اولین بار چه کسى از زیارت قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم جلوگیرى کرد ؟

پاسخ شیعه:حاکم نیشابورى ( متوفاى ۴۰۵ هـ ) از داود بن ابو صالح نقل مى‏کند: روزى مروان حَکَم دید که شخصى صورت خود را بر قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم گذاشته است ، با شتاب سوى او آمد و گردن او را گرفته ، از جاى بلند کرد و گفت: مى‏دانى چه مى‏کنى ؟! منظور وى این بود که چرا به زیارت سنگ و کلوخ آمده اى ! زائر که ابو ایوب انصارى – از صحابه پیامبر صلی الله علیه وسلم – بود گفت: آرى خوب مى‏دانم که چه مى‏کنم ! من هرگزبه زیارت سنگ نیامده‏ام ، بلکه به‏زیارت پیامبر صلی الله علیه وسلم آمده‏ام.

‏از رسول‏اللّه صلی الله علیه وسلم شنیدم که فرمود: «بر دین خدا گریه نکنید اگر متولّیانش اهل بودند ، و آنگاه که نااهلان برآن حکم راندند ،برایش بگریید .»‏جالب است که این حدیث را حاکم و ذهبى هر دو صحیح مى‏دانند!  از این رخداد تاریخى به‏خوبى روشن مى‏شود که ریشه این تفکّر از بنى‏امیه و به خصوص مروان بن حکم؛ همان طرد شده رسول ‏اللّه صلی الله علیه وسلم است . مستدرک حاکم ، ج‏4 ، ص ۵۶۰٫       

 

پاسخ ما :

اولا این حدیث ضعیف است ببینم آلبانی رحمه الله چه میگوید: 14340 – لا تبکوا على الدین إذا ولیه أهله و لکن ابکوا علیه إذا ولیه غیر أهله ( حم ک ) عن أبی أیوب .قال الشیخ الألبانی : ( ضعیف ) انظر حدیث رقم : ۶۱۸۸ فی ضعیف الجامع

اما اگر شیعه هنوز اصرار دارد که حدیث صحیح استباید چند سوال را جواب بدهد آیا از این حدیث ثابت میشود که ابو ایوب رضی الله عنه از قبر رسول الله صلی الله علیه و سلم حاجات خود را خواسته؟ تا شما بروید سر قبر علی حاجت بخواهید

نه بلکه از این حدیث ثابت میشود که اطراف قبر پیامبر صلی الله علیه وسلم ، همیشه خلوت بوده و فقط ابو ایوب به اینکارمشغول بوده و این عمل آنقدر نادر بوده که تغجب مروان را برانگیخته

یعنی این را قبلا ندیده بود نه در زمان عمر نه عثمان نه علی

دوما اگر قبر نبی برای اینکارها میبود صحابه او را در خانه عایشه دفن نمیکردند و راه خود را بر قبر مسدود نمیکردند

پس ای شیعه ها، از عمل صحابه شاهد نیارورید ، چون عمل صحابه عکس کارهای شماست

حالا به این مثال توجه کنید:

در خبر ها آمده بود که شهردار شهری در فرانسه ، با نوه ۵ ساله خود عمل جنسی انجام داده

هر انسان سالمی ، نوه ۵ ساله خود را در بغل میفشارد و از این هیچ منظوری ندارد جز محبت پدری ، و این کار جایز جایز است

اما اگر شهر پر شد از امثال این شهردار شیطان صفت ، آنوقت بر صالحین روا نیست که نوه ۵ ساله خود را دربغل بگیرند تا مبادا شهرداران با استناد به عمل صالحین ،زنا با دخترک ۵ ساله را جایز بدانند!

ایشان اگر خبر میداشت که روزی روزگاری ،مردم از قبر حاجت میخواهند کاری نمیکرد که شبهه آور باشد

او اگر صورت خود را از روی محبت با نبی به قبر بچسباند ، این دلیل نمیشود که که شیعه از مرده حاجت بخواهد

و من اگر نوه ۵ ساله ام را در بغل بگیرم این دلیل جواز زنا برای شهردار فرانسوی نمیشود

 

اما ما اصلا این حدیث را نادرست میدانیمالبته قبول داریم که علمای ما در صحیح و یا غلط بودن این حذیث، اختلاف دارند اما نظر گروه دوم درست است پس حالا برای اهل تحقیق شیعه ؛از گروه دوم؛ نظر آلبانی و دلایل ایشان را در رد این حدیث مینویسم

آلبانی چرا میگوید ضعیف است : حدثنا أبو العباس محمد بن یعقوب ، ثنا العباس بن محمد بن حاتم الدوری ، ثنا أبو عامر عبد الملک بن عمر العقدی ، ثنا کثیر بن زید ، عن داود بن أبی صالح ، قال : أقبل مروان یوما فوجد رجلا واضعا وجهه على القبر ، فأخذ برقبته وقال : أتدری ما تصنع ؟ قال : نعم ، فأقبل علیه فإذا هو أبو أیوب الأنصاری رضی الله عنه ، فقال : جئت رسول الله صلى الله علیه وسلم ولم آت الحجر سمعت رسول الله صلى الله علیه وسلم ، یقول : « لا تبکوا على الدین إذا ولیه أهله ، ولکن ابکوا علیه إذا ولیه غیر أهله » « هذا حدیث صحیح الإسناد ، ولم یخرجاه »

قصه منکره ضعیفه جدا.

أخرجها من طریق: (کثیر بن زید عن داود بن أبی صالح فذکره…)، أحمد فی المسند (۵/۴۲۲)، والحاکم فی المستدرک على الصحیحین (۴/۵۱۵) وصححه ووافقه الذهبی. ولها طریق آخر: (عن کثیر بن زید عن المطلب بن عبد الله بن حنطب…)، أخرجها الطبرانی مقتصرا على قوله: "لا تبکوا على الدین…الخ" انظر المعجم الأوسط (۱/۹۴)، وقال: "لا یروى هذا الحدیث عن أبی أیوب إلا بهذا الإسناد تفرد به حاتم".

وبنحو روایه أحمد من طریق المطلب أخرجها ابن عساکر فی تاریخه (۵۷/۲۵۰)، والحسینی فی أخبار المدینه عزاها له السبکی فی شفائه (ص ۱۶۲).

علل القصه:

۱٫ "داود بن أبی صالح".

وهو عله راویه أحمد والحاکم، قال الحافظ فی تهذیب التهذیب (۳/۱۸۸): "روى عن نافع عن ابن عمر أن النبی صلی الله علیه وسلم : (نهى أن یمشی الرجل بین المرأتین)،وعنه الحسن بن أبی عزه الدباغ، وأبو قتیبه مسلم بن قتیبه، ویعقوب بن إسحاق الحضرمی وغیرهم، قال البخاری: لا یتابع علیه ولا یعرف إلا به. وقال أبو زرعه: لا أعرفه إلا فی حدیث واحد وهو حدیث منکر. وقال أبو حاتم: مجهول حدث بحدیث منکر. قلت: وقال ابن حبان: یروی الموضوعات عن الثقات حتى کأنه یتعمد".

۲٫ "المطلب بن عبدالله بن حنطب".

وهو عله الروایه الأخرى، قال العلائی جامع التحصیل (ص ۲۸۱): "قال البُخاری: لا أعرف للمطلب بن حنطب عن أحد من الصحابه سماعاً، إلا قوله: حدثنی من شهد خطبه النّبیّ صصص . قال الترمذی: وسمعت عبدالله بن عبد الرحمن ـ یعنی الدّارمی ـ یقول مثله. قال عبدالله: وأنکر علی بن المدینیّ أن یکون المطلب سمع من أنس بن مالک. وقال أبو حاتم: المطلب بن حنطب عامه أحادیثه مراسیل، لم یدرک أحداً من أصحاب النّبیّ صلی الله علیه وسلم إلا سهل بن سعد وأنساً، وسلمه بن الأکوع أو من کان قریباً منهم".

وقال الحافظ فی تقریب التهذیب (ص ۹۴۹ ت ۶۷۵۶): "صدوق کثیر التدلیس والإرسال من الرابعه".

۳٫ "مروان بن الحکم".

قال الذهبی فی میزان الاعتدال (۶/۳۹۶): "روى عن بسره وعن عثمان، وله أعمال موبقه نسأل الله السلامه، رمى طلحه بسهم وفعل وفعل

 

جالب است که خود ذهبی در میزان اعتدال مروان بن حکم را آدم خیلی بدی میداند و میگوید او اعمال وحشتناکی انجام داده ، از جمله اینکه میگوید مروان ،حضرت طلحه را در جنگ جمل با تیر شهید کرد

و با این وجود شاید به این خاطر ذهبی حدیث حاکم را صحیح دانسته ، چون او فکر میکرده راوی حدیث، مروان نیست بلکه شاهد ماجرا ؛یعنی داود بن ابی صالح؛ راوی حدیث است

اما خود داود را هم علما قبول ندارند و او نیزمتهم است پس حرف آلبانی برتری دارد بر حرف ذهبی رحمهما الله تعالی پس استلال شیعه به این حدیث چون چسبیدن غریق است بر علف روی آب …

نویسنده: سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …