مخالف اسلام میگوید:چون پیروز پارسی مشتهر به لقب تازی ابولولو در ۲۶ ذیحجه سال ۲۳هجری مطابق با ۳ نوامبر ۶۴۴ میلادی خلیفه دوم عمر بن خطاب را بضرب دشنه از پای در آورد، فرزند خلیفه مقتول یعنی عبیدالله بن عمر …..از کشتن قاتل پدر به رضای روحی نرسید و انتقام کشیدن را به آن پایه رسانید که همسر و دختر ابولولو را نیز کشت و سوگند یاد کرد همه ایرانیان مقیم مدینه را بکشد و از جمله کسانی که قربانی این انتقام جویی هوسناک شدند، یکی هم هرمزان حاکم اهواز بود که از عمر امان نامه گرفته بود و جالب و گفتنی اینجاست که عبید الله بن عمر از همه این جنایت توسط عثمان تبرئه میشود انگار نه انگار (Encyclopeadia Iranica جلد ۱ صفحه ۳۳۳ و ۳۳۴)
و آیت الله سبحانی شیعه میگوید: تاریخ نویسان سنی در دفاع از خلیفه سوم وهمفکران او پوزشهایى نقل کردهاند که از عذرهاى کودکانه دست کم ندارد و ما به برخى از آنها اشاره مىکنیم: سنی در دفاع میگوید: وقتى عثمان درباره عبید الله به مشاوره پرداخت عمروعاص به او چنین گفت:قتل هرمزان هنگامى رخ داد که زمامدار مسلمانان فرد دیگرى بود وزمام مسلمانان در دست تو نبود واز این رو، بر تو تکلیفى نیست.
پاسخ این پوزش روشن است اولا: بر هر زمامدار مسلمان لازم است که حق ستمدیده را از ستمگر بستاند، خواه ستمگرى در زمان زمامدارى او رخ داده باشد یا در هنگام زمامدارى فرد دیگر.زیرا حق، ثابت وپایدار است وهرگز مرور زمان وتغییر زمامدار، تکلیف را دگرگون نمىسازد.
ثانیا: زمامدارى که این حادثه در زمان او رخ داد، خود دستور بررسى داده بود، به طورى که وقتى به خلیفه دوم خبر دادند که فرزندش عبید الله هرمزان را کشته است وى از علت آن پرسید. گفتند: شایع است که هرمزان به ابولؤلؤ دستور قتل تو را داده بود. خلیفه گفت:از پسرم بپرسید، هرگاه شاهدى بر این مطلب داشته باشد خون من در برابر خون هرمزان باشد، در غیر این صورت او را قصاص کنید
آیا بر خلیفه بعدى لازم نیست که حکم خلیفه پیشین را اجرا کند؟ زیرا فرزند عمر هرگز نه شاهدى داشت که هرمزان مباشر قتل پدرش بوده است ونه او به ابولؤلؤ چنین دستورى داده بود.
سنی در دفاع از عثمان میگوید: درست است که خون هرمزان ودختر کوچک ابولؤلؤ به ناحق ریخته شد، ولى مقتولى که وارث نداشته باشد «ولى دم» او امام و خلیفه مسلمانان است. از این رو، عثمان از مقام وموقعیت خود استفاده کرد وقاتل را آزاد ساخت واو را بخشید.
این عذر هم دست کم از عذر پیشین ندارد، زیرا هرمزان همچون قارچى نبود که از روى زمین روییده باشد و وارث و بستهاى براى او تصور نشود. مورخان مىگویند که او مدتها فرمانرواى شوشتر بود،چنین فردى نمىتوانستبى وارث باشد، بنابراین، وظیفه خلیفه این بود که از وارث او تحقیق کند وزمام کار را به دست او بسپارد.
گذشته از این،برفرض که وى بى وارث بود; در آن صورت، حقوق واموال او متعلق به مسلمانان بود وهرگاه همه مسلمانان قاتل او را مىبخشیدند آن وقتخلیفه مىتوانست قصاص او را نادیده بگیرد. ولى متاسفانه جریان بر خلاف این بود ومطابق نقل طبقات، همه مسلمانان جز چند فرد انگشتشمار، خواهان قصاص عبید الله بودند.على با اصرار زیاد به عثمان مىگفت:خلیفه حق ندارد حقوقى را که متعلق به مسلمانان است نادیده بگیرد , علاوه بر این، مطابق فقه اهل سنت، امام وهمچنین دیگر اولیاء(مانند پدر ومادر) حق دارند که قاتل را قصاص کنند یا از او دیه بگیرند، ولى هرگز حق عفو او را ندارد سنی ها مىگویند هرمزان در ریختن خون خلیفه دست داشته است، زیرا عبد الرحمان بن ابى بکر گواهى داد که ابولؤلؤ و هرمزان و جفینه را دیده است که با هم آهسته سخن مىگفتند و وقتى متفرق شدند خنجرى به زمین افتاد که دو سر داشت ودسته آن در میان آن بود و خلیفه نیز با همان خنجر کشته شد.
این پوزش در دادگاه اسلامى ارزش ندارد، زیرا گذشته ازاینکه گواهى دهنده یک نفر است، اجتماع سه نفر که با هم آشنایى دیرینه دارند ویکى از آن سه، دختر دیگرى است نمىتواند گواه بر توطئه آنان بر قتل خلیفه باشد. شاید هرمزان در آن مجمع ابولؤلؤ را از قتل خلیفه نهى مىکرده است. آیا با حدس و گمان مىتوان خون اشخاص را ریخت؟ و آیا این گونه مدارک احتمالى در هیچ دادگاهى قابل قبول هست؟
پاسخ اهل سنت
بنا بر روایت صحیح، پیامبر پیشگویی فرموده بود که حضرت عثمان بروش پیامبر صلی الله علیه و سلم حکومت مینماید، پس این اولین دلیل ما برای آن دسته از شیعه هایست که سعی میکنند با استناد به کتب ما حضرت عثمان را ظالم معرفی کنند!!! چگونه ممکن است که حضرت عثمان با وجود این حدیث در مدح حکومت داری ایشان و احادیث معتبر دیگر ظالم باشد؟!! و چرا وقتی شیعه به کتب تاریخی ما استناد میکند یادش میرود که احادیث که خود بنوعی روایت تاریخی هستند و خیلی مهم تر از روایات دیگر تاریخ هستند؟ و بلکه بعد از قران احادیث مهمترین منابع ما هستند ، پس وقتی حدیث های معتبر در مدح عثمان و شیوه حکومت داری ایشان داریم شیعه حق ندارد با استناد به کتاب ما عثمان را بد معرفی نماید ! پس یا به کتب ما استناد نکند یا همه را قبول کند .
اما حتی اگر بروایت تاریخ نیز نگاه کنیم در میابیم که روایت به این صورت است که الان عرض میکنم نه بصورتی که مغرضان میگویند.:بعد از آنکه عمر دفن شد و قاتلش کشته شد مردم نگاهی به خنجر قاتل کردند و از آن میان کسی به پسرعمر (عبید) گفتند که ما این خنجر را در دست هرمزان دیده بودیم و ایضا دیروز هرمزان و حفینه مسیحی را دیده بودیم که با ابولولو پچ پچ میکردند بر اساس این خبر عبیدالله رفت و آنها را کشت مسلمانها عبید الله را دستگیر و حبس کردند و منتظر شدند تا خلیفه جدید تعیین شود و درباره اش حکم صادر کند
حضرت عثمان پس از فراغت از بیعت فورا دستور داد عبید الله را به حضورش بیاورند و گفت چرا چنین کردی عبیدالله گفت آنها در قتل پدرم شریک جرم بودند حضرت عثمان به مسلمانها گفت که با این مجرم چه کنیم؟ گروهی گفتند قصاص کن گروهی گفتند نه و حضرت عمروعاص گفت این در زمان زمام داری تو رخ نداده پس رهایش کن!! عثمان پرسید ولی دم هرمزان کیست؟ گفتند او کسی را ندارد و طبق قانون اسلامی خلیفه ولی دم اوست. پس عثمان عبیدالله را بخشید ولی خون هرمزان و دیگران را هدر ندانست بلکه دیه خون آنها را از جیب خود به بیت المال پرداخت.
حالا پاسخ یه ایرادهای شیعه:
این درست است که در روایت ها عمروعاص چنان گفت که شیعه میگوید اما بفرض صحت این گفته باز حضرت عثمان بنظر عمروعاص اعتنا نکرد آن یک نظری بود که گفته شد اما مورد توجه قرار نگرفت پس هیاهوی شیعه برای چیست؟ در شورا رای های درست و نادرست گفته میشوند تا وقتی نظر نادرست پذیرفته نشده هیاهو معنی ندارد!
اما درباره دفاع شیعه از عمر برای کوبیدن عثمان باید بگوییم که همه روایت ها در این باب معتبر نیست در این شکی نیست که عبیدالله آنوقت هرمزان را کشت که پدرش را دفن کرده بودند پس عمر نمیتوانسته بگوید که پسرم را قصاص کنید زیرا مرده سخن نمیگوید!!
درباره ایراد سوم شیعه باید بگوییم که بله درست است جرم هرمزان ثابت نشد پچ پچ کردن دلیل بر شرکت در جرم نیست، ولی باز هیاهوی شیعه بر یک فرض نادرست بنا نهاده شده یعنی حضرت عثمان نیز هرگز هرمزان را مجرم تشخیص نداد اگر او را قاتل میدانست که دیه خونش را نمی داد روایت است که دیه خونش را عثمان، به بیت المال داد زیرا وارث هرمزان همه مسلمانان بودند چون او وارث خصوصی نداشت.
اینکه شیعه میگوید هرمزان چرا وارث نداشته باشد او که از زیر بته به عمل نیامده بود؟! جوابش این است که آری او فرمانروای اهواز بود و انسان بزرگ و مشهوری بود اما او را اسیر و دست بسته به مدینه آورده بودند و در آنجا مسلمان شد و او در دیار مسلمانان کسی را نداشت.
و عبیدالله عفو نشد ملزم به پرداخت دیه شد ولی حضرت عثمان دیه را از جیب خود پرداخت و عثمان بسیار بخشنده بود.
پس هیاهوی شیعه کلا پوچ است . عثمان بنا بر اختیارات شرعی خود حکم صادر کرد و حکمش خلاف شریعت نبود. علاوه براین میدانیم اصولا عثمان سختگیر نبود ( او با قاتلان خودش هم مدارا کرد! و سخت نگرفت) و شاید حضرت عثمان این احتمال را داه بود که هرمزان چندان هم بگناه نبود اما چون دلیلی در دست نداشت لذا بر اساس ظاهر حکم کرد و حکم خلیفه سوم در طول صدها هزار بار تکرار شده یعنی خیلی خیلی اتفاق افتاده که قاتل عوض آنکه مجازات شود توسط اولیای دم بخشیده شده و فقط دیه داده است پس کار امیر المومنین عثمان یک استثناء در تاریخ نیست!