جناب حلی که شیعه ها به او میگویند (علامه حلی اعلی الله مقامه!!) گمان میکند این دو آیه درباره حضرت علی است: آیه اول : (وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رُّسُلِنَا( (الزخرف: ۴۵).«از رسولانى که پیش از تو فرستادیم بپرس». و آیه دوم :(وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَهٌ) (الحاقه: ۱۲). «و گوشهای شنوا آن را دریابد و بفهمد».
این آقای علامه دهر میگوید: علاوه بر جماعت شیعه از بین سنی ها
ابن عبدالبر و ابو نعیم هر دو روایت کردهاند که: خداوند متعال در شب معراج پیامبر و سایر انبیای الهی را دور هم گرد آورد. و فرمود: ای محمد از آنان بپرس بر چه چیزی مبعوث شدید؟
گفتند: بر شهادت لا اله الا الله و اقرار به نبوت تو و ولایت علی بن ابی طالب مبعوث شدیم. و این نص صریحی در اثبات امامت علی است. و این آقای علامه اضافه میکند که ما تنها نیستیم ثعلبی هم با ماست :
و در تفسیر ثعلبی هست که گفت: رسول خدا فرمود: ای علی! از خداوند متعال خواستم تا آن گوشهای شنوا گوشهای تو باشد.
از طریق ابو نعیم نیز روایت است که: رسول خدا فرمود: ای علی! خداوند به من فرمان داده که تو را نزدیک خود کنم و به تو یاد دهم! خداوند به من فرمان داده که تو را به خود نزدیک کنم و به تو بیاموزم تا گوش داری و فرابگیری، و این آیه بر من نازل گردید: )وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَهٌ).پس تو گوش شنوایی، این فضیلت مخصوص علی است، لذا او امام است.
پاسخ اهل سنت :
یا ایها العلامه ! اگر برای تو و در نزد تو حرفهای ابو نعیم و یا ثعلبی به منزله وحی است و آنها شاهدانی صادقند، پس بدان که برای ما ابدا چنین نیست، و ما صدبار و بیشتر گفتیم که احادیث بخاری و مسلم صد درصد پیش ما حجت هستند و بقیه روایت ها ( حالا میخواهد در هر کتابی باشد ) احتیاج به تفتیش و بازرسی دارند که آیا درستند یا نه!
این رای ما درباره احادیث مندرج در کتب معتبر و مهم ابن ماجه و ابوداود و ترمذی است وقتی درباره این کتب مهم اینقدر سختگیریم، دیگر حساب کنید حال ابونعیم را که کتابش در ته صف است و جناب ثعلبی که اصلا محدث نیس، و هر دروغی که هر شیعه و غیر شیعه شنیده را در کتاب خود آورده
آیا ثعلبی سند امامت خود را از کی گرفته؟؟ از خدا از پیامبر از اهل سنت یا از شما؟! نه خدا به او این اجازه را داده نه رسول الله نه اهل سنت، پس باقی می مانید شما، که او را حلوا حلوا میکنید، و نوشته اش را وحی منزل میدانید ، البته نوشته اش در باره علی را مثل وحی میداند و همه را دربست و تمام قبول دارید اما حتی یک حدیثس را در حق عمر قبول ندارید اگر ثعلبی درباره علی صد درصد دقیق و صادق بوده چرا درباره عمر نباشد؟!!
بزبان ساده بگوییم:
شما رانندگی ثعلبی را در (علی آباد گرگان) قبول دارید و میگویید رانندگیش حرف ندارد، خب پس چرا رانندگیش را در (عمر آباد قوچان) حتی برای یک متر و حتی برای یک دقیقه هم قبول ندارید؟
من از شما، انسانهایی حرف مفت گو تر و بی منطق تر سراغ ندارم !
و کوچکترین شکی نداریم که این تاویل و موارد نظیر آن از زشتترین و بیشرمانهترین دروغهاست. ولی از باب رعایت آداب مناظره مطالبهی سند میکنیم چون چنین اقوالی اگر کذب بودنشان هم معلوم نباشد تا زمانی که صحتشان به اثبات کامل نرسیده جایز نیست حجت و دلیل قرار بگیرند. چرا که استدلال به چیزی که صحت و درستیاش معلوم و روشن نیست به اتفاق ممنوع است، چون مثل قول بدون علم است، و از نظر کتاب و سنت و اجماع هر سه، حرام میباشد.
هر کس بهرهای از علم و دین داشته باشد میداند که این حدیث یک دروغ بیاساس است و فقط افراد پست و دروغ پردازان بیشرم ممکن است چنین چیزی را بسازند، و الا چطور از پیامبران و فرستادگان الهی درباره چیزی سوال میشود که جزء اصل ایمان نیست؟!
