علمای شیعه با حضرت عمر، زیادتر از بقیه اصحاب، دشمنی دارند، تا آنجا که حتی سالروز شهادت ایشان را جشن میگیرند و به قاتل مجوسی ایشان دکترای افتخاری امام زاده بودن را داده اند و سر قبر آن مجوسی حاضر شده و از روح نحسش یاری و مدد طلب می طلبند، سبب این دشمنی این است که اسلام در عصر مبارک رسول الله و خلیفه اولش، هنوز در کشمکش و تلاتم بود ولی ریشه آن در عصر عمر تثبیت شد و کفار کاملا نامید شدند!
این دشمنی کور، گاهی سبب شده که به حضرت عمر صفات متضادی را نسبت بدهند! مثلا از یک سو علمای شیعه میگویند امیر المومنین عمر کند ذهن بود و ۱۲ سال طول کشید تا سوره بقره را حفظ کند!
و از سوی دیگر ایشان را سردسته کودتای خزنده علیه هشیارترین انسانها (حضرت محمد و حضرت علی ) میدانند ، آخر این چگونه ممکن است که یک انسان کند ذهن براحتی آب خوردن، جای خود را در دستگاه حکومتی رسول الله باز و تثبیت کند، تا آن حد که بعد از وفات ایشان ولیعهد رسمی (حضرت علی) را بازیچه دست خود نموده و بدون آنکه از دماغ کسی خونی بیاید خودش بر اریکه قدرت بنشیند و امیر المومنین علی را هم در خدمت خود بگیرد؟!
و یک حرف متضاد دیگر روحانیون شیعه این است که بشدت تبلیغات میکنند که حضرت عمر ترسو بود و به همین خاطر درجنگ ها شرکت نمیکرد و در جنگ بدر و احد هم که از سر مجبوری همراه رسول الله رفت در وسط راه فرار کرد! بیایید این دروغ ها را از زبان خود شیعه بشنوید:
شیعه میگوید: از عمر بن خطاب در میدان های جنگ، نه تنها شجاعتی گزارش نشده است؛ که بلکه برخی از مورخین نوشته اند، هر گاه در مقابل شجاعان از لشکر دشمن قرار می گرفت؛ فرار را بر قرار ترجیح می داد. در بسیاری از کتاب ها این جریان ضبط و ثبت است؛ حاکم و دیگران در کتابشان آورده اند که: «خلیفه عمر از میدان نبرد فرار کرد و شکست خورد و برگشت». راوى بخارى میگوید: "در حنین همه صحابه فرار کردند و من هم با آنها فرار کردم که در این حال عمر بن الخطاب را میان فراریان دیدم از او پرسیدم شان مردم چیست؟گفت امر خداست سپس فراریان نزد پیامبر برگشتند "صحیح بخاری ۵/۲۷۳ – "در احد همه صحابه فرار کردند و غیر از دوازده نفر کسی با پیامبر نبود" صحیح بخاری ۶/۳۶۵،
پاسخ اهل سنت:
ما اینجا نمیخواهم شجاعت امیر المومنین عمر را ثابت، و ایضا نمیخواهیم برداشت شیعه را رد کنیم فقط دوست داریم بپرسم که چنین مرد ترسویی چگونه جرات نمود به خانه حضرت علی حمله کند و جلوی آن شیر خدا، زنش را زخمی نماید؟ این شجاعت از کجا آمد؟
شیعه میگوید: چون امیر المومنین علی مقاومت نکرد عمر این جرات را یافت!
پاسخ اهل سنت:
اما امیر المومنین عمر که در ابتداء نمیدانست حضرت علی سکوت میکند پس حمله اولیه حضرت عمر مستلزم داشتن شجاعت است، او این شجاعت اولیه را را کجا آورده بود؟
شیعه میگوید:
این سوال را خود عمر اینطور جواب داده،عمر می گوید: "من تعداد زیادی را داخل منزل علی جمع کرده بودم نه برای اینکه بر او غالب شوم بلکه می خواستم با وجود آنها دلم محکم شود . داخل منزل شدم دیدم او را محاصره کردند به هر قیمت او را با زور بیرون آوردم و او را بجایی که می بایست بیعت کند راندم اینها همه در جایی بود که من بدون هیچ شکی یقین داشتم که اگر من و تمام آنچه در زمین است همه با هم تلاش می کردیم که بر علی غالب شویم نمی توانستیم بر او پیروز شویم ولی خوشبختانه مطلبی در سینه علی بود که بخاطر آن مجبور بود بر آزار ما صبر کند و من آنرا می دانستم ولی آن را به هیچ کسی نگفتم …" فاطمه الزهرا ۵۵۳- بحارالانوار ۲۹۳۱۳٫۲۹۵ –الهدایه الکبری للخصیبی ۴۱۷
آری آنها می دانستند که پیامبر (صلی الله علیه و آله)علی(علیه السلام)را به صبر وصیت فرموده و اگر یاری نیافت دست ازقتال بکشد، از همین رو بود که آنها جرات یافتند و آن جنایات را مرتکب شدند.
پاسخ اهل سنت:
حالا سوال اساسی اینجاست که حضرت عمر چگونه بر این اطلاعات محرمانه دست یافت؟ چرا عمر از همه راز ها و سخن های خلوت بین علی و پیامبر با خبر بود از نظر شیعه هم علی معصوم است هم پیامبر، هم علی غیب میداند هم پیامبر.
این دو غیب دان چرا نمیتواستند، یک حرف خود را از عمر مخفی نگه دارند؟!! تا آنجا رازها فاش بود که وقت کودتا، عمر حتی از عکس العمل علی نیز با خبر بود این آگاهی مسلما در اثر معلومات اطلاعاتی بود. این معلومات را کی به عمر میداد؟ و چگونه؟؟
این چیزی است که شیعه برایش پاسخی ندارد!
خواننده گرامی:علمای شیعه سردرگم و بر سر دو راهی هستند، اگر قبول کنند که حضرت عمر با شجاعت در رکاب پیامبر جنگ ها کرد، آنوقت اینهمه تهمت ها را چگونه توجیه کنند، پس بخاطر همین میگویند ایشان، انسانی ترسو بود،
اما انسان ترسو نمیتواند نقش مهمی در تاریخ داشته باشد، البته اگر خلافت یا پادشاهی بواسطه ارث به فردی برسد، میتوان جمع بودن خلصت ترسویی و پادشاهی در آن فرد ممکن دانست، اما معمولا سر سلسله های حکومت های پادشاهی در دنیا ، افرادی سلحشور و شجاع بودند و حضرت عمر نیز بزور بازوی خود خلیفه شد و خلافت در خاندان ایشان موروثی نبود.
از آن طرف شیعه نقش بسیار شجاعانه حمله به خانه ومضروب کردن همسر علی در جلوی چشمان حیدر کرار را به عمر فاروق نسبت میدهد! و پس برای رهایی از این تنگنا و سردرگمی، این داستان مسخره( آگاه بودن عمر از عدم واکنش علی) را سر هم میبافد اما نمیگوید این راز سر به مهر چگونه به حضرت عمر رسید؟!!
شیعه میگوید: حضرت پیامبر به علی گفته بود اگر حقت را خوردند و زور نداشتی سکوت کن!
اما جالب این است که از این راز، حضرت عمر با خبر است اما دختر پیامبر بی خبر است برای همین فاطمه، در روز حادثه سکوت نمیکند و از علی مدد میخواهد و علی به گفته علامه مجلسی در جواب فاطمه میگوید: «اگر بخواهم با این ها مبارزه کنم ، چیزى خیلی ساده ای است . اما اگر بخواهم بااین ها به مقابله برخیزم ، دیگر نام پدرت روى مأذنها بلند نخواهد شد.»
حضرت صدیقه طاهره عرضه داشت که علی جان ! من حاضرم به هر ظلمی ؛ ولى راضى نیستم که نام پدرم از روی مأذنها بیفتد .پایان نقل قول محمد باقر مجلسی. یعنی شیعه میگوید از این راز (که علی مامور به سکوت بود) حضرت فاطمه بی خبر ماند، اما عمر رضی الله عنه از آن خبر داشت و برای همین با دل محکم و با شجاعت، وارد خانه علی شد و فاطمه را مضروب کرد
ای شیعه
عقلت را قاضی کن! آیا این خزعبلات باورکردنیست؟!!!