المجتهدین در حد مقام ولی فقیه بوده است.
زمانی که حسین بن عبدالصمد که شیخ الاسلام اصفهان و سپس شیخ الاسلام مشهد و هرات بوده است سجده بر شاهان را توجیه می کند و در دفاع از آن دلیل و برهان می تراشد دیگر وضع شاگردان او چه خواهد بود؟!
لازم به ذکر است که مقام شیخ الاسلامی بعد از مقام «خاتمه المجتهدین» بالاترین مقام مذهبی آن دوران و چیزی در حد مرجعیت تقلید بوده است.
در پایان:
علمای عصر صفوی غالباً درباری و پیرو هوا و هوس بوده اند از شاهانی که خود را خدا می خواندند تعریف کرده و آنها را «نور حدقۀ شیعیان» و «پادشاه دین پناه» و «غلام با اخلاص صاحب الزمان» … لقب می داده اند که این القاب را می توانید در مقدمۀ الصافی ملا خلیل قزوینی و مقدمۀ زاد المعاد مجلسی و مرآت الاحوال وحید بهبهانی و رسائل فیض کاشانی و …. ببینید!
این علمای درباری برای رضایت شاه حاضر بودند که سجده بر غیر خدا را نیز شرعی جلوه دهند! عملی که در عصر ما تا آن حد عجیب و غیر قابل باور است که کارشناس ارشد تاریخ، آقای "محمد کاظم رحمتی" که مقالۀ "دوین جی استوارت" را از انگلیسی به فارسی ترجمه کرده است ؛ در ترجمۀ کلمۀ « Prostratio» که به معنای سجود است، واژۀ "تعظیم" را به کار برده است! (مجلۀ آیینۀ پژوهش ص۵۰ – 51، خرداد و تیر ماه ۱۳۸۰، شمارۀ ۶۸ ؛ عنوان مقاله: نخستین شیخ الاسلام قزوین، پایتخت صفویه؛ تحلیلی از رساله العقد الحسینی، ترجمۀ محمد کاظم رحمتی»
پدر شیخ بهائی در سن چهل سالگی به بهانۀ حج از ایران خارج شد و دیگر هیچگاه به ایران بازنگشت، وی در اعترافی تلخ در نامه ای به پسرش (شیخ بهائی) نوشت: « اگرخواهان دنیائی به هند برو و اگر دین خود را می خواهی به بحرین بیا و اگر هیچ یک را نمی خواهی در ایران بمان»!
التماس دعا