و چنین حدیثی را همه اهل علم حدیث به اتفاق، حدیثی دروغین و جعلی میشمارند.
حالا بیایید متن قران را ببینید، تا زشتی این تاویل های بیمارگونه را بهتر دریابید: چطور ممکن است گفته شود که انبیا باید به یک فرد خاص از صحابه پیامبر ایمان داشته باشند؟! یعنی چه که ایمان داشته باشند؟ یعنی چه؟!! آنها که علی و رسول الله را ندیدند، بعد قرآن هزار بار از زندگی انبیاء و ماموریت های آنها گفت در هیچکدام ندیدیم که بگوید به علی یا به محمد ایمان بیاورید یا به علی ایمان داریم فقط در یک آیه، حضرت عیسی مژده میدهد به پیامبر بعد از خود (که حضرت محمد باشد)
«وَإِذْ قَالَ عِیسَى ابْنُ مَرْیمَ یا بَنِی إِسْرَائِیلَ إِنِّی رَسُولُ اللَّهِ إِلَیکُمْ مُصَدِّقًا لِمَا بَینَ یدَی مِنَ التَّوْرَاهِ وَمُبَشِّرًا بِرَسُولٍ یأْتِی مِنْ بَعْدِی اسْمُهُ أَحْمَدُ فَلَمَّا جَاءَهُمْ بِالْبَینَاتِ قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ» (الصف/۶)
هنگامی را که عیسی بن مریم گفت: «ای بنی اسرائیل! من فرستاده خدا به سوی شما هستم در حالی که تصدیقکننده کتابی که قبل از من فرستاده شده [= تورات] میباشم، و بشارتدهنده به رسولی که بعد از من میآید و نام او احمد است!»
بشارت میدهد به رسول بعدی ، و تا نیامده ایمان به فرامین او هم واجب نیست، بعد اینجا هم نام علی نیست هیج جا نام علی نیست و شما همه پیامبران را زبانم لال خدمتکار علی میدانید و بعد میگویید ما مسلمانیم!! از این اسلام خود باید خجالت بکشید، شما دین خود را از یک عالم غیرمتبوع سنی میگیرید و ای کاش از او بگیرید دین شما مساوی است با اشتباهات و لغزش های علمای گمنام سنی! حرف های خوب آنها را رد میکنید فقط از اشتباهات فاحش آنها برای خود دین درست کرده اید!!
بعد شما آیه اول را کامل بخوانید: «وَاسْأَلْ مَنْ أَرْسَلْنَا مِن قَبْلِکَ مِن رُّسُلِنَا أَجَعَلْنَا مِن دُونِ الرَّحْمَـٰنِ آلِهَهً یُعْبَدُونَ »(الزخرف/۴۵)
از رسولانی که پیش از تو فرستادیم بپرس: آیا غیر از خداوند رحمان معبودانی برای پرستش قرار دادیم؟!
آیه خودش دارد میگوید موضوع سوال را ….(که چی را بپرس)
و این نگون بختان سوال را میبرند به وادی علی و امامت، تا نبود نام حضرت علی در قران را به یک نحوی سر هم بندی و مست مالی کنند .حالا حق دارم تفسیر آنها را بیمارگونه بنامم یا نه؟!
بعد شما آیه دوم را کامل بخوانید: ﴿نَّا لَمَّا طَغَى الْمَاءُ حَمَلْنَاکُمْ فِی الْجَارِیَهِ ﴿١١﴾ لِنَجْعَلَهَا لَکُمْ تَذْکِرَهً وَتَعِیَهَا أُذُنٌ وَاعِیَهٌ﴾. (الحاقه: ۱۱-۱۲).
«و هنگامی که آب طغیان کرد ما شما را بر کشتی سوار کردی. تا آن را وسیلهء تذکری برای شما قرار دهیم، و گوشهای شنوا آن را دریابد و بفهمد».
این آیات تنها گوش یک نفر از مردم را اراده نکرده زیرا کلمه (اذن) جمع است مگر علی سه گوش داشته؟ بلکه این آیات، خطابش با عموم فرزندان آدم است.
حال چطور ممکن است که همه اینها فقط برای گوش دادن و نگه داشتن یک تن از مردم آمده باشد؟
آری گوش علی از جمله گوشهای شنواست، همچون گوش ابوبکر و عمر و عثمان و غیر ایشان، لذا اختصاص به علی ندارد. اصلاً به روشنی معلوم است که تنها گوشهای علی مصداق گوشهای شنوا نیست. مگر گوش رسول خدا شنوا نیست؟
پس روا نیست گفته شود: این فضیلت فقط مخصوص علی است و لا غیر.