شیعه میگوید در مذهب ما لعن کردن حرام است!!!

‏آیت الله قزوینی نماد سنی ستیزی و دشمنی با صحابه، در ایران است،
اما این مرد مدعی است که در مذهب شیعه، سب و لعن حرام است، بیایید این سخن نو را از زبان خود آیت الله قزوینی بشنویم
:
آخوند قزوینی میگوید:
یکى از اتّهاماتى که همواره از طرف اهل سنّت به شیعه نسبت داده شده، داستان سبّ ولعن بعضى از اصحاب و یاران پیامبر اکرم (ص) است، که این امر در طول تاریخ باعث رنجهاى فراوان و گرفتاریهاى بى‏شمارى براى شیعه گردیده است،
اتهام سبّ خلفا به ابزارى براى فتوا به قتل شیعه شده است سرخسى از فقهاء بزرگ اهل سنّت این چنین فتوا داده است: هر کس در باره خلفا سخنى بگوید که در آن طعن و اعتراض باشد، ملحد و بى‏دین است و از مسلمانى خارج شده است، و دواى درد چنین شخصى اگر توبه نکند، شمشیر است
اصول السرخسى : ۲ / ۱۳۴ .
فاریابى از دانشمندان اهل سنت مى‏گوید : کسى که أبو بکر را سبّ و شتم کند کافر است ومن بر جنازه او نماز نمى‏خوانم . سؤال کردند: چنین شخصى گوینده «لا إله إلّا اللّه » است، پس با جنازه او چه کنیم؟
‏ گفت : دست به بدنش نزنید، بلکه به وسیله چوب او را بردارید و در میان خاک پنهان کنید
المغنى : ۲ / ۴۱۹، الشرح الکبیر : ۱۰ / ۶۴ – الصارم المسلول از ابن تیمیّه : ۵۷۵ .
نتیجه این فتواهایى که به قلم مدّعیان فقاهت صادر شده، جز قتل و خون ریزى انسانهاى بى‏گناه نبوده است .
‏ به یک نمونه از جنایات تاریخى که محصول این اندیشه‏هاى دروغین است اشاره مى‏کنیم.
‏ در زمانه سلطان مراد، چهارمین پادشاه عثمانى،یک جوان دین فروش به نام «نوح افندى » که بویى از فقه و انسانیّت به مشامش نرسیده بود، در کمال وقاحت و بى‏شرمى فتوایى صادر کرد که متن فتواى او چنین است :
‏ هر کس یک نفر از شیعیان را بکشد بهشت بر او واجب مى‏شود.
با صدور این فتوا دهها هزار نفر به قتل رسیدند، و تنها در حادثه خونین «حلب » چهل هزار نفر از شیعیان این شهر کشته شدند
مجلّه تراثنا ج ۶، ص ۳۲،
حالا بعد از پرداختن به موضوع تهمتى که اهل سنّت در سبّ و لعن همه أصحاب پیامبر به شیعه نسبت داده‏اند، بدون هیچ توضیح و تفسیرى به بحث از روایات و سخنان ائمّه اهل بیت ( ع ) مى‏پردازیم و به نمونه‏هاى مختلف و متنوع اشاره مى‏کنیم :
امام معصوم میفرماید:
اى ابوذر! دشنام دادن و لعن مسلمان باعث فسق و جنگ با او سبب کفر مى‏شود .
أمالى طوسى : ۵۳۷، وسائل الشیعه : ۱۲ / ۲۸۱ .
امام باقر ( ع ) و آن حضرت از جدّش رسول خدا ( ص ) نقل مى‏کند که فرمود :
سبّ مؤمن فسق و جنگ با او کفر است، خوردن گوشت او گناه، و مالش مانند خون او حرام است‏
کافى : ۲ / ۳۶ ح ۲، ومن لا یحضره الفقیه : ۳ / ۵۶۹، و۴ / ۳۷۷
حضرت باقر ( ع ) که فرمود:
خداوند دشمن انسانهاى بدزبان و فحّاش است .
کافى : ۲ / ۳۲۴ .
مولا على بن ابى طالب (ع ) که آن حضرت در وصیتى فرموده است :
به ناسزا سخن نگویید، چون سزاوار شأن و مقام ما و شیعیان ما نیست، و همانا فحش دهنده راستگو نمى‏باشد .
مستدرک الوسائل : ۱۲ / ۸۲ ح ۱۳۵۷۵، دعائم الاسلام : ۲ / ۳۵۲
امام بزرگوار امام صادق ع وقتى که مى‏شنود یکى از یاران آن حضرت در مسجد با صداى بلند از دشمنان اهل بیت بدگوئى مى‏کند مى‏فرماید :
چه شده است او را، خدا لعنتش کند، چرا زبان دشمنان ما را علیه ما باز مى‏کند؟ مگر سخن وحى را در کتاب حق قرآن مجید نشنیده است که خداوند مى‏فرماید : به افرادى که غیر از خدا را مى‏خوانند ناسزا نگوئید، زیرا آنها متقابلاً بدون علم و آگاهى به خدا ناسزا خواهند گفت . بحار الانوار : ۷۱ / ۲۱۷ .
نویسنده: دکتر سید محمد حسینی قزوینی


پاسخ اهل سنت:
ما سعی نداریم ثابت کنیم، ادعای قزوینی دروغ است،زیرا نیازی به اثبات نیست!
آنچه که عیان است چه حاجت به بیان است؟
اما میخواهیم ببینیم چرا شیعه شب تاریک را میگوید روز روشن ؟ !
قزوینی ها حتما از این انکار واضحات، مقصودی دارند. مقصود آنها چیست ؟
یادم میاید وقتی که شیعه بودم دعاهای مفاتیح الجنان را میخواندم،
در اول آن، این دعا بود:
حسبی الله، حسبی الخالق من المخلوقین.
حسبی الرازق من المرزوقین. و امثال این نوع کلمات توحیدی !
اما در آخر دعا این جملات بود :
یا محمد و یا علی اکفیانی و انتما لی کافیان !!
یا محمد یا علی، نصرانی و انتما لی ناصران
اول میگوید خالق مرا کافیست نیازی به مخلوق ندارم. رازق مرا بس است نیازی به روزی خور ها ندارم.
ولی در آخر دعا،حضرت محمد و علی را صدا میکند که هردو مخلوق و مرزوق هستند و میگوید:
ای مرزوقین و ای مخلوقین مرا کفایت کنید که شما دو نفر مرا بس و کافی هستید! و مرا یاری کنید، چون فقط شما دو نفر یاری دهنده من هستید!!!

شیخ عباس قمی نویسنده مفاتیح الجنان چرا در یک دعا دو جمله متضاد را گنجانده است؟!
دانستن دلیل میتواند شیعه ها را از دام روحانیون سوء نجات دهد.
اما قبل از انکه دلیل را بگویم به این داستان واقعی توجه کنید :
دوستم عبدالعزیز، در دوبی صرافی دارد،بعد از سالها او را دیدیم، در بین صحبت ها گفت
(یک مرد نیجریایی با ما معامله داشت و بسیار در معامله درست کردار بود و قرضش را قبل از سر رسید موعد میداد و به این صورت اعتماد مرا جلب کرد، تا اینکه یک بار در داد و ستدی، یک ملیون درهم قرض گرفت و بعد غیب شد، یعنی فرار کرد ! به همین سادگی…. و مرا بخاک سیاه نشاند)

حالا برگردیم به داستان خودمان :
آری علمای شیعه سعی میکنند که اعتماد ملت را جلب کنند. بعد از آنکه مردم به آنها اعتماد کردند، شرکیات و خرافات خودشان را منتشر میکنند.
و اگر به عالم شیعی بگویی : تو مشرکی!
میگوید: من مشرکم؟!! منی که میگویم حسبی الله، حسبی الرازق من المرزوقین من مشرکم ؟!! منی که میگویم حسبی الخالق من المخلوقین، من گمراهم؟!! حاشا و کلا!
و شیعه ساده لوح هم باورش میشود که علمای شیعه موحدند . نه! نه!!
یکبار در بین مهاجرین مسلمان در استرالیا این بحث در گرفت که اگر نوشیدنی ۵ درصد شراب داشته باشد، حرام است یا حلال؟
عالم دانایی بالای منبر رفت و یک لیوان آب در دستش گرفت و گفت: ای مردم این لیوان را میبنید
گفتند بله !
گفت :درونش آب است حالا فرض کنید من یک قطره ادرار در این لیوان بریزم ! میخورید؟
همین مثال شراب است، شراب با نوشیدنی مخلوط شد، نوشیدنی را فاسد میکند و حرام است
ای خواننده عزیز شیعه!
همین مثال شرک است، یک کلمه شرک آمیز که با عبادت ۷۰ ساله مخالطه شود، همه را باطل میکند
و همه میدانیم که در مذهب شیعه، توحید کم و شرک زیاد است .
و من منکر نیستم که شیعه احادیثی درباره نیکو سخن گفتن دارد، اما همه میدانیم که زیارت نامه های شیعه ها از فحش پر است، بلکه فحش دادن را عبادت میدانند!!
یاد اون دوست فاضل من بخیر که میگفت: اگر گریه و فحش را از مذهب شیعه بگیرید، دیگر چیزی ندارد !
اما قزوینی با وقاحت میگوید: ما شیعه ها به مسلمانها فحش نمیدهیم!
البته قزوینی اینجا نیز از توریه و دو دوزه بازی کمک گرفته (مثل همیشه ) یعنی او از نظر خودش دروغ نمیگوید! چون کسانی را لعنت میکند، اصلا مسلمان نمیداند. یعنی آنها حضرت ابوبکر و عمر را مسلمان نمیدانند تا فرمان امام باقر و صادق را درباره ایشان قبول کنند .
و عجیب است که احادیث؛ منع لعنت و سب؛ در کتاب بحارالانوار مجلسی آمده، در حالیکه همین دوماه پیش بود که سنی های افغانستان یک محموله از این کتاب ها را توقیف کردند و در فیلم خبری، صفحاتی از کتاب بحار الانوار نشان داده میشد که در آن دو خلیفه راشد، با بدترین لقب ها سب شده بودند، و افغانهاکتاب ها را سوزاندند!
شیعه میگوید: چرا سنی ها فتوای قتل شیعه های فحش گو را صادر کرده اند ؟از آنها میپرسیم اگر کسی در ایران، حضرت علی را ؛زبانم لال؛ دشنام دهد یا لعنت کند شما با او چه میکنید؟

جواب را لازم نیست شما بگویید، خود ما میدانیم .
در ایران طبق قانون،اگر کسی به خمینی ناسزا بگوید، مجازاتش اعدام است و هیچ بخشش درکار نیست، با این حساب اگر کسی به علی رضی الله عنه ناسزا گفت حتما قیمه قیمه میشود،
پس چرا وقتی سنی ها، بخاطر دفاع از ناموس پیامبر، رگ گردنشان متورم میشود، این را خوب نمیداند !
باز مگر خود شما فتوای قتل سلمان رشدی را صادر نکردید؟
و ما کی شیعه علی را کشتیم؟ رافضی، شیعه علی نیست. رافضی کسی است که فحش میدهد، و آن عالم ترک هم رافضی ها را واجب القتل دانست نه شیعه ها را.
و حاکمان ایرانیان هم عصر او همه رافضی بودند، نه فقط این که بلکه، هم خودشان فحش میدادند، و هم سنی ها را مجبور میکردند که فحش بدهند و لعنت بفرستند و هر سنی که ابا میکرد به بدترین وضع کشته میشد.
و باز این آقای قزوینی مینالد که مفتی عثمانی فتوای قتل رافضی ها را داده، پس چی ؟ آیا میخواستی به آنها نقل و نبات بدهد ؟!
ما خودمان شیعه علی هستیم . اصلا شیعه علی ما هستیم نه شما، پس هرکس که علی را دوست داشته باشد پیش ما عزیز است.
در شهر دمام عربستان مگر شیعه ها دو قرن متوالی زیر حکمت سلفی ها،با حقوق شهروندی همسان با دیگران؛ زندگی نمیکنند؟
شاید خیلی ها ندانند که اصلا انگیزه اصلی تاسیس کشور افغانستان و جدایی نهایی آن از بقیه ایران، یک انگیزه مذهبی بوده است.
افغانها میخواستند از ظلم شیعه های صفوی و قاجاری نجات یابند.
حالا هم کولی های افغانی، وقتی بخواهند بچه های خود را بترسانند نمیگویند دیو آمد، میگویند ( قجر ) قاجار آمد!!
با این وجود، با وجود اینهمه ظلم، باز در افغانستان، افغانستانی که بر پایه مذهب بوجود آمده؛ تا وقتیکه شیعه ها خود مزاحم دولت مرکزی نشدند، دولت مرکزی به آنها کاری نداشت.

حتی طالبان سخت گیر، در پایتخت خود، به مسجد شیعه ها تعرضی نکردند،چه برسد به دستگیری یا قتل افراد آنها.
پس قزوینی دروغ میگوید، سنی ها شیعه ها را نمیکشند، البته اگر جلوی ما کسی جرات کرد حضرت عمر را فحش بدهد یا لعنت کند، یقینا بدنش، از تحمل سنگینی سرش، نجات میابد، اما این سبکسازی از تیزی زبان اوست،نه از تیزی شمشیر ما.

 

نویسنده: محمد باقر سجودی

مقاله پیشنهادی

راز هستی من در این جهان چیست؟!

راز هستیِ من در این جهان چیست؟! برای چه اینجا آمده‌ام؟! پس از مرگ به …