گویند: «رسول خدا فرمود: «اقضاکم علی» بهترین شما در قضاوت علی است، و قضاوت مستلزم علم و دیانت است».
گوییم: برای این خبر اسناد صحیحی که آنرا حجت گرداند نیست. به اضافه رسولخدا راجع به معاذ بن جبل فرمود: داناترین شما به حلال و حرام معاذ است و این روایت صحیحتر و علم به حلال و حرام عظیمتر است. اما حدیث تو در سنن مشهوره و مسانید معروفه نه به سند صحیح و نه به ضعیف دیده نشده است. و همانا کسی آنرا نقل کرده که متهم است. به علاوه علی خود به قضاوت نمیپرداخت و در زمان خلافتش دیگران را به قضاء منصوب مینمود.
و اینکه گفته عمر که: «اقضانا علی» یعنی داناترین ما در قضاوت علی است باید گفت قضاوت فیصله نمودن دربارهی دعواها در ظاهر است، با وجود اینکه میتواند در باطن امر حکم قضایی برخلاف آن باشد، چنانچه در این مورد از پیامبر ثابت شده که فرموده است: «شما در پیش من دعوی میکنید، و شاید بعضی از شما دلایل و حجتهایش را از بعض دیگر بهتر بیان کند، و من بنا به آنچه که از شما میشنوم فیصله میکنم، و اگر به نفع یکی از شما حکم کردم که حق برادر خود را بگیرد، پس آنرا نگیرد، و اگر آن حق برادر خود را بگیرد در حقیقت پارهی از آتش را گرفته است» در این حدیث آقای قاضیان بیان فرموده است که حکم قضایی او حرام را حلال و حلال را حرام نمیگرداند.
و روایت «أنا مدینه العلم وعلی بابها» یعنی: من شهر علم و علی درب آن است ضعیفتر و سستتر است، و از این جهت آنرا از موضوعات شمردهاند. اگر چه ترمذی آنرا روایت نموده است و آنرا ابن جوزی ذکر نموده و بیان نموده که ساختگی میباشد. و دروغ بودن آن نیز از خود حدیث آشکار است. زیرا اگر مقصود آن است که پیغمبر شهر علم دین و وحی بوده و جز درب واحدی برای آن نیست و علم از آن حضرت به دیگران نرسیده جز از طریق یک نفر، در این صورت امر اسلام فاسد خواهد بود، و اگر مقصود این است که رسول خدا فرمود من شهر علم دین و وحی الهی هستم، و علی از من استفاده کرده و به دیگران میرساند یعنی علی راوی ناقل علم من است، این صحیح است، ولی دیگر اصحاب نیز راویان و ناقلان علم بوده و از او گرفته و به دیگران رسانیده و منحصر به او نیست؛ زیرا ناقل مطالب دینی و وحی الهی باید بسیار باشند و به حد تواتر برسند که از آن علم و باور یقینی حاصل گردد چنانکه مسلمین بر این مطلب اتفاق دارند و خبر واحد افادهی علم و باور یقینی به قرآن و سنن متواتره نمیکند. و در این حدیث حروف حصر نیست که منحصر به علی باشد، پس سایر اصحاب رسول نیز که روایاتی از رسول و کلمات او را شنیده و به دیگران رسانیدهاند آنان نیز درهای علم آن جناب میباشند.و اصلا مطالب دینی باید به تواتری که موجب علم و قابل خدشه نباشد به دیگران برسد.[۱]
و اگر بگویند علی معصوم است و خبر از او موجب علم است؛ گوییم: اولا خود علی خود را معصوم ندانسته و اکثر مسلمین و آیندگان بعد از رسول او را معصوم نمیدانند. و عصمت او به مجرد خبر او ثابت نمیشود، و قبل از خبر دادن او باید عصمتش ثابت شود،[۲] و این دور است، و عصمتش به اجماع ثابت نمیشود زیرا اجماعی در این مورد وجود ندارد.
و بر علاوه علم پیامبر اعم از قرآن کریم و سنتش در روی زمین انتشار پیدا کرده است، و آنچه که علی از علم پیامبر نقل کرده است مقدار اندکی است، و بزرگان و بهترین تابعین در مدینه آنانی هستند که در زمان عمر و عثمان علم آموختهاند. و تعلیم معاذ بن جبل برای تابعین و اهل یمن بیشتر از تعلیم علی به آنان بود، و وقتی که علی در کوفه آمد در آنجا از امامان تابعین تعدادی وجود داشتند؛ مانند شریح، عبیده، علقمه، مسروق و امثال آنان.
ابومحمد بن حزم در این مورد میگوید: رافضه استدلال کردهاند که علی داناترین صحابه بود، میگوید: این دروغ است، زیرا علم و دانش صحابی از افزونی روایت و فتوای او شناخته میشود، و یا هم از بیشتر بودن مأموریت او از سوی پیامبر، و اگر ببینیم در مییابیم که پیامبر در زمان بیماری خود ابوبکر را برای امامت مردم در نماز گماشت در حالیکه عمر، علی، ابن مسعود، ابی، و سایر بزرگان صحابه حاضر بودند، و این برخلاف جانشین ساختن علی در مدینه است؛ زیرا که علی را بر عذر داران و زنان در مدینه جانشین خود ساخت، و از اینجا به طور بدیهی ثابت میشود که ابوبکر دربارهی احکام نماز که ستون دین است داناترین آنان بوده است.
و همچنان ابوبکر را بر صدقات و زکات، و حج مأموریت داد و از این به طور درست دانسته میشود که او داناترین صحابه بوده است، زیرا این اموری که او بران گماشته شد پایههای اسلام است. و همچنان او را بر لشکرها و گروههای فرستاده شده در جنگ بحیث فرمانده فرستاده است، و از این بر میآید که او مانند سایر صحابه در احکام جهاد نیز دانش داشته است، زیرا که پیامبر جز دانا به احکام جهاد را فرماندهی لشکر نمیساخت، پس ابوبکر مانند علی و سایر فرماندهان لشکر در مورد احکام جهاد نیز علم و دانش داشته است نه کمتر از آنان. چون پیش بودن و تقدم ابوبکر بر علی و غیر او در علم در مورد نماز، زکات، حج ثابت شد، و نیز برابر بودن او با آنان در دانش در مورد احکام جهاد ثابت شد، پس گفته میتوانیم که عمدهترین دانش همین امور است، پس از اینجا ثابت میشود که ابوبکر داناترین صحابه بوده است.
همچنان ابوبکر همیشه ملازم پیامبر و اکثراً با او یکجا میبود و ملازمت و یک جایی او با پیامبر بیشتر از علی بود، چون با او یک جا بود پس از این معلوم میشود که در مورد فتواها و احکامیکه بیان داشته است داناتر از علی است، پس کدام علم و دانش باقی ماند که علی در آن داناتر از ابوبکر باشد؟
اما در مورد فتوی و روایت باید گفت که ابوبکر بعد از دو و نیم سال از وفات پیامبر وفات کرد و نیازمندی به همه علم و دانشی که داشت پیدا نشد؛ زیرا که رعیت او مانند او از یاران پیامبر بودند، و از او یکصد و چهل حدیث و مجموعهای از فتواها روایت شده است. و از علی پانصد و هشتاد و شش (۵۸۶) حدیث روایت شده است، و این به خاطر این است که او بعد از پیامبر سی سال زندگی کرده است، و نیز مردمان زیادی را ملاقات کرده است، و به سبب رحلت بیشتر از صحابه به علم و دانش او نیازمندی بیشتر پیدا شد، و مردم از او در مدینه، بصره، کوفه و صفین سوال میکردند.
پس اگر مدت زندگی ابوبکر با مدت زندگی علی، پس از پیامبر مقایسه شود، و بر علاوه سکونت علی را در شهرهای متعددی و بیشتر شنیدن مردمان از او در نظر گرفته شود و نیز جابجایی ابوبکر را در مدینه و عدم نیازمندی بیشتر به فتاوای او در نظر گرفته شود، و بعدا آن عده احادیثی که از هر دو روایت شده است با هم مقایسه شود به هر عاقلی که بهرهی از علم و دانش داشته باشد ثابت میشود که علم و دانش ابوبکر چندین برابر علم علی بوده است.
و دلیل به این گفته این است که آن عده صحابهای که عمرشان کوتاهتر بوده احادیث کمتری از آنان نقل شده است و آن عدهای که عمرشان درازتر بوده احادیث بیشتر از آنان نقل شده است، و عمر همواره در مدینه بوده و سفری به شام نیز داشته است، و با وجود آن از پیامبر پانصد و سی و هفت حدیث روایت کرده، و این عدد نزدیک به آنچه است که از علی روایت شده است، لیکن او هفده سال پیش از علی وفات کرده است که در آن وقت تعداد زیادی از صحابه زنده بودند، و در این مدت دراز علی تنها چهل و نه حدیث بیشتر از عمر داشته است، و فتاوای عمر و علی در ابواب فقه تقریباً با هم مساوی است، پس اگر مدت عمر و سفرهای هر یکی از آنان با همه مقایسه شود، و نیز با در نظر داشت نتیجهی این مقایسه، احادیثی که از هر یکی روایت شده، و فتواهایی که از هر یکی صادر شده، با هم مقایسه شود برای هر عاقل و عالمی ثابت میگردد که علم و دانش عمر چندین برابر علم و دانش علی بوده است.
و اگر به علم عایشه نظر بیاندازیم و او به خاطری که بعد از پیامبر مدت درازتری زندگی کرده است احادیث بیشتری روایت کرده است، که تعداد احادیث روایت شدهی او از پیامبر بیشتر از دو هزار حدیث است، و همچنان ابن عمر و انس. و ابوهریره حدود پنج هزار و سیصد حدیث مسند روایت کرده است، و ابن مسعود هشتصد حدیث روایت کرده است، و ابن مسعود، عایشه و ابن عمر به خاطر اینکه مدت درازتری زندگی کردهاند فتاوی بیشتر از علی دارند همچنان ابن عباس بیشتر از یک هزار و پانصد حدیث دارد، و آنچه از فتواها از او در تفسیر و غیره ثابت شده است خارج از شمار است. پس بنابراین این قول رافضه که علی داناترین صحابه بوده است باطل است. آری، علی را پیامبر مأموریتهای داد و پیامبر جز عالم و دانا را به مأموریتها نمیگماشت، و همچنان معاذ و ابوموسی را بر یمن مأموریت داد.
—————————————————————–
پی نوشت:
۱ – و اگر کسی بگوید مبلغ از رسول خدا فقط یک نفر است و آن هم نامش علی میباشد، این برخلاف آیات قرآن و برخلاف حس و برخلاف تاریخ است. و به اضافه، اثبات شیء نفی ما عدا نیست یعنی علی ناقل علم رسول باشد، این دلیل نمیشود که دیگران نباشند، و لذا آیات قرآن همه و تمام مسلمین حاضرین زمان رسول را مخاطب قرار داده و همه را مکلف به داعی الی الخیر نموده است. و در احادیث بسیاری ترغیب شده که هر مکلفی باید علم دین را فرا گیرد و به سایرین بیاموزد و حتی رسول خدا در حجه الوداع در خطبهی خود فرمود: «تمام حاضرین کلمات مرا به غایبین برسانند». پس روی این حساب تمام اصحاب رسول که کلماتی از او گرفته و به دیگران رسانیدهاند ابواب علم رسول میباشند. [برقعی]
۲ – و علی مرتضی خیلی باتقواتر از این بوده که برای خویش ادعای عصمت نماید، بلکه عدهای از دروغگویانی که به قول آنها دین و تاریخ ثابت نمیشود بعد از عصر زندگی علی این ادعا را برای او ساخته و پرداختهاند، و به دروغ کوشیدهاند دین و تاریخ را فریب دهند اما به خواری و ذلت دچار گشتند؛ زیرا تاریخ اصول و قواعدی دارد که اهل آن احترامش میکنند، و به ویژه دین اسلام ستونها و نشانههایی دارد که اگر ائمه و بزرگان در آن تفریط روا دارند بدعت و بینظمی به وجود میآید چنانکه در ادیان دیگر نیز به وجود آمده است، البته دشمنان دین میخواستند این تجربه را بر سر دین اسلامی نیز تطبیق کنند اما به حمد الله شکست خوردند. [الخطیب]