انگیزه عجیب برای تحریم ازدواج موقت!

در برخی از روایتها آمده است که عمر رضی الله عنه ازدواج موقت یا همان صیغه خودمون، را حرام کرد. سؤال اینجاست که انگیزه عمر رضی الله عنه از تحریم چه بوده است. چرا که این عمل بیشتر به مذاق دنیا پرستان می خورد تا اینکه دینداران، چون معمولا دینداران از شهوات دوری می کنند، و این عمل بیشتر شبیه ارضاء شهوات است. در حالی که از نظر شیعه عمر رضی الله عنه شخصی بود که دل به دنیا سپرده بود!! و این کار یعنی حلال بودن زنان زیاد، برای حاکم دنیا پرست و شهوت ران بهتر از ممنوعیت آن است.
دلایلی که  شیعه برای این موضوع بیان کرده اند چند تاست:
الف: روزی عمر علی رضی الله عنهما را به خانه دعوت کرد، و علی شب را در آنجا گذراند وقتی صبح شد، عمر به علی گفت: دیدی اشتباه می کردی زمانی که گفتی یه شب هم نمی شه بدون زن به سر برد. علی گفت: من راست گفتم، و دیشب نیز یک نفر را صیغه کردم لذا عمر ناراحت شد و متعه را حرام کرد.
ب: عمر چون می دونست که چنین امری باعث زنا می شه صیغه را حرام کرد تا اینکه زنا زیاد شود و چون شنیده بود دشمنان علی زنا زاده اند، لذا کاری کرد که مردم به زنا بیافتند و بچه هایی که به دنیا می آیند دشمنان علی شوند.
ج: عمر روزی اومد خونه دید خواهرش بچه ای تو دستش است گفت این از کجاست گفت که از فلان مرد است که در ازدواج متعه با او همبستر شده است، او بر منبر رفت و آن را حرام کرد.

کدامیک:
وقتی به این روایات توجه می کنی هر سه در مورد یه چیزی اتفاق دارند، و ان اینکه عمر متعه را حرام کرده، و در یه چیز اختلاف دارند و آن انگیزه این کار بوده است. و این اختلاف خود دلیل بر ضعف روایت است، چون نمی توان یک کاری که یکبار صورت گرفته را به سه صورت متفاوت بیان نمود.
اما روایت اول:
الف: روایت اولی بطلانش بسیار واضح است و مخالف روایت دومی، چون روایت اولی دلالت بر دوستی و محبت بین علی و عمر می دهد در حالی که روایت دومی دلالت بر بغض و کینه است.
ب: اگه به وضعیت اجتماعی آن دوره توجه کنیم این داستان ساختگی است! چرا؟ چون اولا: علی و عمر رضی الله عنهما خانه آندو کنار هم و تقریبا با فاصله ۲۰۰ متر بیشتر نیست، و از عادت عرب چنین نبوده که جز زمانی که مسافر یا غریب هستند در خانه کسی دیگری بسر ببرند، ثانیا: علی اگه نیاز به ارضاء داشت، خانه خودش نزدیک بود و می توانست آنجا برود، و رفتن به خانه خودش به مراتب راحت از پیدا کردن یک زن صیغه ای بود.
ج: علی اگر می خواست یک زن صیغه ای پیدا کند باید وقتش را حداقل ۳ ساعت یا چهار ساعت به اینکار می داد و این نشان از این است که علی شبها را به شهوت رانی نعوذ بالله مشغول می شده و از یاد خدا غافل!(استغفر الله)
د: خانه عمر رضی الله عنه چنین نبوده که شخصی بیاید و در مجلسی او شب را به صبح کند و عمر رضی الله عنه متوجه نباشد.
هـ: چگونه امکان دارد که حضرت عمر با حضرت علی رضی الله عنهما عداوت و دشمنی داشته باشد و دشمن خود را به منزل دعوت نماید و حضرت علی رضی الله عنه در نزد دشمن برود و ضیافت او را بپذیرد.
و: در ثانی، فکر کنیم عمر رضی الله عنه آن را حرام کرد چرا سایر اصحاب رضی الله عنهم و حتی علی رضی الله عنه سخنی بمیان نیاورد وخودش در هنگام خلافت خودش آن را ترویج نداد این امر شدنی بود.

روایت دوم:
الف: این روایت مثل روایت قبلی سندی صحیحی ندارد و رد پای جعال و کذاب شیعه در آن دیده می شود.
ب: این روایت با روایت اولی متناقض است چرا که دلالت بر دشمنی بین عمر و علی رضی الله عنهما دارد در حالی که روایت اول دلیل بر دوستی آنها دارد.
ج: روایت تحریم متعه در شیعه و سنی از طریق خود علی روایت شده است و این نیز دوباره دلیل بر این است که این روایت دروغ محض است.
د: و این خود دلیل بر این است که قبل از تحریم متعه باید دوستان علی زیاد بودن، چون بقول شیعه این عمل در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم وجود داشته لذا پس زنا زاده (البته به تعبیر شیعه) کم بودند و باید همه مردم دوستان علی می بودند، اما با این وجود باز هم علی فقط چند یار بیشتر نداشته، (البته اگه رای شیعه بپذیریم چون از نظر اهل سنت، همه اصحاب رضی الله عنهم دوستان علی رضی الله عنه بودند و علی نیز دوستان همه بوده است.)

روایت سوم:
الف: این روایت نیز مانند دو روایت قبلی ضعیف است و از اباطیل محسوب می شود خصوصا که برخی از علمای شیعه خودشون نیز آن را رد کرده اند.
ب: اگر واقعا این امر درست بوده و عیبی در آن برای فاعلش نبوده چرا عمر رضی الله عنه ناراحت شود و بخاطر خواهرش آن را نهی کند. چرا مردم نیز این دلیل را بپذیرند خصوصا عربها که مسأله زن براشون خیلی سخت تر بوده است.
ج: سایر اصحاب رضی الله عنهم چرا سکوت کردند و سخن نگفتند. حتی علی بن ابی طالب نیز سخنی به میان نیاورد.
د: در روایت شیعه اسمی را برای خواهر عمر (عفراء) ذکر کرده اند، اما عمر رضی الله عنه خواهری به چنین اسم نداشته است.

نکته مهم:
شیعه میگوید: اگر عمر رضی الله عنه این را نهی نمی کرد مردم زنا نمی کردند:
اگر از هر عاقلی سؤال کنیم که زنا چیست می گوید: زمانی که یک مردی در خلوت بدون شاهد و اذن ولی( عقد شرعی) موافقت کنند، بر مقداری از مال یا توافقا ( هیچ مالی) با هم دیگر نزدیکی کنند.
اما این عمل چه تفاوتی با زنا دارد، فقط در اینکه عده دارد و این که شرعی است، ولی در هیچ یک از شرایط با زنا تفاوتی ندارد. ( چون در روایتها، نه نیاز به شاهد است ( البته در برخی روایتها یک شاهد مرد مستحبه) و نه اذن والدین لازمه، و نه ارثی وجود داره، و نه نفقه لازمه، و مسکن نیاز نیست و انتساب بچه هم که الان بنازم قرصهای ضد بارداری)
مشکل بدتری پیش می آید، اگر در جامعه ی اسلامی کسی زنا کرد و بر زنی وارد شد، شما اگر چهار شاهد هم داشته باشی حق نداری بر آنها حد جاری کنی؟ چرا که اگر آنها ادعا کردن ما عقد موقت داشتیم شما نمی توانی هیچ ادعایی کنید.
چرا که اذن والدین شرط نیست لذا اگر دختری بر خلاف نظر والدینش با دوست پسرش قرار ملاقات گذاشت، شما نمی توانی او را متهم به نافرمانی از والدین و انجام امر فاحشه کنی.
و اگر دختری با پسری با هم خلوت کردند و توافق کردند که شب یا ساعتی را با هم خلوت کنند و… داشته باشند. و شاهدی نیز بر عقد خود نگرفتند. باز هم اشکالی ندارد و نمی شه او دو را متهم به زنا یا .. کنید. و کارشان درست بوده.
و اگر دختری حامله شد و گفت این نوزاد از متعه است حق نداریم او را متهم کنیم و …..
چرا یکی حرام و دیگری حرام نیست! حال اینکه همین رامین می تونه در همان دو شب، یا روز سوم همین قرار را با ستاره و نیلوفر بزاره! آیا واقعا این می شه اسمش ازدواج گذاشت، چه فرقی از نظر ماهیت با زنا داره من نمی دونم.
شاید برخی از دوستان شیعه بگویند، که در صحیح مسلم روایت است که عمر رضی الله عنه گفت من آن را نهی می کنم در حالی که در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم وجود داشته است.

البته اهل سنت فقط این حدیث ندارند، بلکه احادیث بسیاری برای بطلان متعه از زبان رسول الله صلی الله علیه وسلم دارند، روایاتی که در کتب اهل سنت در مورد متعه آمده است.
۱- از حضرت حسین بن محمد بن علی و برادرش عبدالله روایت شده است که حضرت علی به ابن عباس فرمودند: آن حضرت -صلی الله علیه وسلم- از متعه و گوشت الاغ در جنگ خیبر نهی فرمودند.
۲- از حضرت ایاس بن سلمه روایت شده است که ایشان از پدر خویش نقل می نمایند که آن حضرت در سال اوطاس نکاح متعه و موقت را جایز و پس از آن نهی کردند.
۳-از حضرت ربیع بن سبره الجهنی روایت شده است که ایشان می فرمایند پدرم به من گفت من به همراه آن حضرت بودم که ایشان فرمودند: ای انسانها من قبلاً به شما نکاح موقت و متعه را اجازه داده بودم و امروز خداوند متعال آن را تا قیامت حرام گردانده است و هر کسی که زنی را به صورت نکاح موقت و متعه ازدواج کرده است رها نماید و از آن چیزی تحویل نگیرد.

۴-از عبدالرحمن بن نعیم الأعرجی روایت است که ایشان می فرمایند: شخصی از حضرت عبدالله بن عمر درباره نکاح موقت پرسیدند ایشان بسیار خشمگین و ناراحت شدند و فرمودند قسم به ذات باریتعالی ما در زمان پیامبر صلی الله علیه وسلم زناکار و افراد بد کردار نبودیم.
۵-از حضرت موسی بن ایوب روایت است که ایشان از عمویش علی و او از حضرت علی بن ابی طالب نقل می کند که آن حضرت فرمودند: نکاح موقت ابتداء برای کسانی جایز بود که ثروتی نداشتند و هنگامی که حکم نکاح دائم، طلاق و میراث در میان زوجین بیان شد حکم نکاح موقت منسوخ گشت.
۶-از حضرت ربیع بن سبره ی روایت است که ایشان از پدرشان نقل می کنند که ایشان فرمودند: ما به همراه آن حضرت در سال حجه الوداع از شهر مدینه خارج شدیم تا اینکه به مکان عسفان رسیدیم که آن حضرت -صلی الله علیه وسلم- فرمودند: حج عمره با حج مفرد آمیخته شده است در این لحظه حضرت سراقه رضی الله عنه فرمودند: ای رسول خدا صلی الله علیه وسلم به ما مانند نوآموزان تعلیم بده گویا ما امروز به دنیا آمده این و از هیچ چیز خبر نداریم عمره فقط مخصوص امسال است یا اینکه تا ابد و برای همیشه خواهد بود آن حضرت فرمودند: تا روز قیامت و برای همیشه است هنگامی که به مکه رسیدیم به طواف بیت الله و سعی صفا و مروه مشغول شدیم و پس از آن به عقد نکاح موقت به ما دستور (اجازه) دادند و برای روزهای مشخصی ازدواج صورت گرفت که من و یکی از دوستان روزی برای ازدواج موقت از منزل بیرون رفتیم و در نزدیک زنی خود را برای عقد موقت معرفی کردیم آن زن به قطیفه های (چادرهای) هر دویمان نکاح کرد قطیفه من بهتر بود ولی من جوانتر بودم او مرا در قبال قطیفه ای که به او دادم انتخاب و با من به ازدواج موقت راضی گشت آن شب در نزد او بودم و هنگام صبح برای ادای نماز صبح به مسجد رفتم آن حضرت -صلی الله علیه وسلم- پس از نماز صبح بر روی منبر رفت و چنین به ایراد سخنرانی پرداخت: هر شخصی که با زنی عقد نکاح موقت بسته است بهای آن را بپردازد و هرگز به نکاح موقت روی نیاورد زیرا که خداوند متعال آن را برای همیشه بر شما حرام گردانده است.

۷-حَدَّثَنَا الأَشْجَعِىُّ عَنْ بَسَّامٍ الصَّیْرَفِىِّ قَالَ : سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ عَنِ الْمُتْعَهِ وَوَصَفْتُهَا لَهُ فَقَالَ لِى : ذَاکَ الزِّنَا. السنن الکبرى للبیهقی وفی ذیله الجوهر النقی – (۷ / ۲۰۷)
از ابو جعفر بن محمد( امام صادق) در مورد متعه پرسیدم؟ ایشان به من گفتند: آن زناست.
خب اگه اینطوره پس قضیه حدیث مسلم چیه؟ و برای این حدیث، اهل سنت چنین توجیح می کنند که این عمل در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم چند بار حرام و دوباره حلال شده بود و در بار آخر در فتح مکه یا همان یوم عطاس رسول الله صلی الله علیه وسلم با قید الی یوم القیامه که ذکر کرده بود، برای همیشه حرام کرد. اما برخی از اصحاب مانند جابر بن عبدالله هنوز آن را ( چون اطمینان از تحریم نداشتند،) به آن معتقد بودند که عمر آن را اینگونه با صراحت بیان کردند. و با جدیت با آن برخورد نمود.
دلیل دیگری که برای این توجیح، این است که عمر رضی الله عنه اگر نظری را خلاف قول رسول الله صلی الله علیه وسلم یا کلام خدا می داد، اصحاب با او مخالفت می کردند، و این مسأله در برخی از فتاوای عمر رضی الله عنه دیده شده که اصحاب با او به مخالفت پرداخته اند و یا ایشان از نظرش برگشته اند مانند مهریه زنان (آنجا که عمر رضی الله عنه گفت مهریه زنان باید کم شود، زنی برخاست و گفت ای عمر چرا با رای قرآن مخالفت می کنی، آنجا که خداوند فرمود: مهریه اگه هم قنطار( مقدار خیلی زیاد) باشد به زن پرداخت کنید، عمر گفت آن زن راست گفت و عمر اشتباه کرد) ، یا اینکه دیگران را در رایشان آزاد گذاشته ( اگه اجتهاد شخصی بود) مانند متعه حج، یعنی جدایی بین عمره و حج که خیلی از اصحاب، رای عمر را نپذیرفته و به او اعتراض کردند(عمر نظرش این بود که عمره نباید همراه حج صورت بگیرد و اجتهاد کرده بود که اگه چنین شود مردم در روزهای دیگه به عمره نمی روند ولی برخی از اصحاب مانند علی، ابن عباس، ابی بن کعب رضی الله عنهم و… این رای نپذیرفتند و دلیلشون این بود که این عمل رسول الله صلی الله علیه وسلم انجام داده لذا اجازه هست.) و جالب این که این متعه حج و متعه زن در یک روز توسط عمر رضی الله عنه نهی شد. اما صحابه رضی الله عنهم با اولی مخالف کرده اما با متعه زن مخالفت نکردند لذا اگر قول عمر مخالف دستور رسول الله صلی الله علیه وسلم بود، آنان با تحریم متعه زن نیز مخالفت می کردند، چرا که متعه زن خصوصا خوشایندتر از متعه حج بود این بدین دلیل است که این موضوع برای خیلی از اصحاب واضح و آشکار بود که پیامبر صلی الله علیه وسلم آن را ممنوع کرده بود و الی یوم القیامه حرام شده بود. لذا بر نهی عمر بر متعه زن اعتراض نکردند ولی بر متعه حج اعتراض نمودند. چون رسول الله صلی الله علیه وسلم آن را جایز شمرده بود و آن را انجام داده بود.

شاید بگویید چرا عمر متعه حج را منع نمود حال اینکه رسول الله صلی الله علیه وسلم اجازه داد:
جواب این است که این موضوع ارتباط با بحث ما ندارد. اما برای اینکه این موضوع مشخص شود باید در مورد بدعت و اموری که بدعت محسوب می شود، سخن بگیم. چون اینگونه موضوعات از علی یا سایر علما هم دیده شده کسی آنها را متهم به بدعتگذار نکرده است.
برخی امور شرعی با نگاه به علتهای تشریع یا حکمتهای تشریع، صورتهای آن قابل تغییر است. مانند زکات اسب که در دوره رسول الله صلی الله علیه وسلم نبود اما علی ( از نظر شیعه) آن را واجب کرد، چون این عمل با حکمت تشریع از زکات همخوانی داشت، عمر رضی الله عنه نیز چون فکر کرد اگه مردم فقط در ماههای حرام همراه حج به عمره بپردازند کسی دیگر برای زیارت کعبه در ماههای دیگر نمی آید، و این با آن دستوری که در فراخوانی به زیارت کعبه در قرآن ذکر شده، همخوانی ندارد، و باعث می شود، در غیر ماههای حرام این دستور نادیده گرفته شود. لذا دستور داد که حج و عمره با هم انجام نگیرد، البته که خیلی از اصحاب رضی الله عنهم به این دستور عمل نکردند و عمر رضی الله عنه نیز آنها را آزاد گذاشت.
شاید بگویید مگه رسول الله صلی الله صلی الله علیه وسلم این را نمی دانست؟
می گویم:

مجملا: همین سؤال در مورد مسأله زکات اسب نسبت به علی رضی الهه عنه نیز وجود دارد، چون اسب در زمان رسول الله صلی الله علیه وسلم بود اما ایشان به اسب زکاتی را معلق نساخت. در حالی که ما بر ایشان اعتراض نمی گیرم لذا نباید بر عمر خرده بگیریم.
مفصلا: رسول الله صلی الله علیه وسلم فقط خودش انجام داد و نه نهی کرد و نه واجب نمود، امر مباح اگه در اثر شرایط اجتماعی باعث خیر زیاد شود، یا باعث دفع ضرر شود به سنت یا واجب تبدیل می شود، مانند ازدواج که در حالت عادی مباح است، اما اگه باعث بشه یه نفر که توانایی مالی داره از گناه دوری کنه برای اون شخص واجب می شه و بر عکس اگه باعث ضرر کم یا از بین رفتن شعائر مهم شود به کراهت یا حرام تبدیل می شود. مانند خوردن قند برای بیمار دیابتی که حکم مکروه و در برخی حالت به حرام تبدیل می شود.
این محرکات تبدیل ممکن است سیاسی، اجتماعی، یا فردی یا خود مقاصد دین باشه. مانند زکات اسب و دستور عمر رضی الله عنه نسبت به متعه حج.

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …