منشاء صفویه و شخصیت خونخوار شاهان صفوی ۲

وحشیگری با بنی انسان در دوران صفوی
کشتار و وحشیگری، در بین قزلباشان چنان رواج داشت که برای آنها تبدیل به یک عادت شده بود؛ کشتن برایشان فخر به حساب می آمد و چنان بود که هر کس بیشتر می کشت و سَرِ بیشتری جلو اسب پاشاه می انداخت مقربتر می گردید«بعضى از سربازان و سرداران بدنهاد سر هموطنان بیگناه و بیچارۀ خود را نیز میبریدند.» [1] برای افتخار و برای نشان دادن نهایت وحشیگری خود، گوشهای قربانیان را می بریدند و به سینۀ خود آویزان می کردند! [۲] همیشه جلادان شاه گوش به فرمان بودند که قربانی را به فجیعترین شکل به قتل برسانند، یک نوع از این قتل ها، کباب کردن و خوردن گوشت قربانی بود که در این مبحث به آن می پردازیم.

زنده زنده سوزاندن و کباب کردن انسان و خوردن گوشت آنها!
داستان کوره های آدم سوزی هیتلر را همه شنیده ایم و همه از اینکار او متنفریم؛ اما چه می گوئید در مورد آدم سوزیهای شاه اسماعیل؟ دکتر "باستانی پاریزی" می گوید: «از کارهای عجیب شاه اسمعیل،سوختن دشمنان است،کاری که ساختن کله منار را در مرو و نبش قبور ملوک دیار شیروان و باکو،و سوختن استخوانهای آنان را در آتش انتقام‏، به عهدۀ فراموشی می‏سپارد….در واقع آدم مشکل است بتواند تصور کند که این کورۀ آدم ‏سوزی توسط مردی که خود را سیدی حسیب نسیب نبیل و از صوفیان میدانست راه افتاده نه توسط هیتلر و در بازداشتگاه آشویتز!!  جالب اینست که مؤلف لب التواریخ [۳] که این وقایع را دقیقاً نوشته گوید:«مؤلف این مختصر،درین سفر در رکاب ظفر انتساب بود و مشاهدۀ این وقایع می‏نمود.»  [4]

اما از این فجیعتر، خوردن گوشت قربانیان است! در سپاه صفویه، دسته ای آدمخوار موسوم به "چِگینی" یا "چیگ یین" [5] بودند؛ این دسته گوش به فرمان و منتظر امر شاه دین پناه بودند که او کی دستور آدمخواری می دهد و وقتی چنین دستوری صادر می شد آنان بلافاصله قربانی را تکه تکه می کردند؛ ترتیب آدمخواری آنان نیز چنین بود که ابتدا گوشش را با دندانشان میدریدند و می‌جویدند؛ سپس بینیش را با دندانشان می‌کندند؛ در مرحلۀ بعدی گوشت بازوان و سپس ران‌های او را با دندانهایشان برمی کندند و می خوردند و این امر تا جایی ادامه داشت که چیزی از قربانی باقی نمانَد!

بسیار عجیب و وحشتناک است که انسانی بتواند آنقدر درنده خو باشد که همنوع خود را با دندان تکه پاره کند! اما این یک واقعیتی است که نمیتوان آن را انکار کرد؛ مهدی فرهانی منفرد در این مورد می نویسد: ««نادیده گرفتن واقعیات تاریخی، گمراه کننده و نادرست است….چه کسی می‌تواند از وجود گروه زنده خواران یا چگینی‌ ها در میان نیروهای اسماعیل یکم، به ماهیت خشونت مدار صفویان پی نَبَرَد؛ گروهی که کارش خوردن دشمنان شاه صفوی آن هم به‌‌صورت زنده بود و دستِ کم تا زمان شاه عباس صفوی به ‌عنوان یک رسته ی نظامی در خدمت صفویان باقی ماند.» [6]

مراد بیک ترکمان: یکی از قربانیان این زنده خواران شخصی به نام "مراد بیک ترکمان" بود، به دستور شاه اسماعیل سیخی آهنین از زیر پوست کمرش گذراندند، آنگاه آتشی افروخته، و این بیچاره را که در این حالت در زیر شدیدترین شکنجه‌ها قرار داشت، بر فراز آتش گرفتند تا اندک اندک در میان زوزه‌ های جانخراش بریان شد، سپس غلام با اخلاص صاحب الزمان یعنی شاه اسماعیل گفت: « هر کس که از جمله معتقدان است به قدر نصیب، لقمه‏اى از آن کباب میل کند آن گروهِ دیوسارِ آدم خوار هجوم کرده او را چنان خوردند که نه از گوشت اثر ماند و نه از استخوان» [7]

شیبک خان: قربانی دیگر این گروه آدمخوار، "شیبک خان" حاکم اُزبکها بود؛ او شانس آورد و قبل از اینکه گیر لشکر قزلباش بیُفتد،مرگش رسید[۸] ، اما آنها او را رها نکردند و کاری با او کردند که به قول “دکتر عبدالحسین نوایی” :«یکى از زشترین وقایعى است که تاریخ زندگى سلاطین مستبد و متعصب، شرح آن را ثبت کرده» [9] شاه اسماعیل دستور داد پوست سرش را کنده و از کاه پر کرده، سپس به دربار سلطان عثمانی بفرستند، دست او را بریده و برای حاکم مازندران ارسال کنند و جمجمۀ او را تبدیل به جام طلایی کردند تا شاه دین پناهِ خدا دوستِ ولایت مدار! همه روزه در آن جام، شراب بنوشد!؛ شاعر صفوی می سراید:
                     «در باغ ظَفَر چو تیغ، نیلوفر ماست   …   پیکان به مثل غنچه، جان پرور ماست
               روزی که ز خون دشمنان، باده خوریم   …  شک نیست که کاسه های سر، ساغَرِ ماست!» [10]

و همینطور این بیت:
                   «کاسۀ سر شد قَدَح از گردش دوران مرا….دارد این دیر خراب آباد سرگردان مرا» [11]
اما باقیماندۀ اعضای بدن او را به نزد شاه اسماعیل بردند و :« پادشاه کینه‏ خواه سه ضربت از شمشیر خونریز ذو الفقار آسا بر شکمش زدند و دو دستِ (جسد بی جانِ) او را قطع نمودند و به لفظ گهربار ادا فرمودند که هرکه سر مرا دوست‏ دارد از گوشت دشمن من طعمه سازد» [12]  آدمخواران با شنیدن این سخن به سوى جسد شیبک خان حمله بردند و براى خوردن گوشت او با هم به مبارزه پرداختند «و آن گوشتِ متعفنِ با خاک و خون آغشتۀ او را به نحوى از یکدیگر ربوده تغذیه مى‏کردند که مرغان شکارى در حال گرسنگى گوشت آهو را بدان رغبت، از یکدیگر می ربایند.» [13] همچنین در شهر "شیروان" در سال ۹۰۸ هجری قمری به دستور شاه اسماعیل عده ای را گرفته و « زنده کباب کرده و تکلیف خوردن به مریدان خویش کرد. گویند مریدان آن حضرت استخوانهاى قاتلان را جویده خوردند، تا به گوشت آنها چه رسد.» [14]شاه محمد خدابنده، پدرِ شاه عباس اول روزی در میان صوفیان صفوی گفت: هر که خلاف امر مرشد (یعنی شاه صفوی) عمل کند چگونه تنبیهش می کنید؟ جواب دادند: « گوشت بدن او را خام‏ خواهیم‏ خورد » [15]

شاه عباس نیز یک دستۀ آدمخوار داشته که مامور دریدن قربانیان بودند، مولف رسمی دربار صفوی در مورد آدمخواران آن دوره می نویسد: «زمره ‏اى دیگر از این قبیل که در فرمان ملک بیگ اصفهانى جارچى باشى بسر مى ‏بردند مسمّى به چیگ‏ یین‏، یعنى گوشت خام خور، بودند. آن فرقه نیز آلت سیاست و غضب بودند که گناهکاران را از یکدیگر مى ‏ربودند و بینى و گوش ایشان را به دندان قطع نموده بلع مى‏فرمودند. همچنین بقیّه اعضاى ایشان به دندان انفصال داده مى‏خوردند تا حیات از آن گروه مسلوب مى ‏گشت….اکثر این دو گروه خاص که به جهت سیاست گناهکاران منصوب بودند مردمان قوى هیکل و کریه المنظر و طویل القامت بودندى، شعر:
گروهى نه بر صورت آدمى‏…ز مردم جدا دور از مردمى‏
چو خار و خسک هر طرف نیشتر…ز افعى و عقرب بداندیش‏تر
وزد بادشان گر به سوى نعل‏…رود تا به فرسنگ بوى بغل‏
همه خیلبانان و بازو ستون‏…ز فرهاد در زور بازو فزون‏
نه در دل ترحّم نه در چشم شرم‏…زبانشان نگشته به گفتار نرم‏
بماند از ایشان  فراوان کسى‏…به عمرى نگیرد تبى‏ را کسى‏» [16] جالب است بدانید که در دوران شاه عباس، همیشه دوازده سگ آدمخوار و همچنین دوازده مرد آدمخوار در دربار وی حاضر بودند که انسان ها را زنده زنده بدرند!!! عدد دوازده در این میان خودنمایی می کند که به تعداد ائمۀ شیعه است! [۱۷]

در پایان:
وجود گروهی آدمخوار در پادشاهی صفویه، قطعی و مسلم است و هیچ مؤرخ و یا محققی را نمی شناسیم که منکر وجود این گروه شده باشد. با این تعریف و تفصیل، هر انسان سلیم القلبی، ذاتاً از این گروه و رؤسای این گروه (شاهان صفوی) متنفر خواهد بود، اما با کمال تاسف و تعجب می بینیم که بزرگان مذهب شیعه نه تنها از این گروه و رؤسایشان متنفر نیستند بلکه به شدت آنها را می ستایند، به عنوان نمونه، "محقق کرکی" بزرگترین فقیه مذهب شیعه دربارۀ دولت صفویه می نویسد: « الدوله القاهره الباهره الشریفه المنیفه العالیه السامیه العلیّه الشاهیّه الصفویّه الموسویّه، أمَدَّها الله تعالى بالنصر والتمکین، وأیّدها بالملائکه والإنس والجنّ أجمعین»[18]
و رهبر ایران در عصر حاضر یعنی "علی خامنه ای" می گوید: «این جانب برخلاف کسانى که صفویه را در چشم‏ها ضد ارزش کردند، تأکید می‏کنم که، صفویه بزرگ‏ترین حق را به دانش فقاهت و کلام شیعى دارند؛ زیرا، آن‏ها بودند که راه را باز کردند و علماى شیعه را در این سطح پرورش دادند» [19] و احسنت بر حافظ شیراز که گفت : «طوق زرین همه در گردن خر می بینم»!!
التماس دعا

    —————————————————————————————————-

[۱] – «تاریخ اجتماعى ایران، ج‏2، ص: ۴۰۰، مرتضی راوندی؛ نشر نگاه،ط۲ » و «سفرنامه پى ‏یترو دلاواله، ج ۳، ص ۷۵- ۲۷۴»
[۲] – سفرنامه برادران شرلی، ص:۶۰، آنتونى شرلى، مترجم: آوانس‏، نشر نگاه، ط۱
[۳] -لب التواریخ،ص: ۲۴۶، میر یحیی قزوینی _ نشر موسسۀ خاور _ تهران
[۴] -مجلۀ یغما ص ۳۷۶-۳۷۷؛مهرماه ۱۳۴۵؛شمارۀ ۲۱۹، عنوان:« جزر و مد سیاست و اقتصاد در امپراطوری صفویه۱»
[۵] – روضه الصفویه، ص: ۷۲۴، میرزا بیگ جنابدى‏ (قرن ۱۱)، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار _تهران،ط۱
[۶] – مقاله: باز هم کتاب مهاجرت علمای شیعه، منبع: سایت شخصی مهدی فرهانی منفرد
http://www.fmonfared.com/Posts.aspx?pid=55
[۷] -«تاریخ ایلچى، نظام شاه، متن، ص: ۲۶، خورشاه بن قباد الحسینى‏ (972ق)، انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‏،ط۱ »و «تاریخ الفی، ج‏8، ص: ۵۴۸۲، قاضی احمد، آصف خان قزوینی (قرن ۱۰) نشر علمى و فرهنگى‏ _تهران،ط۱»
[۸] -در حین جنگ با شاه اسماعیل در سال ۹۱۵ هـ ق در میان اجساد گیر کرده و خفه شد .
[۹] – تاریخ اجتماعى ایران، ج‏2، ص: ۳۸۳ (پیشین)
[۱۰] – «فتوحات شاهى، متن، ص: ۵۰، امیر صدر الدین ابراهیم امینى هروى‏ (قرن۱۰) انجمن آثار و مفاخر فرهنگى‏،ط۱»… مورخ می گوید که شیخ حیدر این شعر را بر نیزۀ سپاهیان می نوشته است! اما واضح است که با احوال شاه اسماعیل یکسان است… امکان اینکه پدر شاه اسماعیل نیز از سر دشمنان خود جام شراب ساخته باشد بعید نیست و بعید نیست که پسر از پدر یاد گرفته باشد! …. والله اعلم.
[۱۱] – روضه الصفویه، ص: ۲۴۱ (پیشین)
[۱۲] – شاه ‏اسماعیل ‏نامه، متن، ص: ۹۷؛ قاسمى حسینى گنابادى‏؛ فرهنگستان زبان وادب فارسى‏_تهران،ط۱
[۱۳] – «مسخر البلاد،(تعلیقات) متن، ص: ۳۶۷، محمد یار بن عرب قطغان‏ (قرن۱۰)، مصحح: نادره جلالی، میراث مکتوب‏،ط۱» و « روضه الصفویه، ص: ۲۴۱ (پیشین)»
[۱۴] – فواید الصفویه، متن، ص: ۷، ابو الحسن قزوینى‏، مؤسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگى‏_تهران،ط۱
[۱۵] – خلاصه التواریخ، ج‏2، ص: ۸۰۲، قاضى احمد بن شرف الدین القمى‏، مؤسسه انتشارات و چاپ دانشگاه تهران‏،ط۲
[۱۶] – روضه الصفویه، ص: ۷۲۴ – ۷۲۵، میرزا بیگ جنابدى‏، بنیاد موقوفات دکتر محمود افشار_تهران،ط۱
[۱۷] – ر . ک : تاریخ کشیشان کرملى، ج ۱، صص ۱۵۸ – ۱۵۹، نقل از: تاریخ سیاسى و اجتماعى ایران از مرگ تیمور تا مرگ شاه عباس، صص ۳۴۰ – 341، طاهری
[۱۸] – مقدمۀ نفحات اللاهوت فی لعن الجبت والطاغوت ص ۱۷، تحقیق : محمد الحسّون
[۱۹] – روزنامه همشهرى، شمارۀ ۹۹۸، پنج شنبه ۳۱ خرداد ۱۳۷۵؛ به نقل از : صفویه در عرصه دین فرهنگ و سیاست، ج‏1، ص: ۱۳ ؛ رسول جعفریان؛ نشر حوزه،ط۱

 

 

نویسنده: ابوبكر بن حسين (رحمه الله)

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …