بررسی شخصیت زراره بن اعین و احادیث وی

همیشه دشمنان اسلام خصوصا یهود نصاری مانند ابن سبا یهودی برای اینکه به اسلام و مسلمین ضربه بزنند خود را در لباس مسلمانان جا میزدند. تا از این طریق شناخته نشوند و بهتر بتوانند به دین ضربه بزنند که یکی از آنها زراره بن اعین نصرانی بود.

او اصلیتش مسیحی بود و پدر او برده رومی بود. الشیخ الطوسی می گوید:إن زراره من أسره نصرانیه، وإن جده (سنسن وقیل سبسن) کان راهباً نصرانیاً، وکان أبوه عبداً رومیاً لرجل من بنی شیبان) (الفهرست ۱۰۴)زراره از خانواده نصرانی بود و جدش (سنسن یا سبسن) یک راهبه نصرانی بود، و پدرش برده رومی بود که برای بنی شعبان کار می کرد.  داغ زیادی از اسلام داشت. لذا خود را مسلمان جا زد و در کوفه زندگی میکرد، بعضی اوقات !!!به نزد امام صادق میرفت و در کلاسهای او شرکت می کرد و اظهار ارادت زیادی به ایشان نشان داد تا جاییکه که امام صادق به او اعتماد کرد و از او در چند جایی تعریف کرد. این تعریف باعث شد که در کوفه بسیار شناخته شود و چون شناخته شد و مردم به او اعتماد کردن و او را از یاران ابی عبدالله شناختند، تصمیم شوم خود را اجرا کرد و آن هم دروغ از جانب آل بیت لذا هر وقت وقتی را پیدا میکردند دروغهایی از این بزرگوار در کوفه منتشر می کرد. ولی فکر نمی کرد که این خبر به امام بزرگ اهل سنت و جماعت یعنی امام صادق برسد. او هر وقت امام صادق باب میل او سخن نمی گفت، به مخالفت می پرداخت چه در حضور امام و چه در کوفه اگر حدیث امام را میشنید.:

یوسف قال حدثنی علی بن أحمد بن بقاح، عن عمه، عن زراره، قال : سألت أبا عبد الله (علیه السلام) عن التشهد فقال أشهد أن لا إله إلا الله وحده لا شریک له و أشهد أن محمدا عبده و رسوله، قلت التحیات الصلوات قال التحیات و الصلوات، فلما خرجت قلت إن لقیته لأسألنه غدا، فسألته من الغد عن التشهد فقال کمثل ذلک، قلت التحیات و الصلوات قال التحیات و الصلوات، قلت ألقاه بعد یوم لأسألنه غدا، فسألته عن التشهد فقال کمثله، قلت التحیات و الصلوات قال التحیات و الصلوات، فلما خرجت ضرطت فی لحیته و قلت لا یفلح أبدا رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۵۷). در مورد تشهد از ابا عبدالله پرسیدم: ….. وقتی خارج شد گفت: ((ببخشید معذرت میخوام گفت)): در ریشش گوزیدم و گفتم او هر گز پیروز می شود .و( در روایتی به ریش تو و خودم گوزیدم تو هرگز پیروز نمی شوی) شما در این حدیث می بینی زراره یکبار سوال میکنه روز بعد دوباره سوال میکنه و روز سوم متوجه میشه که نمی شه رای امام را تغییر داد لذا با جمله اخر هدفش را از تکرار سوال مشخص کرد. او سعی میکرد هر طوری که خود میخواست دین را ارائه دهد نه آنچه شنیده بود. حدثنی أبو جعفر محمد بن قولویه، قال حدثنی محمد بن أبی القاسم أبو عبد الله المعروف بماجیلویه، عن زیاد بن أبی الحلال، قال : قلت لأبی عبد الله (علیه السلام) إن زراره روى عنک فی الاستطاعه شیئا فقبلنا منه و صدقناه و قد أحببت أن أعرضه علیک فقال هاته قلت فزعم أنه سألک عن قول الله عز و جل وَ لِلَّهِ عَلَى النَّاسِ حِجُّ الْبَیْتِ مَنِ اسْتَطاعَ إِلَیْهِ سَبِیلًا، فقلت : من ملک زادا و راحله، فقال کل من ملک زادا و راحله فهو مستطیع للحج و إن لم یحج فقلت نعم. فقال لیس هکذا سألنی و لا هکذا قلت، کذب علی و الله کذب علی و الله، لعن الله زراره لعن الله زراره، لعن الله زراره، إنما قال لی من کان له زاد و راحله فهو مستطیع للحج قلت و قد وجب علیه، قال فمستطیع هو، فقلت لا حتى یؤذن له، قلت فأخبر زراره بذلک، قال نعم.
قال زیاد فقدمت الکوفه فلقیت زراره فأخبرته بما قال أبو عبد الله (علیه السلام) و سکت عن لعنه، فقال أما إنه قد أعطانی الاستطاعه من حیث لا یعلم، و صاحبکم هذا لیس له بصیره بکلام الرجال. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۴۷)
حدثنی أبو جعفر محمد بن قولویه، قال: حدثنی محمد بن أبی القاسم أبو عبد الله المعروف بماجیلویه، عن زیاد بن أبی الحلال، قال: قلت لابی عبد الله – قوله: حدثنی أبو جعفر إلى قوله حدثنی محمد بن أبی القاسم أبو عبد الله المعروف بما جیلویه طریق هذا الحدیث صحیح بلا امتراء اتفاقا اختیار معرفه الرجال – (ج ۲ / ص ۱۶۰ )
رسیدن این حدیث از طریق سند این حدیث به اتفاق و بدون شک و تردید صحیح است.
زیاد بن ابی حلال (یکی از نزدیکان امام صادق) روایت می کند که به ابو عبدالله گفتم: زراره از تو چیزهایی را در استطاعت نقل میکند ما از او قبول کردیم و او را تصدیق کردیم ولی دوست داشتم آنها را بر شما عرضه کنم امام فرمودند: بگو. گفتم: ایشان گمان می کند که از شما در مورد آیه و لله علی الناس حج البیت من … سوال کرده و شما گفته اید. ( من استطاع علیه سبیلا یعنی کسی که مالک زاد و راحله باشه سپس گفت از شما سوال کرده آیا کسی که زاد و راحله داشته باشد مستطیع حج است و اگر چه حج نکند.( اینجا میخواهد به اسم امام ترویج بی دینی کند) و شما گفته اید: بله. امام صادق فرمودند: نه او چنین از من سوال کرده و نه من چنین گفتم. بر من دروغ گفته بخدا قسم بر من دروغ گفته خدا او را لعنت کند(سه بار) او از من سوال کرد که کسی که زاد و راحله داشته باشد آیا او مستطیع حج است من گفتم: بلکه بر او واجب است (اگر هم مالک ان زاد و توشه نباشد) بعد او گفت: ایا او مستطیع است. گفتم: نه مگر زمانیکه اجازه از صاحب آن داشته باشد. زیاد می گوید. زراره را به ان خبر بدهم؟ امام فرمود: بله. زیاد گفت به کوفه بر گشتم و زراره را ملاقات کردم سپس به او خبر دادم به آنچه که امام فرموده بودند. و از لعن او سکوت کردم. گفت: او به من استطاعت داده از جایی که نمی فهمید!!!. و صاحب شما( امام صادق) آگاهی به کلام مردان ندارد.
بعضی خواستند این روایت را به تقیه و حفظ جان زراره توجیه کنند در حالیکه سیاق جمله این را نمی رساند و تقیه زمانیست که حکمی بیان شود که در ان توهین به عقاید اهل سنت باشد نه چنین مسالی ای که هم سنی و هم شیعه اتفاق بر ان دارند و از جهتی تقیه در جلو حکام باید صورت گیرد نه در جلو دوست و یاور مطمئن. حال اگر بگوییم امام تقیه کرده پس چرا زراره این بی ادبی کرده.!!!
زراره کارش اختلاف بین مسلمانان بود و میخواست از زبان امامان چیزهای را بین مردم منتشر کند تا اینکه امت اسلامی را بجان هم بیندازد. مجلسی روایت میکند:
عن الولید بن صبیح قال : دخلت على أبی عبدالله علیه السلام فاستقبلنی زراره خارجا من عنده ، فقال لی أبوعبدالله علیه السلام : یا ولید أما تعجب من زراره یسألنی عن أعمال هؤلاء أی شئ کان یرید ؟ أیرید أن أقول له : لا ، فیروی ذلک عنی ، ثم قال : یا ولید متى کانت الشیعه تسأل عن أعمالهم إنما کانت الشیعه تقول : من أکل من طعامهم وشرب من شرابهم واستظل بظلهم . . متى کانت الشیعه
تسأل عن مثل هذا بحار الأنوار – (ج ۷۴ / ص ۳۸۲)
ولید بن صبیح گفت: بر ابی عبدالله وارد شدم با زراره در حالی که خانه را ترک می کرد ملاقات کردم. ابو عبدالله به من گفت: ای ولید آیا تعجب نمی کنید از زراره! از من در مورد اعمال( اهل سنت ) هر چه خود می خواهد سوال می کند ایا او میخواهد من بگویم نه. سپس ان را از من روایت کند؟ و…. در تاریخ ال زراه همین داستان امده اما بجای زراره اسم را حذف کرده است.
قال: دخلت على أبى عبدالله علیه السلام فاستقبلنی رجل خارج من عند أبى عبدالله علیه السلام من اهل الکوفه من اصحابنا، فلما دخلت على ابی عبد الله علیه السلام قال لى: لقبت الرجل الخارج من عندی ؟ فقلت: بلى هو رجل من اصحابنا من اهل الکوفه فقال: لا قدس الله روحه ولا قدس روح مثله، انه ذکر اقواما کان ابى علیه السلام ائتمنهم على حلال الله وحرامه وکانوا عیبه علمه وکذلک الیوم هم عندی تاریخ آل زراره – (ج ۱ / ص ۵۳)…….. ابا عبدالله گفت: مرد بیرون رونده از نزد من ملاقات کردی؟ گفتم: بله او مردی از اصحاب ما از اهل کوفه است. امام فرمودند: خداوند روح او و مثل او را پاک نکند. سپس گروهی را ذکر کرد و فرمود: پدرم به آنها بر حلال و حرام خدا اعتماد کرد ولی انها عیب علم پدرم بودند و آنها امروز نزد منند.
 
