شبهه شیعه: در صحیح بخاری و کتابهای دیگر آمده است که خلیفه دوم به مسجد میآید و میبیند مردم در شبهای ماه رمضان نافله میخوانند و به فرادیٰ خواندن مردم اعتراض میکند و به أُبَی بن کعب میگوید امام جماعت باشد و مردم هم پشت سر او نماز بخوانند. روز بعد آمد به مسجد و دید مردم نماز مستحبی را به جماعت میخوانند و گفت: نعم البدعه هذه. چه بدعت خوبی است. صحیح البخاری، ج۲، ص۲۵۲
جالب این است که در صحیح مسلم از پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: کل بدعه ضلاله. هر بدعتی گمراهی است. صحیح مسلم، ج۳، ص۱۱. در منابع دیگر اینگونه آمده است: کل بدعه ضلاله و کل ضلاله فی النار. سنن النسائی، ج۳، ص۱۸۹
بنیانگذار نماز تراویح، خود عمر بن خطاب بود، ولی تا آخر عمرش یکمرتبه هم نماز تراویح را نخواند. آقای ابن قدامه مَقْدسی ـ از فقهای بنام حنبلی ـ در کتاب المغنی، جلد۲، صفحه ۱۶۸ میگوید: عمر بن خطاب یک مرتبه هم نماز تراویح را نخواند و شبهای ماه رمضان در منزل خود نماز میخواند.
و أن عمر کان یصلی فی بیته و لو صلى مع الجماعه لکان هو الإمام بلا شک.
همچنین عبد الله بن عمر هم نماز تراویح را یکمرتبه هم نخواند: جاء رجل إلى ابن عمر، قال: أصلی خلف الامام فی رمضان؟ قال: أتقرأ القرآن؟ قال: نعم، قال: أفتنصت کأنک حمار؟ صل فی بیتک.
مردی از ابن عمر سوال کرد: آیا در ماه رمضان نماز تراویح میخوانی؟ ابن عمر گفت: آیا قرآن خواندهای؟ گفت: بله. ابن عمر گفت: آیا میخواهی به نماز تراویح بروی و در آن مانند الاغ ساکت باشی و حرف نزنی؟ برو در منزل خودت نماز بخوان. المصنف لإبن أبی شیبه الکوفی، ج۲، ص۲۸۸ ـ المصنف لعبد الرزاق الصنعانی، ج۴، ص۲۶۴ ـ السنن الکبرى للبیهقی، ج۲، ص۴۹۴
پاسخ:
روافض فکر میکنند که تراویح با جماعت خواندن یک بدعت است اما چون قوه ی تعقلشان با تعصب از بین رفته است متاسفانه فقط قصد دشمنی با سیدنا عمر را دارند ولی باز هم میگویم که این کله زدن ها تنها و تنها کله ی پوک خودشان را منفجر میکند و این پف کردن ها تنها و تنها ریش خودشان را میسوزاند. اولا طبق صحیح بخاری در زمان پیامبر مردم با جماعت چند روزی را با پیامبر نماز تراویح خوانده اند
«أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ صَلَّی فِی الْمَسْجِدِ ذَاتَ لَیْلَهٍ فَصَلَّی بِصَلَاتِهِ نَاسٌ ثُمَّ صَلَّی مِنْ الْقَابِلَهِ فَکَثُرَ النَّاسُ ثُمَّ اجْتَمَعُوا مِنْ اللَّیْلَهِ الثَّالِثَهِ أَوْ الرَّابِعَهِ فَلَمْ یَخْرُجْ إِلَیْهِمْ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ فَلَمَّا أَصْبَحَ قَالَ قَدْ رَأَیْتُ الَّذِی صَنَعْتُمْ فَلَمْ یَمْنَعْنِی مِنْ الْخُرُوجِ إِلَیْکُمْ إِلَّا أَنِّی خَشِیتُ أَنْ تُفْرَضَ عَلَیْکُمْ؛ قَالَ وَذَلِکَ فِی رَمَضَانَ». مسلم (۱۲۷۰(.
یعنی: پیامبر صلی الله علیه و سلم شبی در مسجد نماز (شب) خواند و مردمان فراوانی نیز پشت سر وی نماز خواندند، شب بعد نیز نماز خواند و مردمان بیش از شب قبل جمع شدند و پشت سر وی نماز خواندند، سپس شب سوم یا چهارم نیز مردم جمع شدند، ولی پیامبر صلی الله علیه و سلم پیش آنها نرفت. فردایش فرمود: جمع شدن شما را دیدم، ولی چیزی مانع آن نشد که – برای نماز جماعت – به سوی شما بیایم مگر آنکه ترسیدم که – آن نماز – بر شما فرض گردد، (عایشه) گفت: و این رویداد در رمضان بود
دوما: اگر روافض گفتند ما بخاری را قبول نداریم و در زمان پیامبر تراویح و جماعتی وجود نداشته مجبور هستم که از کتب خودشان به آنها سند بدهم
در کتب شیعه نیز هم اعتراف به تراویح شده و هم اعتراف به خواندن تراویح با جماعت شده است
روایت اول: تهذیب الاحکام(ج۳) باب فضل شهر رمضان والصلاه فیه زیاده على النوافل المذکوره فی سائر الشهور
محمد بن یعقوب عن علی بن ابراهیم عن محمد بن عیسى بن عبید عن یونس عن ابى العباس البقباق وعبید بن زراره عن ابی عبدالله علیه السلام قال: کان رسول الله صلى الله علیه وآله یزید فی صلاته فی شهر رمضان إذا صلى العتمه صلى بعدها یقوم الناس خلفه فیدخل ویدعهم، ثم یخرج أیضا فیجیئون ویقومون خلفه فیدخل ویدعهم مرارا، قال وقال: لا تصل بعد العتمه فی غیر شهر رمضان
رسول الله صلی الله علیه وسلم به نمازش در شهر رمضان (تحت عنوان نماز تراویح) اضافه میکرد ، هنگامی که نمازش را در پاسی از شب میخواند بعد از ان تراویح میخواند و مردم پشت سر او به نماز می ایستادند…
و روایت دوم:
علی بن الحسن بن فضال عن اسماعیل بن مهران عن الحسن بن الحسن المروزی عن یونس بن عبدالرحمن عن محمد بن یحیى قال: کنت عند ابی عبدالله علیه السلام فسئل هل یزاد فی شهر رمضان فی صلاه النوافل؟ فقال: نعم قد کان رسول الله صلى الله علیه وآله یصلی بعد العتمه فی مصلاه فیکثر، وکان الناس یجتمعون خلفه لیصلوا بصلاته فاذا کثروا خلفه ترکهم ودخل منزله، فاذا تفرق الناس عاد إلى مصلاه فصلى کما کان یصلی، فاذا کثر الناس خلفه ترکهم ودخل منزله وکان یصنع ذلک مرارا.
نزد ابا عبد الله بودم از او سوال کردم ایا میشود در رمضان به نماز نافله اضافه کرد؟ گفت آری. همانا رسول الله صلی الله علیه و سلم نماز میخواند در تاریکی شب و به آن اضافه میکرد و مردم پشت سر او جمع میشدند و با نماز او به جماعت نماز میخواندند….
روایت سوم:
الکافی ۴ : ۱۵۴ | ۲ .
کتاب وسائل الشیعه ج ۸ ص ۱۷ ـ ۴۸
۱۰۰۶۴ ـ محمد بن یعقوب ، عن علی بن إبراهیم ، عن محمد بن عیسى ، عن یونس ، عن أبی العباس البقباق وعبید بن زراره ، عن أبی عبدالله ( علیه السلام ) قال : کان رسول الله ( صلى الله علیه وآله ) یزید فی صلاته فی شهر رمضان إذا صلى العتمه صلى بعدها ، فیقوم الناس خلفه فیدخل ویدعهم ، ثم یخرج أیضا فیجیئون ویقومون خلفه فیدعهم ویدخل مرارا ، الحدیث .
