سئوالى کوچک از فریب خوردگان نظام زر و زور و تزویر

–   آقایان از صبح تا شب در بوق و کرنا کرده اند که: ای مردم، مراقب باشید دین از سیاست جدا نیست و ما نمی خواهیم عده ای دوباره بیایند و جامعه را و جوانان شما را به فساد بکشند! اگر چه ما اصل این سخن را قبول داریم ( به قول حضرت علی: کلمه الحق یراد بها الباطل!) ولی در روش و شیوه اجرای این اصل با حضرات مدعی دین، مخالفت بنیادی داریم که من سعی می کنم به طور بسیار خلاصه، موضوع را برای هموطنان عزیزم تحلیل کنم مبادا در دام اینگونه سخنان ظاهر فریب بیفتند:
–   در ابتدا باید گرد و غبار فریب را از کل موضوع پاک کنیم تا مسائل بهتر دیده شود. دوستان دقت کنید: دین از سیاست جدا نیست. این سخن درست است ولی دین چه ربطی دارد به مذهب؟ ما می دانیم که امورى که به نام مذهب در جامعه ما رواج یافته  یک سری چیزهای اضافی که در طی قرن ها توسط عده ای شیاد، وارد دین شده است و هیچ ربطی به دین ندارد و ما به آنها می گوییم: خرافات و افسانه و توهم و دروغ و اباطیل و نفاق و تفاسیر گزینشی از متون دینی ( قرآن و احادیث ) و توجه به روایات آحاد با سند دروغ و در یک کلام: کلیه چیزهایی که اگر پیامبر و اطرافیان ایشان زنده شوند با دیدن آنها تعجب خواهند کرد! هم اینک نیز سردمداران نظام ضد جمهوری ضد اسلامی در صدد نشر و ترویج عقائدی هستند که نه تنها در دین نیست بلکه کاملا ضد دینی بوده و ریشه در مذهب غرق شرک و خرافه آنها دارد، پس اگر کسی بگوید: این نوع دینی ( مذهبی ) که آخوندها مروج و مبلغ آنها هستند از سیاست جداست، این سخنی بسیار عالی و پسندیده است که حتی جا دارد بر سر آن کشته و شهید شد. هموطنان من مطمئن باشند اگر عقیده و مکتب حضرات درست بود در مقام عمل نیز، کارها درست از آب در می آمد و کشور به چنین وضع فلاکت باری نمی افتاد. آری وقتی آقایان از تشیع فقط شمشیر امام حسین را می بینند و از صلح حدیبیه و صلح امام حسن و ولایت عهدی امام رضا و مدارا و تساهل امام صادق و عدالت و صراحت و مصلحت نیندیشی علی! غفلت می کنند وضعیت کشور، به چنین ورطه های خطرناکی کشیده می شود که می بینید. 

 

 

–  از موضوع مذهب خرافی می گذریم و می آییم سراغ خود آقایان! چه کسی گفته و در کجای قرآن و تاریخ و روایات نوشته اند که:  آخوند و ابواب جمعی او یعنی دین؟
                          خدا کی گفته این اوباش، دینند؟           اگر دین این بُود رحمت به بی دین!
پس اگر کسی بگوید دین از سیاست جداست و منظور او این باشد که باید آخوند را از سیاست جدا نگه داشت، باز هم این سخن، سخنی کاملا درست و صحیح است و حتی لازم است بر سر این سخن جان داد! ولی از دیگر سو اگر یک نفر آدم معمولی، ولی با خلق و خوی محمدی آمد و مثلا خواست رییس جمهور یا رهبر شود، چرا ما نباید به او رای بدهیم؟ اکنون پس از مشخص شدن این دو مساله مهم، می رویم سراغ اصل مطلب، یعنی دین:
–  یهودی، مسیحی، بهایی، شیعه و سنی، این ها همه مدعی دین هستند و خودشان را دین می دانند. دولت اسرائیل خودش را دینی می داند و پاکستان می گوید ما جمهوری اسلامی پاکستان هستیم و در مصر اخوان المسلمین و در ترکیه، همه می گویند ما دین هستیم. در داخل خود شیعه نیز، میان افرادی مانند سروش و رجوی و بازرگان و طالقانی و لاهوتی و شریعتی و مطهری و مصباح و خمینی و منتظری و خامنه ای و رفسنجانی و محمد خاتمی و قرائت ها و تفاسیر متفاوت و حتی متضادی از دین ( و از متون دینی مانند قرآن و روایات ) و روش اجرای احکام شریعت وجود دارد، به نظر شما حق با چه کسی است؟ و دین کدامیک است؟
 
– ممکن است حق را تابع رای اکثریت مردم بدانید ولی ما می دانیم که اکثریت، همیشه تابع احساس می شود و بسیار اتفاق افتاده که اکثریت، اشتباه کرده و مثلا همه آنها در ماه، تصویر امامشان را دیده اند! یا همه انقلاب کرده و دو سال بعد پشیمان شده اند! گو اینکه دین خدا و حق و حقیقت، نمی تواند تابع هوی و هوس اکثریت باشد، چه بسا اکثریت مردم، فریب دم گرم و ظاهر زیبای یک نفر را بخورد و چشم بسته، به رای او گردن نهد!
–  البته ما می توانیم در اینجا یک فرضیه داشته باشیم: ما فرض می کنیم، خداوند نمی گذارد که اجتماع امت مسلمان و اجتماع و اتفاق نظر نخبه گان اسلامی به خطا برود ( مانند انتخاب حضرت ابوبکر در سقیفه ) خوب، این سخنی بسیار زیباست، ولی در صورتی قابل اجراست که در جامعه ( مانند زمان پیامبر و خلفای راشدین ) آزادی و آزادگی، کاملا نهادینه شده باشد و مردم و نخبه گان از ترس وزارت اطلاعات و سپاه و بسیج، به کنج خانه نخزیده باشند! و خواص بتوانند به راحتی، رای و نظر خود را ابراز کنند. 

که احزاب و گروهها آزادانه تشکیل می شوند و فعالیت می کنند در چنین حالتی، مردم مسلمان، می توانند نقطه نظرات و برداشت های متفاوت از اسلام همه گروهها را آزادانه شنیده ( از طریق صدا و سیمای آزاد و مناظرات آزاد و روزنامه های آزاد و تریبون های آزاد و دانشگاههای آزاد و چاپ کتاب آزاد و اینترنت و سایت های فیلتر نشده و آزاد ) و بر مبنای آن تصمیم گیری کنند، ولی در شرایط استبداد و ترسی که در جامعه حاکم است (حتی تابوهایی که خود مردم با دست خودشان درست کرده اند که مثلا کسی جرات نمی کند از عقاید صحیح اهل سنت دفاع کند و به سرعت و بدون درک و کاملا احمقانه از سوی همین مردم، به وهابی بودن و سنی گری متهم می شود! ) آزادی بیان کجاست تا بتوان فهمید چه کسی نظرش بهتر و درست تر است؟ مردم ایران، آن صحنه معروف را فراموش نمی کنیم که خلخالی، قصاب معروف شیعه در صحن علنی مجلس، آقای بازرگان را فقط به خاطر حقیقت گویی از پشت تریبون مجلس، به پایین کشید و آقای خمینی و سایر مراجع عظام حسین گو و علی گوی دشمن یزید!!! کوچکترین واکنشی نشان ندادند!!!

–  البته صِرف سخنرانی و شعار کافی نیست، به همین دلیل در مرحله بعد، مردم به شخص یا گروهی که فکر می کنند نظرات آنها به روح اسلام نزدیک تر است رای می دهند ( به صورت موقت و برای مثلا ۴ سال ) اکنون اگر آن شخص و گروه خاص توانستند اسلام واقعی و حقیقی را در مقام عمل در جامعه پیاده کنند عموم مردم می فهمند انتخاب و راهشان درست بوده و گرنه برای دوره های بعدی به اشخاص و گروههای دیگری رای می دهند. هر چند در چنین حالتی، عدم ثبات و تلاطم ها و آشوبهایی جزئی رخ می دهد ولی به هر حال به نظر می رسد فعلا بهتر از این، راه حل دیگری برای اجرای قوانین شریعت در جوامع اسلامی وجود نداشته باشد و هر گونه سیستمی با هر نامی، دقیقا مانند جریان ولایت مطلقه فقیه در ایران ( یا حافظ اسد جنایتکار در سوریه) کار را به استبداد و آشوب و انقلاب و جنگ و شورش و خونریزی می کشاند. جمهوری اسلامی که قلبش سنگ و عقلش نابود شده، من این نکته را به خصوص برای حکومت بعدی ایران و برای حکومت های کشورهای عربی نوشتم دیگر خود دانند 

 

–  موارد فوق در خصوص قوه مجریه بود، ولی در خصوص بررسی و تصویب قوانین بر مبنای شرع نیز باید همینگونه عمل کرد و در شرایط آزادی کامل (و بدون چماق شورای نگهبان ) مردم، نمایندگان خودشان را به مجلس بفرستند. همان کاندیداهایی که در آزادی کامل، نقطه نظرات خود را بیان کرده اند و پس از چند سال آزمایش و خطا در تصویب و اجرای قوانین، بالاخره، قوانین درست و صحیح و نزدیکتر به روح اصلی اسلام از بوته نخبه گان و نمایندگان امت اسلام بیرون خواهد آمد. 

 

–  اگر نیاز به انتخاب رهبر ( یا انتخاب رییس جمهور از طریق شورای نخبه گان ) باشد نیز می توان به همین روش عمل کرد و مردم از میان همه اصناف و گروهها (اساتید دانشگاهها و علمای اهل سنت و شیعه و حتی سایر اقلیت های مذهبی و کارگران و پیشه وران و ) نخبه گان و نمایندگان خود را ( به دور از فیلترینگ شورای نگهبان! ) به مجلس خبرگان می فرستند تا این افراد، رهبر یا رییس جمهور را انتخاب کنند و صد البته در هیچ کجای قرآن و اسلام هم ننوشته که رهبر یا رییس جمهور باید آخوند باشد!!!
–  ممکن است کسی ایراد بگیرد که این نقطه نظرات شما ( در شرایط فعلی ایران ) مخالف قانون اساسی می باشد ولی با عرض معذرت، من همان پاسخ خمینی را به شما می دهم: پدران ما چه حقی داشتند که ۵۰ سال پیش برای سرنوشت ما تعیین تکلیف کردند؟! آری در شرایط آزاد و به دور از هیاهو و تبلیغات و مظلوم نمایی و هوچی گری و زیر نظر سازمان ها و نهادهای بین المللی در ایران انتخاباتی آزاد بر سر رفرم و اصلاح قانون اساسی و به خصوص وجود یا عدم وجود اصل شیطانی و استبدادی و غیر انسانی و غیر شرعیِ ولایت فقیه برگزار کنید تا ما ببینیم آیا این قانون اساسی شما دوباره رای می آورد یا نه؟
–  در انتهای این بحث، توجه خواننده عزیز را به این نکته بسیار مهم جلب می کنم: همانگونه که در تمامی بندهای فوق دقت کردید: فرمت و بیس و اساس همه موارد: آزادی است. زیرا فقط در صورت نهادینه شدن آزادی، عموم مردم می توانند تمامی آراء و نظرات را شنیده و بررسی کنند و فقط در شرایط آزادی می توان بر رفتار مسئولین کشور نظارت داشت و فقط در شرایط آزادی می توان حکام را امر به معروف و نهی از منکر کرد و از هیچ کسی هم نترسید. زیرا در غیر اینصورت مهمترین اصل دین یعنی امر به معروف و نهی از منکر مسئولین کشور تعطیل شده و جامعه رو به فساد می رود، همانگونه که جامعه ایران غرق فساد شده و روز به روز نیز بدتر می شود. آری، استبداد، منشاء و ریشه هر فسادی است و آزادی بر خلاف نظر مردم احمق و نادان، سرمنشاء و ریشه یِ هر گونه اصلاح و رشد و پیشرفت در جامعه است.
 

 

نویسنده: علیرضا حسینی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …