کسی نمیتواند انکار کند بنیانگذار تشیع بصورت حزبی تکفیری و سری با هویت خاص گروهکی آن که چون غده سرطانی بر جسم اسلام همیشه آنرا رنج میدهد، عقلی بسیار زیرک و بینهایت مکار بوده است. و هر گاه تشیع در گیر و دار حوادث حقیقت خود را گم کرده از قواعد اولیه و اساس نامه خود گامی فراتر نهاده، ضربهای بسیار شدید بدان وارد آمده است، و گاهی باعث شده بکلی از بین برود و نامی و نشانی از او بر جای نماند. بروز دهها مذهب شیعهگری در تاریخ و سپس مرگ بیشتر آنها را میتوان در این راستا تفسیر کرد.
از قواعد این حزب سیاسی سری است که در زیرزمین فعالیت کند. و هرگز حکومت نکند. مبادا که حقیقت آن بر ملا شود. و هرگاه شیعه گری در جهان حکومت را بدست گرفته است بلافاصله پس از مدتی پرده از حقیقت متناقض آن با عقل و منطق بشری کشیده شده، و پس از مدتی به کلی آن مذهب از سطح دنیا برچیده شده است. بطور مثال:
۱٫ دولت فاطمیان: از شیعیان اسماعیلی بودند که بین سالهای ۹۰۹ و ۱۱۷۱ م بر مناطق: تونس، مصر، شام و در سالهایی بر؛ لیبی و جزایر و مراکش، و مناطقی از غرب جزیره العرب، و صقلیه در اسپانیا و شمال سودان حکومت راندند. آنها سلطنت خود را خلافت فاطمی مینامیدند. چون خود را از سلاله دخت پیامبر اکرم؛ فاطمه الزهراء، معرفی میکردند. در سال ۵۶۷هـ، سردار نامور تاریخ صلاح الدین ایوبی بر جنایات فاطمیان خط قرمز کشیده، این خطه از جهان اسلام را با سایر مملکت اسلامی که زیر اداره خلافت عباسی بود گره زد.
و امروز جهان نه اسمی از فاطمیان میداند، و نه رسمی از آنها به یادگار مانده است. فاطمیان را تنها در آرشیو تاریخ میتوانی بیابی…
۲٫دولت قرمطیها: حمدان بن اشعث معروف به "قرمط" با ادغام تشیع اسماعیلی و علوی مذهب شیعه جدیدی برپا کرد، و توانست طی یک انقلاب شبیه به انقلاب مردمی ایران در سال ۱۳۵۷ ش مناطق: امارات متحده عربی، قطر، کویت، بحرین و شرق عربستان سعودی (احساء) را به تصرف خود درآورد. و شبه جزیره عرب، یمن، مغرب، عمان، عراق و شام و مصر نیز از حملات آنها در امان نبود. قرمطیها چون شیعیان صفوی اثنا عشری تهران چشم به خانه خدا و فتنه افروزی در آن دوخته بودند. آنها در سال ۳۱۷ به مکه مکرمه حمله کرده ۳۰ هزار نفر را قتل عام کرده، اموال و دارائیهای مردم را غارت کرده، لباس خانه خدا را نیز چپاول کردند.
در تاریخ ابن خلدون آمده است که؛ ابوطاهر قرمطی به مکه حمله کرده، حجر الأسود را دزدیده به "هجر" برد. و دروازه کعبه را نیز کند. و کسی را فرستاد تا ناودان را نیز بکند که از آنجا افتاد و مرد. او تعداد بسیاری از حاجیان را قتل عام کرد. برخی را در چشمه زمزم انداخت، و برخی را بدون غسل و کفن در مسجد الحرام دفن کرد. و لباس کعبه را بین دوستانش تقسیم کرد. با پایان قرن پنجم هجری تاریخ، صفحه قرامطه را نیز ورق زده، آنها را به آرشیو فرستاد. و امروز در جهان نه اثری از قرمطیها بچشم میخورد، و نه خبری، جز آنچه در تاریخ مدفون شده است.
در حال حاضر تنها دو کشور شیعی در جهان وجود دارد. کشور استبدادی سوریه با مذهب رو به انقراض "درزی"، و کشور دیکتاتوری ایران با مذهب "تشیع صفوی" به رهبری ولایت فقیه مطلق با ادعای صفات خدائی! برخی شاید به این اشاره کنند که شیعه اثنا عشری امروزی در مواردی پیش از این نیز حکومت کرده است و تا کنون باقی مانده است!!
باید توجه داشت که پیش از این شیعهگری توسط حکومتهای سلطنت طلب مستبد مورد سوء استفاده پادشاهان برای رسیدن به اهداف و مصلحتهایشان قرار گرفته است، که بارزترین آنها دولت صفویه در ایران بود.
پادشاهان صفوی از مذهب شیعه به عنوان ابزاری برای رسیدن به شهوتها و خواستههای خود استفاده کردند، و از مراجع -یا مردان دین- به عنوان عصائی برای تأدیب مخالفین و یا بوقی برای توجیه کارهای خود در چشم عوام استفاده کرده، آن فجایع ننگین تاریخ ایران را بر صفحات تاریخ رقم زدند که بر کسی پوشیده نیست.
ولی باید توجه داشت که در آن زمان پادشاه حکم میکرد نه مرجع، و ظلم و ستم و مکر و نیرنگ به پادشاه نسبت داده میشد نه به مرجع و چهره دین و آخوند! و در نهایت هر چند حکومت سقوط کرد آخوند و چهره دین بر جای خود باقی ماند! با سقوط حکومت ستم شاهی، و پیروزی انقلاب مردمی در سال ۱۳۵۷ش، شهوت آمریت در آیت الله خمینی و آخوندهای اطراف او با دیدن تاج و کرسی و زرق و برق دنیای شاهی بیدار شد. و آنها بدون در نظر گرفتن عواقب امر، و تعالیم حزب سری تشیع بر کرسی حکومت لم دادند.
از آنجا که عقلیت فتنه آفرین تشیع در تاریخ مسلمانان همواره باعث فتنه و فساد در جامعه اسلامی بوده است، شاید ارادهی خداوند با بدست دادن این فرصت به آنها بر این بوده است که؛ این مذهب خرافاتی که چرک همه مذاهب افراطی تشیع سابق را در خود جمع کرده، نیز به کلی از سطح زمین برچیده شود، و مردم حقیقت آنرا دریابند، و آنرا برای بایگانی به تاریخ بسپارند، و خود به قرآن و سنت پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم) چنگ زده از موجهای سرمست بدعت و شرک رهائی یابند..
پس از انقلاب سال ۵۲ مردم چهره واقعی دین تشیع را در مجری اول آن که مرجع باشد دیدند. آیت الله خمینی و دروغهای شاخ دار او چند روز پیش از رسیدن به قدرت، و چند روز بعد از آن، و دستورات شاهانه و خونخوارانهاش در روزهای بعد، روح انتقام جوئی و خون خواری در او و اطرافیانش.. که ۸ سال جنگ و خونریزی و ویرانی جزئی از آن بود! (چرا تداول سخنرانیهای خمینی امروزه در کشور ممنوع است؟!!)
زندگی شاهانه آنانی که خود را وارثان پارسائی حضرت علی و آل بیت قلمداد میکنند. ظلم و ستم و استبداد و تنگ نظری آخوندهایی که چارچنگولی قدرت را بدست گرفتهاند. درصد اعتیاد آخوندها که از سقف ۹۰ درصد بالاتر زده است.. تجاوز جنسی به زیردستان.. فساد اخلاقی منتشر در صف روحانیت و بخصوص عادات قوم لوط در حوزههای علمیه آنها.. بربریت و ددمنشیشان در زندانها و تجاوز جنسی به زندانیان سیاسی.. دزدی و چپاول اموال عمومی.. رواج قبرپرستی و امام زاده ساختن برای کسب ثروت بیشتر.. نشر فقر و فحشا و صیغه به حجت میدان سازی برای ظهور مهدی مزعوم.. فئودالیت آخوند و فقر و ناداری رعیت..
اینها و هزاران تصویر دیگر از جمله مواردی است که از لب دریاچه خزر گرفته تا بندرگاه چابهار، و از شرق میهن گرفته تا غرب آن بر سر زبانهای مردم است. ملت ایران دریافتهاند که این مذهب خرافاتی و پوچ و بی اساس تیشه به ریشهی هویت ملی و شخصیت انسانی آنها زده، آنها را غده سرطانی منطقه و ننگ فتنه افروز جهان قرار داده است.
این ملتی که روزی سرآمد تاریخ بود امروز به میمنت تشیع صفوی ننگ عالم و مسخره جهانیان شده است!!
اکنون ملت ایران در دو راستا راهش را انتخاب کرده است. برخی با کوته فکریشان این چهره زشت شیعه صفویت را اسلام تلقی کرده، از آن بیزاری میجویند. و گمان میکنند بازگشت به آتش پرستی و تاریخ شرمآور قبل از اسلام برایمان از این دیانت خرافاتی دروغ و مکر و حیله ساز دو صد چندان بهتر است. چرا که در سایه آتش پرستی حداقل شعار "گفتار نیک و رفتار نیک و کردار نیک" داشتیم، ولی امروز ولایت فقیه مطلق که خود را خدای جان و مال مردم میداند با دروغ تغذیه میشود!!
در کنار این افرادی که از زیر ناودان میخواهند به زیر باران پناه برند، اکثریت ملت بافرهنگ و با درک و شعور ایران است که درپی بازگشت به قرآن و چنگ زدن به ریسمان الهی، و توحید و یکتاپرستی حضرت ابراهیم و موسی و عیسی و رسول اکرم و سایر پیامبران هستند. (سلام و صلوات و درود خداوند بر آنها بادا!) و تلاش دارند چهره زیبای اسلام را از زیر لایههای کلفت بدعت و شرک و قبرپرستی و ولایت پرستی و امامت پرستی و مذهب فروشی بیرون کشیده، تنها خداوند را در سایه پرتو قرآن کریم، و فرموده های گهربار پیامبر اکرم (صلی الله علیه وسلم)، مورد پرستش و عبادت قرار دهند.
در حقیقت این بازگشت بسوی نور، خط قرمزی است بر مذهب تشیع، و اعلانی است بر اینکه تاریخ مصرف این مذهب خرافاتی تمام شده، و استفاده از آن چون استفاده از زهر و سم کشنده است. باید آنرا در کنار تشیع فاطمی و قرمطی و اسماعیلی و سایر مذاهب شیعهگری و مذهب فروشی و مخالف فطرت و سرشت انسانی در آرشیو تاریخ بایگانی کرد.
———————به نقل از سنی نیـــوز—————-