تهران در زمان آغا محمد خان قاجار پایتخت ایران شد، از آن زمان تا حالا تقریبا ۲۳۰ سال میگذرد.
یک ده کوچک، در این مدت، تبدیل به یکی از بزرگترین شهرهای دنیا شده است.
ملیونها نفر از سراسر ایران به تهران آمدند تا این روستارا تبدیل به به یک غول شهر کردند. در این میان چند صد هزار سنی نیز از گوشه و کنار ایران
به تهران کوچیدند و با زاد ولد های بعدی، پس از شیعه ها بزرگترین گروه ساکنان پایتخت را تشکیل میدهند
علاوه بر این،چون تهران پایتخت است، پس به همبن دلیل، هزاران دیپلمات و تاجر و گردشگر نیز از کشورهای سنی نشین دایما به تهران میایند و میروند.
بنا براین کاملا طبیعی است که اگر در این شهر، شمار زیادی مسجد، برای اهل سنت میبود.
اما دریغ از یک مسجد! حتی یک مسجد را نیز اجازه نمیدهند که بسازیم، جالب است بدانید که در عرض این دو قرن، تهران حاکمان مختلفی را به خود دیده،
از شاهان سخت گیر و متعصب قاجار، تا مشروطه خواهان و حکومت مردمی، و تا شاه سیکولار و دین گریزی چون رضا شاه،و شاهی چون محمد رضاه شاه که در زمان او مردم حتی اگر مسیحی یا بهایی یا مرتد میشدند، کسی مزاحم آنها نمیشد، و یا حتی اگر کسی خدا را فحش میداد ؛مثل فروغ فرخزاد ؛ باز از او بعنوان شاعری بزرگ ستایش میکردند.
اما همه این پادشاهان متضاد العقیده، در یک چیز متفق بودند و آن اینکه سنی نباید در تهران مسجد داشته باشد!!
یهودی ها، مسیحی های ارمنی و کاتولیک و بهایی ها و مجوسی ها و هر فرقه دیگری حق داشتند عبادتگاه داشته باشند غیر از اهل سنت.
چرا؟ آخر چرا ؟ کسی نمیپرسد چرا؟
مولانا آزاد امام جماعت مسجد شاهی لاهور این سوال را از سفیر ایران پرسید. و گفت چرا به اهل سنت اجازه بنای مسجد را نمیدهید؟
سفیر با قیافه حق بجانبی گفت: جناب مولوی از شما تعجب میکنم! ما دنبال وحدت هستیم . خب اهل سنت بیایند در مساجد ما نماز میخوانند، همانطور که من امروز در مسجد شما نماز خواندم .
مولانا آزاد گفت: درست است و وحدت خوب است اما شما اجازه بدهید اهل سنت در تهران مسجد داشته باشند و هم آنها در مسجد شما نماز بخوانند هم شما در مسجد آنها. اما اینکه شما یکطرفه و فقط به یک گروه اجازه تاسیس مسجد را میدهید این عدالت و وحدت نیست که ضد آن است. و سفیر ساکت چون جواب نداشت.
یکبار کردهای ساکن تهران در اول انقلاب رفتند پیش منتظری و او در آنوقت ولیعهد ایران بود و از وی خواستند واسطه شود تا اهل سنت در تهران برای خودشان مسجدی داشته باشند، آیت الله منتظری در جواب گفت: مگر شاه فهد به شیعه ها اجازه ساخت مسجد در مکه را میدهد که ما بشما اجازه بدهیم؟
کردها گفتند ولی ما رعیت ایران هستیم و این درست نیست که گناه فهد را به پای ما بنویسید. و منتظری ساکت شد چون جوابی نداشت.
حالا سوال این است که شیعه با وجودیکه، یک بهانه هم برای منع ساخت مسجد ندارد، پس چرا پیه رسوای را به تن میمالد و و خود را رسوای عالم میکند و بازورگویی آشکار، اجازه نمیدهد اهل سنت مسجد بسازند؟
و چرا تمام قوانین داخلی و بین المللی و عرف جهانی را زیر پا میگذارد ؟ تا آنجا که حتی شیعه های عادی نیز از این معما در حیرتند که چرا اهل سنت حق ندارد در شهرهای بزرگ ایران، مسجد داشته باشد؟!!
و حالا سعی میکنم جواب این معما را بیابم:
یک دلیل را میتواند در کینه جویی مستمر سلطنت صفوی علیه سنی ها دید. شاید بگویید حالا که دولت صفوی وجود ندارد، اما متاسفانه سایه شوم آن حکومت تا امروز بر ایران خیمه زده است .
بعد از نابودی صفویان بدست قبیله افغان،حکومتهای بعدی؛ یعنی افشار و زند و قاجار؛ به همان اندازه صفویان در مذهب شیعه تعصب نشان دادند، خصوصا سلسله قاجاریه خودشان از دودمان یکی از قبایل مهاجم اناطولی بودند که همراه ترکان دیگر، ایران را از دست اهل سنت گرفته و شیعه کرده بودند،
و با آنکه قیام مشروطه، آزادیخواهی و تسامح را به ایران آورد و در آخر از شکم خود رضا شاه را زایید،باز همان رضا شاهی که آنقدر با دین بود که بزور زنان را بی حجاب کرد و چادر از سرشان کشید. با این وجود حیرت اور است اگر بدانید رضا شاه هم یک زرتشتی هم یک شیعه متعصب بود، و علیه اهل سنت بنفع شیعه جبهه گیری میکرد .
در خاطرات امان الله خان، شاه افغان، خواندم که وقتی او با رضا شاه ملاقات کرد، شاه ایران از شاه افغان خواست که به شیعه های افغانستان آزادی بیشتری بدهد. آیا این تعجب آور نیست مردی که زنان را بزور بی حجاب میکند باز درفکر هم کیشان شیعه خود در کشوری دیگر باشد
در زمانه محمد رضا شاه،ایران بسرعت کشوری سیکولار شد،نایت کلاب ها برای رقص استریپ تیز باز شد و علنا در روزنامه ها تبلیغ میکردند شراب خانهای لوکس تاسیس شد و عملا در تلویزیون برای خوردن شراب ناب آگهی پخش میشد و این شعر در تبلیغ شراب از تلویزیون ایران شنیده میشد:
گویند بهشت با حور خوش است
من میگویم که آب انگور خوش است
این نقد بگیر و دست ازان نسیه بدار
که آواز دهل شنیدن از دور خوش است
ملاحظه کردید!
حتی بیش تر از این هم بود:
مبلغان مسیحی درخیابانها جلوی مردم سبز میشدند و به آنها جزواتی میدادند و مردم را به دین خود دعوت میکردند، یعنی حاضر نبودند کوششهای خود را به کلیساهای تهران و در مدارس تبلیغی خود محدود کنند و دامنه فعالیت خود را به خیابانها گسترش داده بودند، حتی خواهر شاه مسیحی شد.
و علمای شیعه همه این چیز ها را میدیدند و دم نمیزدند و میگفتند قدرت نداریم.
اهل سنت که این آشفته بازار را دیدند گفتند حالا فرصت خوبی است که مسجدی بسازیم و به وزارتخانه مربوطه مراجعه نمودند تا اجازه ساخت مسجد را بگیرند باد خبر را به گوش آیت الله های قم رساند رگ غیرت آنها متورم شد و به شاه نامه نوشتند که شاهنشها این عبور از خط قرمز ماست هرچه را قبول داریم اما اجازه نمیدهیم در پایتخت امام صادق، سنی ها مسجد داشته باشند، و شاه جرات نکرد از خط قرمز آخوندها عبور کند و به اهل سنت اجازه ساخت مسجد را نداد
بعد حکومت ملایان شیعه آمد که اعوذ بالله
آنها که ساخت مسجد را صد البته اجازه ندادند که به مساجد بنا شده نیز حمله بردند مثلا تنها مسجد سنی ها در شهر مسجد را هم (که خدا میداند کی و در وقت غفلت کدام حکمران بنا شده بود) را تحمل نکردند و یک شبه آنرا خراب نمودند و چمن پیش ساخته و درختان ده ساله را به جایش کاشتند و مسجد شد پارک !!
اینجا را بخوانیدwww.aqeedeh.com/ebook/view_book.php
حالا چرا ملایان از ساخته شدن مسجد اهل سنت اینهمه وحشت دارند ؟
جواب این است که مذهب شیعه بر دروغ بنا نهاده شده است.
آنها وحشت دارند که دروغهایشان آشکار شده و رسوا گردند.
شیعه یک مذهب تنها و با قوانینی منحصر به فرد و عجیب در دنیاست
تمام قوانینش به نحوی با اسلام در تضاد است اما شیعه برای هر قانونش از کتب اهل سنت و از مذاهب اهل سنت شاهد میاورد!! تا تنها نباشد هرچی از شیعه بپرسی فورا میگوید اهل سنت هم همین عقیده را دارند !!
از طرف دیگر شیعه با بهتان و دروغ سعی بلیغ دارد تا اهل سنت را دشمن اهل بیت معرفی کند.
حالا اگر بین شیعه و سنی همجواری و همسایگی باشد و علمای آگاه سنی آدرسشان و جایشان معلوم باشد، مردم بتوانند از آنها سوال های خود را بپرسند، در آن وقت شیعه های دانا بسرعت در میابند که فریب خورده اند و مذهب خود را رها خواهند کرد.
شاید بگویید حالا سنی ها در تهران هستند پس چرا شیعه سنی نمیشود؟
اما سنی داریم تا سنی،یک فرد سنی است که خودش دین خود را درست نمیداند و خودش احتیاج به راهنمایی دارد. یکی عالم و دانا است
این تجربه خودم است:
وقتی در جستجوی حقیقت بودم و میخواستم از مذهب اهل سنت بدانم یکبار کسى به من آدرس یک کرد قالى فروش را در میدان فوزیه ( میدان امام حسین فعلی) داد و گفت اگر مى خواهى در باره سنى ها بدانى فروشنده سنى است، به مغازه اش رفتم. نیت آمدن خود را گفتم او شروع کرد به تعریف از ابوبکر و عمر و من با خوشحالى گوش میدادم تا بیشتر در باره آنها بدانم. ولى وقتى شروع به تعریف از معاویه کرد (با آن تصورى که شیعه ها از معاویه داشتند) این تعریف را نپسندیدم گفتم من اینرا قبول ندارم. یکدفعه مشتعل شد گفت: برو بیرون از دکان من! گفتم: این چه طرز حرف زدنه! گفت: میگم برو بیرون از دکانم و مرا بیرون کرد.
طبعا شیعه ها از این سنی ها بیسواد ترسی ندارند اما یک عالم دانای سنی را نمیتوانند تحمل کنند و با مارک وهابی زدن به او، زبانش را از حلقومش بیرون میکشند و به همین دلیل مسجد سنی را اجازه نمیدهند
مثال دیگر مرتضی راد مهر است او آخوندی بود که از طرف حوزه علمیه قم رفته بود تا سنی های بلوچستان را شیعه کند ولی از شانس خوشش، خود با یک عالم دانای بلوچ روبرو شد ( نه مثل من با که با ین قالی فروش جاهل روبرو شده بودم )
و اون عالم بعد صرف نهار، از اینها درباره حوزه علمیه قم پرسید، اینها جواب دادند . میزبان نرم نرمک سوال را کشاند به درصد قبولی . وگفت میزان قبولی حوزه در سال چند درصد است؟
جواب دادند ۹۷ تا ۹۸ درصد قبول میشوند.
و عالم فورا گفت: پس چرا حضرت محمد معلم موفقی نبود و از مدرسه او ۹۹ درصد رفوزه بیرون آمدند؟!!
و این جمله بیدارکننده باعث هدایت دو نفر از افراد هیت قمی ؛یعنی رادمهر و محمدی رحمهما الله؛ شد
و البته شیعه ها این دو همفکر سابق خود را با بدترین شکنجه ها کشتند بله داستان مال زمان صفوی ها و قرون وسطی نیست مربوط به قرن بیست یکم و زمان پادشاهی خامنه ای است !
اینجا را بخوانید: www.aqeedeh.com/ebook/list_book.php
بنابر این اجازه فعالیت به اهل سنت؛ ولو در قالب عبادت؛ یعنی مرگ شیعه! یعنی تبدیل شدن اکثریت شیعه به اقلیت!
لذا شیعه از سنی فاصله میگیرد تا دروغش آشکار نشود، تا مثل برف آب نشود.
در زمانه ما ارتباط رسانه ای،برای شیعه به یک مشکل عظیم تبدیل پیش آورده و آینده این مذهب با ظهور اینترنت و ماهواره بشدت متزلزل گشته است. نمونه اش تغییر مذهب هزاران نفر در خوزستان،بخاطر آگاهی رسانی تلویزیونهای اهل سنت و مناظره های بین شیعه و سنی است.
تا آنجا آیت الله سیستانی علنا دیدن تلویزویون المستقله را حرام اعلام کرده و مناظره اینترنتی با اهل سنت را ممنوع نموده است!!
حمله امروز شیعه ها به سایت های تبلیغی اهل سنت، در حقیقت در راستای همان سیاست احازه ندادن بنای مسجد است.
علمای شیعه وحشت دارند وحشت آنها از آشکار شدن دروغهایشان است و از رسوایی میترسند.
و همین سایت ما (سایت اسلام تکس) در همان روز افتتاح، فیلتر شد در حالیکه این یک سایت سیاسی نیست!! و چند بار نیز سعی کردند با هک کردن آن ر از بین ببرند، در حالیکه باید از باز شدن باب مناظره خوشحال باشند. اما برعکس است.
حالا دانستید چرا به اهل سنت اجازه ساخت مسجد را نمیدهند؟
اگر کسی دلیل ما را قبول ندارد پس به ما بگوید چرا سنی حق ندارد در شهر ۱۲ میلیونی تهران و دیگر شهر های بزرگ مسجد داشته باشد؟