و باز در کتاب های متعددشان آمده است که امام معصومشان دستور به تراویح با جماعت میدهد:
روایت چهارم: أن أمیر المؤمنین علیه السلام لما قدم الکوفه أمر الحسن بن علی أن ینادی فی الناس (لا صلاه فی شهر رمضان فی المساجد جماعه). فنادى فی الناس الحسن بن علی بما أمره به أمیر المؤمنین علیه السلام ؛ فلما سمع الناس مقاله الحسن بن علی صاحوا : واعمراه ! واعمراه !فلما رجع الحسن إلى أمیر المؤمنین علیه السلام قال له : ما هذا الصوت ؟ فقال : یا أمیر المؤمنین! الناس یصیحون : واعمراه ! واعمراه ! فقال أمیر المؤمنین لهم : صلوا التهذیب ۳ : ۷۰ | ۲۲۷ . کتاب وسائل الشیعه ج ۸ ص ۱۷ ـ ۴۸ تهذیب الاحکام(ج۳)
مشاهده میکنیم که سیدنا علی دستور به نماز جماعت تراویح میدهد و از آن نهی نمیکند
و در سنن کبری بیهقی نیز آمده است:
4789- أَخْبَرَنَا الْحُسَینُ بْنُ فَنْجُوَیهِ حَدَّثَنَا مُوسَى بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِىِّ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عِیسَى بْنِ مَاهَانَ الرَّازِىُّ بِبَغْدَادَ حَدَّثَنَا هِشَامُ بْنُ عَمَّارٍ حَدَّثَنَا مَرْوَانُ بْنُ مُعَاوِیهَ عَنْ أَبِى عَبْدِ اللَّهِ الثَّقَفِىِّ حَدَّثَنَا عَرْفَجَهُ الثَّقَفِىُّ قَالَ : کَانَ عَلِىُّ بْنُ أَبِى طَالِبٍ رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُ یأْمُرُ النَّاسَ بِقِیامِ شَهْرِ رَمَضَانَ ، وَیجْعَلُ لِلرِّجَالِ إِمَامًا ، وَلِلنِّسَاءِ إِمَامًا. قَالَ عَرْفَجَهُ : فَکُنْتُ أَنَا إِمَامُ النِّسَاءِ.
معنی: علی بن ابی طالب مردم را به نماز تراویح امر کرد و و برای مردان امامی و برای زنان امامی را قرار داد. عرفجه میگوید من امام نماز جماعت تراویح زنان بودم.الکتاب : السنن الکبرى وفی ذیله الجوهر النقی-المؤلف : أبو بکر أحمد بن الحسین بن علی البیهقی-مؤلف الجوهر النقی: علاء الدین علی بن عثمان الماردینی الشهیر بابن الترکمانی -الناشر : مجلس دائره المعارف النظامیه الکائنه فی الهند ببلده حیدر آباد
و همین روایت در کنز العمال به شماره ۲۳۴۷۸ صفحه ۴۱۰ امده است
شیعه ادامه میدهد و میگوید:الکتب « مصنف عبد الرزاق « کِتَابُ الصِّیامِ « بَابُ قِیامِ رَمَضَانَرقم الحدیث: ۷۵۳۰عَنِ الثَّوْرِی ، عَنْ مَنْصُورٍ ، عَنْ مُجَاهِدٍ ، قَالَ : جَاءَ رَجُلٌ إِلَى ابْنِ عُمَرَ ، قَالَ : أُصَلِّی خَلْفَ الإِمَامِ فِی رَمَضَانَ ؟ قَالَ : أَتَقْرَأُ الْقُرْآنَ ؟ قَالَ : نَعَمْ ، قَالَ : أَفَتُنْصِتُ کَأَنَّکَ حِمَارٌ ؟ صَلِّ فِی بَیتِکَ" .
مجاهد می گوید:کسی نزد ابن عمر آمد و گفت: آیا در ماه رمضان نماز تراویح را به جماعت بخوانم؟پسرعمر پرسید: آیا می توانی قرآن بخوانی؟ گفت: آری. گفت: آیا می خواهی چون الاغ ساکت باشی؟ در خانه ات نماز بخوان
جناب سیدنا!اجازه هست به پسرعمر اقتدا کنم بگم ای اهل سنت میخواهید چون الاغ ساکت باشید برید خانتان نمازبخوانید!
پاسخ:
ابتدا تناقضاتی که در کتب شما آمده است مبنی بر تراویح خواندن مردم با پیامبر به شکل جماعت را توضیح بدهید بعد بیایید و مغلطه بلغور کنید. متاسفانه پیروان ابن سباء کتب خود را نیز قبول ندارند. در بالا ثابت شد که با جماعت نماز خوانده شده است. اما در مورد این روایتی که ذکر کردی
در سنن کبری بیهقی دو باب با موضوع کسانی که خواندن تراویح را با جماعت افضل تر میدانند و کسانی که تراویح را با انفراد افضل تر میدانند آمده است
۵۸۶ – باب مَنْ زَعَمَ أَنَّ صَلاَهَ التَّرَاوِیحِ وَغَیرَهَا مِنْ صَلاَهِ اللَّیلِ بِالاِنْفِرَادِ أَفْضَلُ.
و یکی از روایت های این باب همین است
۴۷۹۱- أَخْبَرَنَا أَبُو نَصْرٍ : عُمَرُ بْنُ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ عُمَرَ بْنِ قَتَادَهَ الأَنْصَارِىُّ أَخْبَرَنَا أَبُو عَمْرِو بْنُ مَطَرٍ أَخْبَرَنَا أَبُو خَلِیفَهَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ کَثِیرٍ أَخْبَرَنَا سُفْیانُ عَنْ مَنْصُورٍ عَنْ مُجَاهِدٍ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قَالَ لَهُ رَجُلٌ : أُصَلِّى خَلْفَ الإِمَامِ فِى رَمَضَانَ؟ قَالَ یعْنِى ابْنَ عُمَرَ : أَلَیسَ تَقْرَأَ الْقُرْآنَ؟ قَالَ : نَعَمْ.
قَالَ : أَفَتُنْصِتُ کَأَنَّکَ حِمَارٌ ؟ صَلِّ فِى بَیتِکَ.
منظور ابن عمر در تشبیه کسانی که ساکت هستند در واقع تشبیه قرآنی است همانطور که الله تعالی کسانی که تورات را حمل کردند ولی به ان عمل نکردند را تشبیه به الاغ کرده است.
« مَثَلُ الَّذِینَ حُمِّلُوا التَّوْرَاهَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلُوهَا کَمَثَلِ الْحِمَارِ یحْمِلُ أَسْفَاراً بِئْسَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذِینَ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا یهْدِی الْقَوْمَ الظَّالِمِینَ 5:جمعه»
یعنی کسانی که تورات بدیشان واگذار گردید ، ولی بدان عمل نکردند و حق آن را ادا ننمودند ، به الاغی میمانند که کتابهائی را برمیدارد ( ولی از محتوای آنها خبر ندارد ) .
اینجا تشبیه ان شخص به حمار از همین نوع تشبیه است. و ابن عمر خود منکر تراویح و جماعتش نیست بلکه کسی که قرآن خواندن بلد است در نمازی که واجب نیست بهتر است خود قرآن را بخواند به جای سکوت. هرچند جدا از همه ی اینها و جدا از نظر ابن عمر از کتب اهل سنت رو شیعه تراویح با جماعت ثابت شد.
سخن ابن عمر ترغیب آن شخص به قرائت قرآن است به جای سکوت و نه ترک تراویح و نه حرام دانستن تراویح با جماعت.
پس باز میگویم که منظور ابن عمر در تشبیه حمار این است که کسی که توانایی تکرار قرآن را با قاری ندارد یاخود بلد نیست قرآن بخواند بهتر است در خانه نماز بخواند ولی کسی که بلد است وارد چنین تشبیه نمیشود. اما اگر پافشاری میکنید بر اینکه آن شخص حمار است پس متاسفانه علی و عمار نیز در کتب شیعه تشبیه به حمار شده اند.
روافض در بحار الانوار این روایت را دارند :«من تکلم یوم الجمعه والامام یخطب، فهو کالحمار» بحار الأنوار۸۶/۲۱۲ یعنی هر کس در روز جمعه حرف بزند در حالی که امام در حال خطبه دادن است پس او مثل الاغ است
در بحار الانوار امده است «عن زراره قال: قال أبوجعفر علیه السلام: «قال رسول الله صلى الله علیه وآله ذات یوم لعمار فی سفر له: یا عمار بلغنا أنک أجنبت فکیف صنعت؟ قال: تمرغت یا رسول الله فی التراب، قال: فقال له: کذلک تمرغ الحمار، أفلا صنعت کذا؟ ثم أهوى بیدیه إلى الارض فوضعهما على الصعید ثم مسح جبینیه بأصابعه وکفیه إحدیهما بالاخرى ثم لم یعد ذلک» من لا یحضره الفقیه
. اینجا عمار آموزش غسل را برای کسی که آب ندارد توضیح میدهد و میگوید مثل الاغ باید بدن را در خاک غلتاند.
همچنین در تفسیر دابه الارضی که در قیامت از زمین بیرون می آید، روافض آن را به علی بن ابی طالب تفسیر کرده اند.
قالوا ذلک عند تفسیر قوله تعالى وإذا وقع القول علیهم أخرجنا لهم دابه من الأرض. فقالوا: الدابه هو أمیر المؤمنین علیه السلام . یعنی دابه همان علی بن ابی طالب است.رجوع شود به کتاب سلیم بن قیس ص۱۳۱ وشرح الکافی مازندرانی۵/۱۹۲ وبحار الأنوار۵۲/۷۰ و۵۳/۱۱۲و۱۱۷ ومستدرک سفینه البحار لعلی النمازی۳/۲۴۹٫
وحکوا أن رسول الله کان یوقظ علیا وهو نائم فی المسجد قائلا له « قم یا دابه الأرض شرح أصول الکافی۵/۱۹۲.
والدابه وصف یشمل کل ما دب على الأرض من حمار وبغل وناقه وکلب وغیر ذلک.
همچنین اگر روافض باز گیر بدهند به شخص صامت که حمار است باید روایات خود را ببینند که متضمن چه توهیناتی به پیامبر و امامان میباشد
روافض در تفسیر آیه (إِنَّ اللَّـهَ لَا یَسْتَحْیِی أَن یَضْرِبَ مَثَلًا مَّا بَعُوضَهً فَمَا فَوْقَهَا) میگویند:عن أبی عبد الله قال « البعوضه هی أمیر المؤمنین. وما فوقها: رسول(» تفسیر القمی۱/۳۰ تفسیر العیاشی۱/۲۵
یعنی ابا عبدالله میگود مگس یعنی علی و بالاتر از مگس یعنی پیامبر و استغفر الله از این تهمت های شرمگین در کتب این دجالان. ای روافض عقل هایتان کجاست. کتب خودتان را که پر از توهین است رها کرده اید و برای سر پوش بر خزعبلات و خرافات و توهیناتی که به ائمه و پیامبر نسبت داده اید به کتب اهل سنت استناد میکنید؟
و در رواتی که ذکرش در بالا گذشت که علی میگوید ما هذا الصوت؟ قال: یا أمیر المؤمنین، الناس یصیحون: واعمراه واعمراه، فقال أمیر المؤمنین علیه السلام: قل لهم صلوا. آیا علی از چوب دستی عمری که فوت کرده بود می ترسید؟ اینکه مردم میگفتند وا عمراه میترسید که عمر زنده شود و علی را تنبیه کند؟ که فورا گفت نماز بخوانید؟؟؟؟؟؟؟؟
روایت هم صحیح است و علمایتان توثیقش کرده اند به اینجا رجوع کنید
وهذا الحدیث وثقه یوسف البحرانی فى کتاب الحدائق الناضره فی احکام العتره۱۰/۵۲۰ وحققه وعلق علیه محمد تقی الایروانی. وکذلک وثقه فى کتاب جواهر الکلام فی شرح شرائع الاسلام۱۳/۱۴۰ووثقه فى کتاب غنائم الایام فی مسائل الحلال والحرام للفقیه المحقق المیرزا أبو القاسم القمی۱۳/۱۰۳٫
خلاصه جای تعجب است کسی که شمشیرش زمین را دو نصف کرده چطور از عمری که مرده است ترسیده و به محض وا عمراه گفتن مردم دستور به بدعت به زعمشان میدهد؟
اما در مورد جمله ی نعمت البدعه هذه چنانکه به اعتراف کتب تشیع نیز در زمان پیامبر تراویح با جماعت خوانده میشد اینجا بخشی از فتوای شماره ی ۳۴۱۶ سایت جامع فتاوای اهل سنت را میگذارم:
"مشروعیت به جماعت خواندن نماز تراویح هم بدین خاطر است که پیامبر صلی الله علیه وسلم سه شب آن را با اصحاب به صورت جماعت خوانده است ، ولی پیامبر از ترس اینکه مبادا نماز تراویح بر مسلمانان واجب گردد از آن پس آن را به صورت جماعت نخوانده است. دلیل این امر حدیثی است که مسلم وبخاری از عایشه رضی ﷲ عنها روایت کرده اند که در آن آمده است :«ولکن خشیتُ أن تفرض علیکم فتعجزوا عنها»
)ولی ترسیدم که (نماز تراویح) بر شما واجب گردد و از عهده آن بر نیایید(.
اما با تمام شدن وحی ترس واجب شدن نماز تراویح منتفی گردید، و در نتیجه مستحب بودن به جماعت خواندن آن به حالت خود باقی ماند؛ چرا که علت و معلول در وجود و عدم با یکدگر مرتبط هستند.
با توجه به آنچه گفته شد در می یابیم که بدعت به اصطلاح شرعی تنها در موارد مذموم به کار می رود ولی در لغت هر چیزی که بدون نمونه ی قبلی به وجود بیاید ،بدعت نامیده می شود ؛ خواه محمود و پسندیده باشد و یا مذموم و ناپسند. قبلاً به تفصیل در این موارد سخن گفتیم
علامه ابن تیمه رضی الله عنه در این باره گفته است :«اما قول عمر رضی الله عنه که گفته است:نعمت البدعه هذه، اکثر کسانی که به آن استدلال کرده اند اگر بخواهیم چیزی را که هیچ مخالفتی با سنت نبوی ندارد با سخن عمر رضی الله عنه ثابت کنیم ، می گویند قول صحابی حجت نیست. پس اگر قول عمر رضی الله عنه مخالف حدیث نبوی باشد به طریق اولی نباید به آن اعتقاد داشت. ولی در هر دو صورت معارضه ی حدیث با قول صحابی صحیح نیست.آری، تخصیص عموم حدیث (که به دو صورت روایت شده است) با قول صحابی که با یکی از ده روایت حدیث مخالفتی ندارد، صحیح است.و این تنها به حسن بدعت مورد نظر صحابی دلالت می کند نه غیر آن. و تنها چیزی که در سخن عمر وجود دارد این است که به جماعت خواندن نماز تراویح را بدعت حسنه نامیده است، و این نامگذاری یک نامگذاری لغوی است نه شرعی. و این بدین خاطر است که بدعت لغوی بر هر چیزی که بدون نمونه ی قبلی انجام گرفته باشد اطلاق می شود در حالی که بدعت شرعی آن است که مستند به یک دلیل شرعی نباشد.پس اگر نصی از رسول خدا صلی الله علیه وسلم وجود داشته باشد که بر مستحب بودن و یا وجوب کاری بعد از مرگ پیامبر و یا به طور مطلق دلالت کند و تنها بعد از مرگ پیامبر بدان عمل شود مانند صدقه(بردن میراث پیامبران)که ابوبکر رضی الله عنه آن را روایت کرده است ، پس اگر کسی بعد از مرگ پیامبر صلی الله علیه وسلم آن کار را انجام دهد ، می تواند کار او را در لغت بدعت نامید؛ چرا که از ابتدا و بدون نمونه ی قبلی آن را انجام داده است .
همان طور که دینی که پیامبر صلی الله علیه وسلم آورده است در لغت بدعت و محدث نامیده می شود.{ شاهد این امر آیه ی ۲ از سوره ی انبیا است که می فرماید: « مَا یَأْتِیهِمْ مِنْ ذِکْرٍ مِنْ رَبِّهِمْ مُحْدَثٍ إِلَّا اسْتَمَعُوهُ وَهُمْ یَلْعَبُونَ«هیچ بخش تازه ای از قرآن از سوی پروردگارشان بدیشان نمی رسد مگر اینکه آن را(به شوخی)می شنوند و به بازی می گیرند».در این آیه هیچ دلیلی مبنی بر مخلوق بودن قرآن وجود ندارد.} کاری که مستند به کتاب و سنت باشد ، اگر چه در لغت بدعت نامیده شود ، در اصطلاح شرعی بدعت به حساب نمی آید؛ چرا که لفظ بدعت در لغت عام تر از اصطلاح شرعی آن است. و معلوم است که منظور پیامبر از «کل بدعه ضلاله »هر کاری که از ابتدا و بدون نمونه ی قبلی انجام گیرد نیست، بلکه منظور وی اعمالی است که وی آن ها را تشریع نکرده است.( ابن تیمیه،اقتضاء الصراط المستقیم،مخالفه أصحاب الجحیم، ص۲۷۷-۲۷۵)"
رافضی ادامه میدهد و میگوید:
اهل سنت خلفای راشد!که میگن درشب معراج!نبی به سفارش موسی هی رفت وامد تا۵۰نوبت نماز را به ۵نوبت رساند وازخدا تخفیف!گرفت سوال میشه چه لزومی برترس ازواجب شدن تراویح بود ازجانب خدا!ایا اگرنبی ازخدامیخواست فرض نشه باز فرض میشد!!
پاسخ:
درخواست پیامبر از خداوند دعا است. خداوند میفرماید وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَهَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ . و هنگامی که بندگانم از تو درباره من بپرسند ( که من نزدیکم یا دور . بگو : ) من نزدیکم و دعای دعاکننده را هنگامی که مرا بخواند ، پاسخ میگویم
و دعا کردن و درخواست از خداوند واجب است به نص قرآن . وَقَالَ رَبُّکُمُ ادْعُونِی أَسْتَجِبْ لَکُمْ إِنَّ الَّذِینَ یسْتَکْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِی سَیدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِینَ 60 غافر. پروردگار شما میگوید : مرا به فریاد خوانید و دعا کنید تا بپذیرم . کسانی که خود را بزرگتر از آن میدانند که مرا عبادت کنند ، خوار و پست داخل دوزخ خواهند گشت .
طبق این آیه دعا کردن همان عبادت خداست و واجب است. و اگر جاهلی بگوید که خدا از نیت من با خبر است چه نیازی به دعا کردن است باید گفته شود که این روش عبادت نیست بلکه چنین شخصی خود را متکبر میداند.
و شما سینه سوختگان و والیان ابن سباء مگر معتقد به شفاعت امامان و پیامبران در قیامت نیستید؟ و نمیگویید که آنها نزد خداوند برای شما شفاعت میکنند؟ چرا اینجا نمیگویید که چه لزومی به شفاعت است؟ و اگر خداوند قصد بخشیدن شمارا داشته باشد چه نیازی به شفاعت کردن دیگران دارد؟اگر نبی از خدا نمیخواست بخشیده شی باز بخشیده میشدی؟ تابلوست نہ!!
درخواست پیامبر هم از خداوند مبنی بر تخفیف نماز همان دعا و خواسته هاست و چنانچه میبینیم که نماز پنج وقت را نیز شیعیان نمیخوانند و آن را به سه وقت کاهش دادند حال چه برسه که پنجاه رکعت میبود.
و عمل و کردار پیامبر همان شریعت است.
قُلْ إِن کُنتُمْ تُحِبُّونَ اللّهَ فَاتَّبِعُونِی یحْبِبْکُمُ اللّهُ وَیغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَاللّهُ غَفُورٌ رَّحِیمٌ 31 ال عمران بگو : اگر خدا را دوست میدارید ، از من پیروی کنید تا خدا شما را دوست بدارد و گناهانتان را ببخشاید ، و خداوند آمرزنده مهربان است .
وَمَا کَانَ لِمُؤْمِنٍ وَلَا مُؤْمِنَهٍ إِذَا قَضَى اللَّهُ وَرَسُولُهُ أَمْراً أَن یکُونَ لَهُمُ الْخِیرَهُ مِنْ أَمْرِهِمْ وَمَن یعْصِ اللَّهَ وَرَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلَالاً مُّبِیناً 36 احزاب هیچ مرد و زن مؤمنی ، در کاری که خدا و پیغمبرش داوری کرده باشند ( و آن را مقرّر نموده باشند ) اختیاری از خود در آن ندارند ( و اراده ایشان باید تابع اراده خدا و رسول باشد ) . هر کس هم از دستور خدا و پیغمبرش سرپیچی کند ، گرفتار گمراهی کاملاً آشکاری میگردد .
و خداوند باز درباره ی پیامبر میفرماید لَقَدْ جَاءکُمْ رَسُولٌ مِّنْ أَنفُسِکُمْ عَزِیزٌ عَلَیهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِیصٌ عَلَیکُم بِالْمُؤْمِنِینَ رَؤُوفٌ رَّحِیمٌ 128 توبه بیگمان پیغمبری ، از خود شما به سویتان آمده است . هرگونه درد و رنج و بلا و مصیبتی که به شما برسد ، بر او سخت و گران میآید . به شما عشق میورزد و اصرار به هدایت شما دارد ، و نسبت به مؤمنان دارای محبّت و لطف فراوان و بسیار مهربان است .
پس پیامبر برای تخفیف بر امتش نماز تراویح را با جماعت ادامه نداد تا مبادا اینکه واجب شود. اما بعد از فوت پیامبر صلی الله علیه وسلم ترس واجب شدن آن از بین رفت و وحی منقطع شد، و عمر رضی الله عنه اصحاب را گرد هم آورد و آنها را به جماعت خواندن تروایح ترغیب کرد.