گناه قتل این دختر به گردن کیست؟

ساعات روز دوشنبه صبح روز بیست و یک تیر ماه  امسال یعنی ده روز پیش  جوانی حدودا بیست ساله است خود را به پلیس معرفی کرده  و گفت من قاتلم و در تشریح چگونگی ماوقع گفت:خانواده با صیغه شدن خواهرم  مخالف بودند و اینگونه نتیجه گرفته بودیم که ….

او نباید دست به چنین اقدامی می زد و با آنکه اطلاع داشتیم که وی دارای صیغه نامه امضا شده توسط پدرم است مرتبا توسط برخی از اعضا خانواده مورد کنایه قرار گرفته و تحت فشار بودیم .
این جوان در ادامه گفت: صبح روز واقعه ،خواهرم از من خواست تا با او به قرض الحسنه رفته و وامی را که برای خرید لباس عقد درخواست کرده بود بگیریم .
رضا ادامه داد: پس از انجام کارهایمان متوجه تماسهای متعدد خواهرم با کسی که قرار بود با او زندگی کند شدم ولی از کارش سردر نیاوردم و او را تا منزل همراهی کرده و پس از ورود به مادرم سپردم و گفتم " تحویل بگیر زندانی را "و از خانه خارج شدم و بعد از دقایقی بازگشتم .در آستانه درب خانه بودم که متوجه ورود محسن شدم و چون می دانستم پدرم قصد کشتنش را دارد و این مسئله موجب دردسر او خواهد شد به سمت داخل رفتم و پس از پذیرایی مختصر و در شرایطی که پدرم در دستشویی بود به سمت کمد مخصوص نگهداری "سلاح شکاری " او رفتم که از پیش و برای کشتن نامزد خواهرم آماده شده بود و پس از مسلح کردن فورا خودم را به محسن رسانده و اسلحه را به سمتش نشانه گرفتم .
محسن باور نمی کرد و خطاب به من گفت: اسلحه قلابی دستت گرفتی و حتما پلاستیکی باید باشد، با این سخنان خونم به جوش آمد و یک گلوله به سمتش شلیک کردم که درست به ناحیه سینه او اصابت کرد و مجددا گلوله دیگری درون لوله گذاشته و به سمت اوشلیک کردم که درست به ناحیه صورت و فکش اصابت کرد .
سپس به سمت خواهرم رفتم و در حالی که بشدت وحشت زده و شوکه بود او را نیز تهدید کردم که در مقابل گفت: مرا هم بکش ، چون او همسر من بود .
با این سخنان دیگر طاقت نیاورده و در حالیکه او را به سمت زمین پرت کردم با اسلحه سرش را هدف قرار داده و یک گلوله شلیک کردم که تمام صورتش متلاشی شد و بدنبال این اقدام هم پدرم خودش را به سالن رساند و چون می ترسیدم مرا تنبیه کند به سمت کلانتری رفتم و خودم را تسلیم قانون کردم.

 

در عین حال پدر این جوان نیز در بیان واقعیتها گفت: مردی که کشته شد از مدتها پیش با دخترم ارتباط داشت و البته این رابطه با اطلاع من و با صیغه نامه ای بود که من هم امضاء کرده بودم اما از او خواسته بودم که این کار را رسمی تر کند اما در آخرین روزها وی از این کار خودداری کرد و این مسئله باعث شد بود ما در طایفه مورد گوشه و کنایه قرار بگیریم و به همین دلیل نقشه کشیدم که به هر شکل ممکن او را بکشم و البته از میان برداشتن دخترتم هم برایم مهم نبود و به همین منظور لحظه شماری می کردم تا زمان موعود فرا برسد که فرزندم پیش دستی کرد و با اسلحه او و دخترم را مورد هدف قرار داد و زمانی که وارد صحنه شدم با جسد هر دو نفر روبرو گردیدم ،بنابر این فرصت را غنیمت شمرده و با چاقویی که در اختیار داشتم تعدادی ضربه به دخترم و شوهرش زدم تا مطمئن شوم که تمام کرده اند و پس از أن هم خودم را به کلانتری رسانده و معرفی کردم ..
مقتول همزمان دارای همسر و دو فرزند بوده و از مدتی پیش نیز  این قضیه باعث اقدامات و تماس همسرش با خانواده دختر مذکور شده است . همسر مقتول ضمن اعلام شکایت علیه پدر و پسر گفت: من خیلی در زندگی تلاش کردم تا خانه ای فراهم شود و در حالی که با زحمت و تلاش فراوان امور می گذشت از هر گونه تنش خودداری می کردم اما ارتباطات همسرم مرا عصبی کرده بود ولی به مرگش راضی نبودم. اگر می دانستم چنین خواهد شد هرگز مخالفتی نمی کردم و او مرد زندگی من و سایه بالای سر فرزندانم باقی می ماند