و به گونه های مختلفی روایتهای زیادی را از ائمه جعل کرد تا جاییکه تعداد ان را به نزدیک ۴۰۰۰ رسانیده اند. وقتی امام متوجه این رفتار زراره و دیدگاه او نسبت به خودش شد. او را در جاهای مختلفی لعن کرد و تکذیب نمود. زراره شروع کرد به نقد امام صادق و بدگویی از این مرد بزرگ چون با او موافقت نمی کرد. گاهی میگفت:
عن زراره، قال: والله لو حدثت بکل ما سمعته من أبی عبدالله علیه السلام لانتفخت ذکور الرجال على الخشب. معجم رجال الحدیث – (ج ۲۴ / ص ۹۵)اگر هر چه از امام صادق شنیدم بیان کنم ………… شرمنده از ترجمه در جایی دیگر میگفت: ابن مسکان قال: سمعت زراره یقول:رحم الله أبا جعفر، وأما جعفر فإن فی قلبی علیه لفته. فقلت له: وما حمل زراره على هذا؟ قال: حمله على هذا لأن أبا عبد الله أخرج مخازیه رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۴۵)ابن سلکان گفت: از زراره شنیدم که می گفت: خدا ابو جعفر( پدرامام جعفر صادق) را رحم کند اما جعفر صادق در قلب نسبت به او لفه است. (البته در روایتی دیگر کلمه لعنه آمده) به او گفتم: چه چیز باعث شده که زراره چنین بگوید: گفت: بخاطر اینکه ابا عبدالله زشتیهایش را بر ملا کرده است.
 لذا ابا عبدالله رحمه الله با وجود اینکه ایشان بر علیه او تبلیغ میکرد باز هم از نقد او دست بر نداشت. ولی او نیز به مخالفتهایش با امام ادامه می داد. در حدیثی داریم:
قالوا : کنا جلوسا عند أبی عبد الله (علیه السلام) فدخل علیه زراره فقال إن الحکم بن عتیبه حدث عن أبیک أنه قال صل المغرب دون المزدلفه، فقال له أبو عبد الله (علیه السلام) أنا تأملته ما قال أبی هذا قط، کذب الحکم على أبی، قال، فخرج زراره و هو یقول ما أرى الحکم کذب على أبیه. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۸۳)
روایان گفتند: ما نزد ابی عبدالله نشسته بودیم که زراره بر او وارد شد و گفت: حکم بن عیینه از پدرت ……. نقل کرده و پدرت چنین گفت:…. ابو عبدالله به او گفت: پدر من هزگز این را نگفته. حکم بر پدرم دروغ گفته. زراره خارج شد و میگفت: من فکر نمی کنم حکم بر پدرش دروغ گفته!!!!( یعنی ابا عبدالله دروغ میگه)
 
أقوال أبو عبد الله رضی الله عنه در مورد زراره:
علاوه بر روایتهایی که ذکر شد امام صادق جملات زیادی در مورد این شخص دارد. که ملخص آن این است.
 
۱٫     وان مرض فلا تعده وان مات فلا تشهد جنازته اختیار معرفه الرجال – (ج ۲ / ص ۱۸۲) اگر مریض شد به عیادتش نروید و اگر مرد بر جنازه اش نماز نخوانید.
۲٫     قال نعم زراره، زراره شر من الیهود و النصارى و من قال إن مع الله ثالث ثلاثه. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۵۷) بله زراره از یهود و نصاری و کسانی که بگویند خدای سه تاست بدتر است.
۳٫     عن کردین أبی سیار، قال : سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول لعن الله بریدا و لعن الله زراره. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۴۸) شنیدم از ابا عبدالله که می گفت: خداوند برید و زراره را لعن کند.
عن خطاب بن مسلمه عن لیث المرادی، قال : سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول لا یموت زراره إلا تائها. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۴۹) ابا عبدالله می گفت: زاره نمی میرد مگر سرگردان و حیران
۴٫     عن عمران الزعفرانی، قال : سمعت أبا عبد الله (علیه السلام) یقول لأبی بصیر یا أبا بصیر و کنى اثنی عشر رجلا ما أحدث أحد فی الإسلام ما أحدث زراره من البدع، علیه لعنه الله، هذا قول أبی عبد الله. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۴۹) شنیدم ازامام جعفر صادق که به ابی بصیر می گفت: ای ابا بصیر ۱۲ نفری که در اسلام بدعت ایجاد کردند کسی مانند زراره بدعت ایجاد نکرد خداوند او را لعنت کند.
۵٫     قال : استأذن زراره بن أعین و أبو الجارود على أبی عبد الله (علیه السلام) قال یا غلام أدخلهما فإنهما عجلا المحیا و عجلا الممات. رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۵۰)
زراره و ابو جارود اجازه ورود گرفتند ابی عبدالله گفت: ای غلام آندو را وارد کن چرا که آندو گوساله زندگی و مرگ هستند.
و در نهایت ابا عبدالله تکلیف مسلمانان را با زراره مشخص نمود آنجا که گفت:
 
۶٫     فقال لی هذا زراره بن أعین، هذا من الذین وصفهم الله عز و جل فی کتابه فقال وَ قَدِمْنا إِلى ما عَمِلُوا مِنْ عَمَلٍ فَجَعَلْناهُ هَباءً مَنْثُوراً. الفرقان:۲۳] رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۵۰) گفت: این زراره بن اعین است این از کسانی است که الله عزوجل آنها را در کتابش وصف کرده و گفته: و بسوی انجه انجام داده می رویم و آن را زره زره می گردانیم: این ایه برای مشرکین آمده کسانی که اعمالشان حبط می شود
 
۷٫     وقال: إن قوماً یعارون الإیمان عاریه، ثم یسلبونه، فیقال لهم یوم القیامه المعارون، أما إن زراره بن أعین لمنهم(رجال الکشی – (ج ۲ / ص ۸۳)قومی ایمان را عاریت می گیرند سپس آن را پس می دهند و در روز قیامت به آنها گفته میشود معارون، یقینا زراره از آنهاست.
 
حال سوال اساسی چیست که شیعه نمی خواهد این شخص ضعیف نشان داده شود و همه این روایتها را نادیده می گیرد. در حالی که یکی از این جملات برای ساقط شدن یک شخص از اعتبار کافی است. علت این است که روایت این شخص و امثال انها اعتقادات شیعه بر آن بنا شده لذا اگر این روایات را ضعیف بدانند دیگر چیزی از مذهب باقی نمی ماند. مجبورند همه این روایات را توجیه کنند و یا آنها را ضعیف بپندارند در حالیکه راویان همین احادیث در جایی دیگر مورد پذیرشند و آنها روایت همه روایان این احادیث را پذیرفته اند بلکه در کتابهای حدیث به روایت آنها اجتجاج شده خصوصا روایتی که بحث فقهی در آن است. حال چرا اینجا نمی پذیرند خود دلیلی دیگر دارد. و مطمئنا دلیل تقیه نیست چون امکان ندارد همه اینها تقیه باشد.
شیعه دو روایت از فرزندان زراره نقل کردند و گفتند این دو روایت توجیه این روایتهاست. که هم امکان ندارد. در شرع خدا شهادت یک فرزند به نفع پدر در امور دنیوی قبول نیست چه رسد به اینکه در مسأله ای به این مهمی باشد.
لذا تمجیدهایی که در مورد این آقا صورت گرفته به چند جهت است
اول: بعضی از این تشویقات قبل از مشخص شدن عقاید شوم او بوده.
دوم: این روایت و توثیقات از جانب امامان نیستند بلکه از جانب علمایی است که مجبور شدن برای حفظ بسیاری از روایات او را سالم نگه دارند.
سوم: امام که نگفته آنها تا ابد خوب هستند و تا ابد از آنها تمجید نکرده بلکه بعد قضیه مشخص شده لذا امام رایش برگشته. همه این روایتها نشان میدهند که روایات مدح یا جعلی است یا نسخ شده است.

چهارم: امثالی مثل زراره بودن که از کارهای زراره خوششون میامده و هم مقصد بودند لذا آنها چنین احادیثی را جعل کردند.

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …