— در سوره توبه آیه ۴۰، خطاب به ابوبکر رضی الله عنه از جانب پیامبرصلی الله علیه وآله وسلم آمده:(لَا تَحْزَنْ إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا) «یعنی غمگین مباش که خدا با ماست». سوال ما این است که بهترین توضیح و تفسیر پیرامون آیات قرآنی، توضیح و تفسیر یک آیه با آیات دیگر است، یعنی یک آیه را با آیات دیگر توضیح دهیم.
خوب می شود بفرمایید معیت و همراهی خداوند در آیات دیگر نسبت به چه کسانی بیان شده است؟!! در همه جای قرآن این معیت با متقین(مع المتقین) و صابرین(مع الصابرین) و مومنین(مع المومنین) و بطور کل با افراد نیکوکار و مومن است نه با غاصب خلافت الهی، نه با ظالم، نه با غاصب فدک، نه با منافق، نه با ترسو، نه با فردی بی ایمان!!!(واقعا برای آقایان محترم رافضی جای بسی تاسف است که القاب برازنده خود را نثار بهترین مومنین می کنند)
چرا شما در سوره توبه آیه ۴۰، (لَا تَحْزَنْ) را به ترس و خوف ترجمه می کنید؟ در صورتیکه (لَا تَحْزَنْ) از حزن و اندوه و غم است، یعنی غمگین مباش و چنانچه خوف و ترس مقصود بود، لاتخف بکار می رفت.
— علمای مدعی تشیع در سوره توبه آیه۴۰ تنها به (لَا تَحْزَنْ) اشاره دارند و با اینکار قصد دارند ایمان حضرت ابوبکر را زیر سوال ببرند، سوال اینجاست که در آیات قرآن خطاب به پیامبر صلی الله علیه وسلم نیز (لَا تَحْزَنْ) آمده و همینطور به پیامبران دیگر (لَا تَحْزَنْ) و حتی (لَا تَخَفْ ) آمده است (و خطاب به مسلمین نیز (أَلَّا تَخَافُوا وَلَا تَحْزَنُوا) آمده، پس در واقع شما این ایرادها را نسبت به ایشان نیز دارید و نعوذ بالله ایمان پیامبران را نیز زیر سوال برده اید، آیاتی چون سوره آل عمران آیه ۱۷۶ و سوره نحل آیه ۱۲۷ و سوره مائده آیه ۴۱ و سوره انعام آیه۳۳ و سوره فرقان آیه ۴۱ و سوره لقمان آیه۲۳ و سوره طه آیات ۷۷/۶۷/۶۸/۴۶/۲۱ و سوره الشعراء آیه ۱۲ و سوره نمل آیه ۱۰ و سوره قصص آیات/۲۵/۳۱ و سوره عنکبوت آیه ۳۳ و سوره ذاریات آیه ۲۸ و سوره آل عمران آیه ۱۳۹٫
ضمنا در جواب نمی توانید بگویید که مثلا پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله و سلم و همینطور پیامبران دیگر بخاطر هدایت نشدن کافران و برای پیشرفت نکردن دین الهی اندوهناک شده اند، چون اولا: حضرت ابوبکر رضی الله عنه نیز برای پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم و در واقع برای اسلام اندوهناک شده است و چطور شما در همین آیه (إِنَّ اللَّـهَ مَعَنَا ) یعنی خدا با ماست(با پیامبر اسلام و ابوبکر) را نمی بینید؟ از کی تا به حال همراهی خداوند با افرادی بی ایمان و ترسو و ظالم و غاصب خلافت بوده است؟!!
ثانیا: در آیات دیگری چون آیات سوره طه و یا سوره نمل/۱۰ و قصص/۲۵/۳۱ که در مورد حضرت موسی علیه السلام هستند و سوره ذاریات/۲۸ که در مورد حضرت ابراهیم علیه السلام است، ترسیدن تنها بخاطر چنین مواردی نبوده، بلکه حتی بخاطر جان بوده است (همچون مار شدن عصای حضرت موسی علیه السلام و ترسیدن وی )
— علمای مدعی تشیع هر روز به کشفی جدید نائل می شوند، وقتی در آیه ۴۰ از سوره توبه به (إِنَل اللَّـهَ مَعَنَا ) بر می خورند، یعنی خدا با ماست، یعنی اینکه معیت و همراهی و کمک خداوند با پیامبر اسلام صلی الله علیه وآله وسلم و ابوبکررضی الله عنه بوده است (ان الله مع المتقین، مع المحسنین، مع المومنین، یعنی ابوبکر مومن و محسن و متقی بوده) خوب مسلما این علمای نابغه در برابر این سئوال، حتی توجیه و سفسطه هم ندارند و بنابراین دست به اکتشافی بزرگ زده و می گویند اصلا این ابوبکر در غار یک ابوبکر دیگر بوده، نه خلیفه اول!!! سوال ما از علمای مدعی تشیع و از امثال قزوینی این است که شما در مناظرات خود دائم به این نکته اشاره دارید که چون دلائل ما از کتب خود اهل سنت است پس آنها باید قبول کنند، ولی چرا در اینجا ناگهان خلاف این شیوه عمل می کنید؟! آقایان عزیز: ۹۰% مفسرین و علمای شیعه، شخص مورد نظر در این آیه را همان ابوبکر و خلیفه اول دانسته اند نه ابوبکری دیگر، چرا در اینجا به مطالب کتب خودتان توجهی ندارید و دست به اکتشاف و اختراع می زنید؟! و در برابر آن همه اخبار متواتر به یک خبر واحد از صحیح بخاری اشاره می کنید که چون ابوبکر در قبا پیشنماز بوده پس در غار نبوده، پس چرا نباید این ابوبکر یک ابوبکر دیگر بوده باشد؟
— در ۱۳ روز آخر عمر مبارک پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم، پیش نماز و امام جماعت حضرت ابوبکر صدیق بوده اند، ولی رافضیان منکر این مسئله هستند!! سوال اینجاست که می شود بفرمائید پس چه کسی امام جماعت بوده است؟!! اگر ابوبکر صدیق نبوده چه کسی بوده؟ علمای رافضی خواهند گفت که پیامبر اسلام در حالت بیماری و با زحمت فراوان و با کمک دیگران از اتاق خود به محل نماز آمده و با دست خود ابوبکر را کنار زده است و خود پیامبر امامت نماز را بر عهده گرفته اند! در جواب می گوئیم یعنی حضرت محمد هر روز در حال بیماری به مسجد می آمده و ابوبکر را کنار می زده است؟!! یعنی روزی پنج نوبت اینکار را می کرده است؟!! ۱۳ روز می شود ۶۵ نوبت نماز، یعنی پیامبر۶۵ دفعه آمده اند و ابوبکر را کنار زده اند؟!!! واقعا عجیب است!! چطور ابوبکر باز هر روز می آمده و مردم هم چیزی نمی گفته اند!! ببینید چگونه تاریخ و مقلدین نادان را مضحکه و مسخره عقاید منحط خود کرده اید.
—- در جلد یک کتاب خود، سوالاتی پیرامون حدیث قرطاس نوشتم، در اینجا سوالات دیگری را نیز اضافه کرده و آورده ام، در حدیث قرطاس پیامبر در مرض وفاتش هنگامی که صحابه اطرافشان بودند، می فرماید: قلم و د¬وات بیاورید تا برای شما چیزی بنویسیم که بعد از من گمراه نشوید.(شیعه معتقد است پیامبر اسلام قصد داشته خلافت و جانشینی علی را کتابت کند ولی عمر و یارانش متوجه این موضوع شده اند و جلوی تحقق این امر را گرفته اند!!) متن حدیث بصورت زیر روایت شده است: «حدثنا علی بن عبد الله قال حدثنا عبد الرزاق اخبرنا معمر عن الزهری عن عبد الله بن عبد الله بن عتبه عن ابن عباس قال: لما حضر رسول الله صلی الله علیه وسلم و فی البیت رجال فقال النبی صلی الله علیه وسلم: هلموا اکتب لکم کتابا لاتضلوا بعده قال بعضهم: ان رسول الله قد غلبه الوجع عندکم القرآن، حسبنا کتاب الله» (صحیح بخاری ۲/۶۳۸)
—- مطلبی را که پیامبر قصد بیان آنرا داشته از دو حالت نمی تواسته بیرون بوده باشد، یا اینکه این مطلب جزء وحی و خود آیات قرآنی بوده و یا اینکه سخن خود نبی اکرم بوده است.
بطور حتم مورد اول مد نظر هیچکس نیست چون نمی توان گفت آیه قرآنی بوده است، قرآن نزد شیعه و سنی همین قرآن فعلی است که در آن بحثی نیست و تنها می توان گفت آن مطلب سخن نبی اکرم بوده است، خوب آیا این نوعی اهانت به قرآن نیست؟ چطور سخن پیامبر می توانسته امت را از گمراهی نجات دهد ولی خود قرآن و کلام الهی نمی توانسته چنین کاری بکند؟!! (در ضمن نمی توانید این سخن و مطلب مهم را براحتی جزء حدیث کنید چون احادیث، ظنی الصدورند ولی قرآن قطعی است و در میان احادیث موارد جعل بسیارند ولی وعده حفظ قرآن در خود قرآن آمده و بنابراین مطلبی که جلوی گمراهی امت را می گیرد باید در قرآن ذکر شود و البته آیه ای پیرامون خلافت حضرت علی در قرآن نیست)
– اینکه جمله ای می تواند مردم و امت را از گمراهی برهاند یعنی چه؟ اگر چنین جمله ای وجود داشت خود خداوند آنرا در قرآن بیان می نمود تا همه هدایت شوند. هر کس باید خودش ایمان بیاورد و هدایت لطفی الهی است و امری اختیاری است نه جبری و یا اکراهی.
– شیعه معتقد است دو ماه قبل از این جریان پیامبر در غدیر خم به دستور الهی حضرت علی را به خلافت برگزیده و حتی بیش از صد هزار نفر در آنجا با او بیعت کرده اند. خوب آیا اگر مردم بیعتی بدان مهمی را فراموش کرد¬ه اند پس چه اهمیتی به یک نوشته می داده اند؟!! تازه نوشته ای که جلوی عده ای خاص بیشتر نبوده و نه جلوی صد هزار نفر!!
— اگر این مطلب جزء دین بوده پس چطور پیامبر بخاطر سخن یک نفر آنرا بیان نکرده است؟!! مگر جانشینی یکی از اصحاب از شکستن بتها و موارد دیگر مهمتر بوده؟!! چطور پیامبر در مکه و در محاصره کفار و مشرکین نهراسید و سخنان الهی را بیان نمود؟! چطور از ابوجهل و ابولهب نترسید و همه سخنان خود را گفت ولی اینجا بخاطر سخن یک نفر سکوت کرده و امر الهی را نرسانده است؟!!!! این سخن مخالف با این آیه است: (یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَیْکَ مِن رَّبِّکَ وَإِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَاللَّـهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّـهَ لَا یَهْدِی الْقَوْمَ الْکَافِرِینَ) [مائده ۶۷] در این آیه آمده که مطلب را ابلاغ کن و تاکید شده که از گزند مردم حفظ می شوی، بنابراین چنانچه دستوری پیرامون خلافت علی بوده قطعا پیامبر آنرا بیان می کرده است، ولی رافضیان می گویند پیامبر بخاطر سخن عمر سکوت کرده و ابلاغ و دستور پیرامون خلافت الهی علی را مسکوت گذاشته و مکتوب نکرده است!!
– آیا پیامبر پس از ۲۳ سال زحمت و مجاهدت تازه می خواسته مطلبی بگوید که امت گمراه نشوند؟!! پس شما گمان دارید پیامبر در این ۲۳ سال چه می کرده است؟!!
– به تاخیر انداختن چنین مطلب مهمی تا آن لحظه و در بستر بیماری نمی تواند منطقی بوده باشد.
– پیامبر شخصی بوده که فرماندهی هشتاد غزوه و جنگ را بر عهده داشته و حتی نظر شخصی خود را نیز بیان می کرده چه برسد به دستورات الهی و امور مربوط به دین، پس چرا باید بترسد یا قهر کند و نگوید!
– آیا پیامبر فرموده می خواهم برایتان مطلبی بگویم ولی در انتها آن مطلب را نگفته؟! پس یعنی امت گمراه شده اند چون آن مطلب بیان نشده است و در واقع هم اکنون نیز ما گمراه هستیم!!!!
—- شیعیانی که می گویند چرا اصحاب صدایشان را در محضر پیامبر بلند کردند؟ و چرا پیرامون این قضیه در مقابل پیامبر با یکدیگر مشاجره کردند؟ خوب در اینصورت حضرت علی و یارانش نیز در برابر پیامبر با اصحاب دیگر مشاجره کرده اند و بنابراین آنها نیز مقصر هستند و ایراد شما به خود شما بر می گردد.
– شیعیان به حضرت عمر اعتراض دارند که او متوجه مقصود پیامبر شده و فهمیده که ایشان می خواهند جانشینی و خلافت حضرت علی را کتابت کنند و به همین خاطر جلوی وقوع این امر را گرفته است!!! ما می گوییم حضرت عمر از کجا متوجه این موضوع شده؟!! مگر علم غیب داشته؟!! مگر از افکار و ضمیر انسانها آگاهی داشته است؟!!!!
– چرا حضرت علی و یا یکی از طرفدارانش قلم و دوات را نیاورده اند؟!! لابد همه از عمر می ترسیده اند؟!!!! شما که می گویید عمر ترسو بوده و در جنگها فرار می کرده، چرا اینجا آنهمه شجاع از این انسان ترسو می ترسند؟!!!
– این مطلب مهم در انتها بیان نشده است، پس هیاهوی شما برای چیست؟! شاید اصلا خلافت حضرت ابوبکر مد نظر بوده و یا مطلبی دیگر بوده است. فراموش نکنید نمی توانید بگویید در کتب دیگری از شیعه آمده که پیامبر پس از بیرون کردن اصحاب آن مطلب را به حضرت علی و دوستان خاص خود گفته است، چون فعلا بحث پیرامون این حدیث کتب صحیحین است که دائما مورد استناد شماست.
– خلافت و امامت موجود در تشیع از مهمترین اصول دینی است که حتی از نبوت هم بالاتر است، پس چنین اصل مهمی می بایست در قرآن بیان شود (مثل اصولی چون توحید، نبوت و معاد) تا حجت بر همه تمام گردد نه اینکه در لحظات آخر عمر و در بستر بیماری باشد و تازه در انتها بیان نشود.
– در حدیث مورد استناد شما آمده بعضی چنین گفتند که قرآن ما را بس است (قال بعضهم) پس شما چگونه این مطلب را به حضرت عمر نسبت می دهید؟!!!
– اگر شما مخالفت صحابه را برای کتابت دلیل بر عدم ایمان ایشان می دانید پس حضرت علی هم در جریان صلح حدیبیه حاضر نشد به دستور پیامبر عمل نموده و نام ایشان را پاک کند!!.