شرحی بر این ماجرا
راستی چرا اینطور شد ؟ علت را باید در این عوامل ببینیم:
عامل یک = جنگ و فرار مردان از ایران به دلیل نارضایتی و غیره، ترکیب جمعیتی ایران را بهم زده است  و زنان خیلی بیشتر از مردانند و زنان پاکدامن به هر حال شوهر میخواهند.
عامل۲= جوانهایی که در ایران هستند، خیلی هایشان بعلت بیکاری و فقر توانایی عروسی کردن را ندارند.
عامل۳ = دولت به مردان  اجازه ازدواج دوم را نمیدهد مگر به شرط عبور شتر از سوراخ سوزن!! یعنی مگر با رضایت زن اول که این ممکن نیست! پس یعنی اجازه نمیدهد.
عامل ۴ =  دولت اجازه  نمیدهد دختران ایرانی  با اتباع بیگانه عروسی کنند مثلا رسما اعلان کرده که هر دختری شوهر افغانی بگیرد باید ایران را ترک کند!!!
عامل ۵= دولت برای حل مشکل صیغه شدن را پیشنهاد میکند که این صیغه شدن حلال مشکلات نیست  چون اولا مردم ایران آنرا عیب میدانند و هر کار هم بکنی عیب باقی میماند آنوقت عادی میشود که دختران  ملاها هم مثلا صیغه شود و  این هرگز نشده و نه میشود و……

 دوما صیغه شدن نیز مشکل دختر را موقتا حل میکند و بعد او را لت و پار و بدتر از اول بر میگرداند خانه پدر  پس دولت راه حل عملی ندارد ، اما  در همان حال مانع راه حل های درست است  و سوما اصلا والدین اجازه صیغه شدن را نمیدهند!
پس دولت با زور از مردم میخواهد عفیف باقی بمانند و  با زور صورت مساله پاک نمیشود زن دلش شوهر حلال میخواهد و مرد دلش زن دوم! اما زن اول و جامعه و از همه مهمتر دولت مانع از این هستند که این دو بخواسته مشروعشان برسند و راه حلی هم برای این دو ندارند  پس  اگر این دو موجود  اصرار کنند  جان خود را از دست میدهند یا رسوا میشوند یا زندانی یا بدتر .

و شما میبیند که وضع امروز ایران به جایی رسیده که هر عاقلی را به این نتیجه میرساند که ترک اسلام به از بد اجرا کردن آن!
اگر بر جامعه ما اسلام حاکم بود این واقعه خونین  هرگز نمیشد. مردی میخواهد زن دوم بگیرد  و دختر و پدرش هم راضی اند و پس باید این  مساله به خوبی و خوشی تمام میشد نه اینکه دونفر راهی گور شوند و دو نفر دیگر راهی زندان و دو فامیل بی سرپرست  و خیلی ها داغدار
قران میفرماید: « وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْرِی فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَهً ضَنْکًا وَنَحْشُرُهُ یوْمَ الْقِیامَهِ أَعْمَى» (طه/۱۲۴ )
«و هر کس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت؛ و روز قیامت، او را نابینا محشور می‌کنیم!»

در این ماجرا هرکس که از ذکر الله دور شد زندگیش تنگ شد:
 اول دولت که با دوری از قانون خدا بر یک ملت مفلوک حاکم است که این فخر نیست.
دوم زن اول که با مخالفت با حق شرعی شوهر  برای ازدواج دوم، آخر کار  بیوه شد پس حالا بشنید  و عزا بگیرد که پشیمانی سودی ندارد  به دردی دچار شود: آن دخترک به آن دچار بود و بلکه بدتر!
سوم شوهر عوض آنکه زن را طلاق دهد، راه آسانتر را انتخاب کرد و خواست  قانون اسلام  را دور بزند و صیغه کند!
و بقیه  افراد، کم و بیش، قربانی این ماجرا هستند خصوصا دختر بیچاره که برای رسیدن به نیازش، به حداقل اقل راضی بوده  ( به چیزی کمتر از زن دوم شدن راضی بوده )اما باز این جامعه جاهلی راه او را سد کرد.

شاید شیعه در دفاع از خودش بگوید همه وقت که این صورت مساله با قتل حل نمیشود که توی وهابی داری از آب گل آلود ماهی میگیری!!
درست است اما اگر با قتل حل نشد با چیزی بدتر از قتل حل میشود و آن فحشای پنهان در جامعه ماست فحشایی که به طغیانی در مقابل دین بدل گشته و  طیف  بزرگی از مردم ما را به  بطرف الحاد سوق داده است
و این بدتر از قتل است!

 

 یا باید برای مسایل اجتماعی راه حلی داشته باشیم  و یا باید مثل غرب جامعه را به حال خودش رها کنیم. یا مسلمان باشیم و ازدواج دوم را  از جان و دل قبول کنیم و برایش شرط دخول شتر در سوراخ سوزن را نگذاریم و  یا کافر شویم و مثل غربی ها زندگی کنیم!! این بینابین  بودن معادل خسر الدنیا و الاخره بودن است.
و اما صیغه راه حل نیست زیرا از این راه حل، خود طراحانش متنفرند پس چگونه آن را راه حل میدانند در حالیکه خودشان هرگز و هزگز حاضر نیستند در شرایط مشابه دخترانشان با آن عمل کنند؟!!!

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …